☑️نوشتار آقای دکتر نعمتاللّه فاضلی، از سخنرانان نشست علمی سهشنبه ۲۱ تیرماه با عنوان «انجمن و مسئولیت اجتماعی»
*مسئولیت اجتماعی انجمن چیست؟* (۲)
🖋️ نعمتاللّه فاضلی
🔹انجمن علمی نهاد مدرن است که همگام با گسترش فرایند مدرن شدن در جوامع شکل گرفت. در غرب از آغاز قرن هفدهم و تأسیس آکادمی لینچه در ایتالیا شروع شد و قرن هفدهم و هجدهم، دوره انجمنهای علمی نامیده شدند. در ایران نیز با گسترش تجدد، انجمنهای علمی نیز شکل گرفته و گسترش یافتند. بعد از تأسیس دانشگاه تهران در ۱۳۱۳ و گسترش دانشگاهها در سراسر کشور، از ۱۳۲۰ شکلگیری و گسترش انجمنهای علمی شروع شد و ادامه یافت. به میزانی که تعداد جمعیت دانشگاهی و موسسات آموزش عالی افزوده میشد، تعداد انجمنها هم رشد می کرد. تا سال ۱۳۵۷ حدود هفتاد و هشت انجمن شکل گرفت؛ و در سه دهه اخیر نیز گسترش چشمگیر دانشگاهها و جمعیت دانشگاهی، تعداد انجمنهای تأسیس شده ۳۷۴ رسید. ۱۵۰ انجمن به رشتههای گوناگون علوم انسانی اختصاص دارد. همان طور که رشد دانشگاهها عمدتا جنبه کمی و آماری دارد، رشد انجمنها هم همین طور است. تنها سی انجمن علوم انسانی فعالاند و بقیه تنها مجوز گرفته و غیرفعالاند دوازده انجمن علوم انسانی رتبه الف دارند و میزان فعالیت آن ها بالاست. انجمن مطالعات برنامه درسی ایران از جمله این هاست (منصورنژاد ۱۳۹۹).
🔹روشن است که انجمنهای علمی ماهیتی علمی دارند و عملکردها و مسئولیتهای آنها نیز تابعی است از شیوه نگاه ما به چگونگی «سازمان علم» در جامعه. انجمنها مانند دانشگاهها، مراکز پژوهشی و سازمانهای انتشاراتی، بخشی از سازمان علم در جوامع مدرن هستند. انجمنهای علمی نهادهای مدنی، دموکراتیک، مستقل از حکومت و مرکب از محققان و فعالان علمی هستند که در تعامل مستمر با هم برای تحقق هدفهای علمی و و ارتقا فرهنگ علمی و ارزشهای آن مانند خردورزی، تساهل، مدارا، حقیقتجویی، پرسشگری و نقادی به صورت آزاد و داوطلبانه کوشش میکنند. انجمن های علمی، نهادهای مدنی هستند و مرکز تجمع اهل دانش و اهل کنشگری و فعالیت مدنی. این روایتی از تاریخ انجمنهای علمی و مسئولیتی است که در عمل برعهده داشتهاند.
🔹 «فرهنگ رشتهای»
خانواده کوچک واحد شکلدهنده جامعه است. رشته هم هسته اصلی شکلدهنده سازمان علم مدرن است. انجمنهای علمی براساس رشتههای علمی شکل گرفتهاند. همان طور که دانشگاهها ترکیبی از رشتههای علمی هستند. فرهنگستانها نیز براساس رشتههای علمی سازمان یافتهاند. بنابراین، رشته واحد اصلی و هسته مرکزی سازمان علم در جهان امروز است. گسترش رهیافت میان رشتهای یا حتی فرارشتهای به معنای نفی جایگاه رشته در سازماندهی علم مدرن نیست. رهیافت میان رشتهای/فرارشتهای در درون رشتههاست. رشتهها را انسانشناسان به «قبیلهها» تشبیه کردهاند. قبیله، گروهی جمعیت انسانی است که زبان، آداب و رسوم، عقاید، هنجارها و عادتها و منافع مشترک دارند و در شکلی از روابط متقابل جمعی سازمان یافتهاند. قبیلهها، قهرمانان، اسطورهها، تاریخ و هویت نیز دارند. رشته های علمی و دانشگاهی این ویژگیها را دارند.
🔹نکته کلیدی اینست که رشته صرفا مجموعهای از «دانش تخصصی» و «مهارتهای حرفه» نیست. رشته علمی، مجموعهای از دانشها به علاوهی ارزشهاست. اگر دانشجو و دانش آموختهای نتواند ارزشهای رشتهای را درونی کند، هویت حرفهای او شکل نمیگیرد و نمیتواند نقشهای حرفهایاش را ایفا کند. این قاعده برای همه رشتههای دانشگاهی اعم انسانی، مهندسی، پزشکی و طبیعی به یک نسبت صادق است. فرهنگ رشتهای در رشتههای گوناگون دو بخش دارد: بخش عمومی و مشترک میان همه رشتهها و بخش اختصاصی و ویژه هر رشته. جان نیکسون در کتاب «به سوی دانشگاه با فضیلت» (نیکسون ۱۳۹۷) به ما میگوید دانشگاهها «مخزن دانش» نیستند بلکه «فضاهای فضیلت»اند و رشته های دانشگاهی وقتی نقش موثر و کارآمدی دارند که فضیلت های مشخص شامل بزرگمنشی، احترام، به رسمیت شناخت دیگران، صداقت و درستکاری، توجه کردن، شهامت و شفقت، و فضیلت دقت کردن را به شیوه موثر در دانشجویان درونی کنند.
🔹اینها فضیلتهای اخلاقیاند که در هسته مرکزی رشتهها و هویتهای دانشگاهی قرار دارند. واقعیت اینست که بدون رشد این فضیلتها، هویت رشتهای شکل نمیگیرد. اما علاوه بر این فضیلتهای اخلاقی، رشتههای دانشگاهی همان طور که پیش تر گفتم «ارزشهای فرهنگی» نیز دارند، ارزش هایی که «انرژی عاطفی» و «انگیزه» دانشجویان و دانش آموختگان را تأمین و تقویت میکند. آزادی، خردورزی، کنجکاوی، حقیقت جویی، پرسشگری، نقادی، برابری، مدارا، گفت و شنود، یادگیری، انسان ورزی، استقلال و خودآیینی انسان و خلاقیت و خودشکوفایی انسان، و کاستن از رنج های انسانی از ارزش های فرهنگی علم جدید است.
🔹علم مدرن هسته مرکزی مدرنیته و فرهنگ آن است. ارزشهای مدرن تمام در هسته کانون فرهنگ علم قرار دارند. این ارزشها انرژی یا سوخت درونی انسان دانشگاهی است تا در مسیر فعالیت حرفهایاش بتواند سخت کوش، پرشور، مسئولیتپذیر، خلاق، مقاوم، پرکار و خستگیناپذیر باشد. پیشتر به این ارزشها اشاره کردم. علم مدرن فقط فناوری نیست؛ بلکه شکلی از معنویت و دگرخواهی و انسانگرایی نیز هست. این درست است که فناوریهای مدرن در خدمت جنگها و ظلمها نیز قرار داشته و دارد اما این ماهیت فرهنگی علم مدرن نیست. فهم این نکته دشوار نیست. میتوان زندگی دانشمندان را مطالعه کرد و چگونگی نفوذ این ارزشها در شخصیت، منش و زندگی حرفهای آنها را دید. فضیلتهای اخلاقی و ارزشهای فرهنگی دو بال فرهنگ دانشگاهی هستند و همه رشتههای دانشگاهی برای پرورش دانشجویان و بالنده کردن آنها لاجرم نیازمند برنامههای تربیتی و فضای فرهنگی و رشتهای هستند که دانشجویان و دانشآموختگان این فضیلتها و ارزشها را بیاموزند، زیست و درونی کنند. میزان کامیابی و ناکامی رشتهها در کمک به جامعه و ایفای مسئولیتهای حرفهایشان به این بستگی دارد که تا چه میزان دانشجویان و دانش آموختگان این فضیلت ها و ارزش ها را درونی کردهاند.اما فرهنگ رشتهای این فضیلتها و ارزشها را متناسب با هر رشته تعریف و تعیین میکند. هر رشته شیوهای اختصاصی برای خود دارد. در رشته مردمشناسی یا انسانشناسی، فضیلتها و ارزشها حول محور مطالعه میدانی و مردم نگاری، مطالعه فرهنگهای دیگر، نسبیتگرایی فرهنگی، نقد فرهنگی، و اصول اخلاق پژوهشی شکل گرفته است.
🔹«انجمنها و فرهنگ رشتهای»
علم و آموزش و پژوهش علمی در ایران اسیر بروکراسی و دیوانسالاری سنگین و فلجکنندهای است. برای نظام دیوانسالاری، فرهنگ یا اساسا مقرون به صرفه نیست و فاقد سودمندی است، یا این که فرهنگ را به ایدئولوزی تقلیل میدهد. اینست که دانشگاهها و مراکز آموزشی و آموزش عالی امروز ما با فقر فرهنگ مواجهاند. فرهنگ رشتهای از رشتهها حذف شده است. رشتهها مجموعهای از اطلاعات، مهارتها و دانستنیهای فنی و تخصصی و خشک و بی روح شدهاند. رشتهها جنازههایی شدهاند که جان ندارند، جانی که دانش را شیرین، انسانی، پرشور و دوستداشتنی کند. دانشجویان و دانشآموختگان تاریخ رشته، قهرمانان رشته، نمادهای رشته، اسطورهها و داستانهای رشته، فضیلتها و ارزشهای رشتهشان را نمیآموزند و مجالی برای آشنایی و زیستن آنها ندارند. اینست که دانشجو و دانشآموخته و مدرس و استاد، در فضایی بی روح و فاقد حال و هوای زنده زندگی میکنند. در چنین حال و هوایی، طبیعی است فساد ریشه کند و شاخ و برگ آن همه جا را بگیرد.
🔹برای مواجهه با این موقعیت نمیتوان به سازمان رسمی دانشگاه تکیه کرد، زیرا این سازمان فاقد استقلال نهادی و قابلیتهایی است که بتواند فرهنگهای رشتهای را توجه کند و گسترش دهد. تنها فضای نهادی موجود برای گسترش فرهنگهای رشتهای انجمنها و نهادهای مدنی دانشگاهی هستند. این نهادها طیف گستردهای از نهادهای هنری، ادبی، ورزشی، اجتماعی و علمی در سطح دانشجویی و اعضای هیات علمی و سطح حرفهای را شامل میشود. اگرچه این نهادهای مدنی کمجان و بی رونق شدهاند اما گسترش و رونق بخشیدن به این نهادها خود مسئولیت بزرگی است بر دوش فعالان مدنی دانشگاهی. پژوهشهای تجربی متعدد نشان میدهند که دانشکدهها و گروههای آموزشی نمیتوانند هنجارها و ارزشها و فضیلتهای فرهنگی و اخلاقی علم را انتقال دهند؛ و حتی در بسیاری زمینهها ضدفرهنگ علمی در فضای گروههای آموزشی و دانشکده ها وجود دارد. اینست که دانشجویان، دانش آموختگان و اعضای هیأت علمی در فضای کنونی دانشگاه انرژی عاطفی و انگیزهآفرین ندارند و شوق یادگیری در دانشگاهها از میان رفته است. پیامد این وضعیت تربیت جمعیت زیادی از تحصیلکردگان سرخورده و بی انگیزه و فاقد رویا و آرمانی برای زندگی حرفهای و دانشگاهی است. این تحصیلکردگان چه شغلی بیابند چه نیابند، فاقد انگیزه و روحیه و تواناییها و قابلیتهای دانشگاهی و رشتهای هستند. چهارده میلیون دانشآموخته و سه میلیون دانشجو داریم. این جمعیت بزرگ اگر انگیزه، انرژی و ارزشها و فضیلتهای اخلاقی و فرهنگی رشتههای دانشگاهیشان را داشتند، جامعه ایران در تمام زمینههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی میتوانست به بالاترین استانداردهای توسعه همه جانبه برسد.
🔹در حال حاضر نه در برنامه درسی رشتهها، نه در سیاست فرهنگی دانشگاهها و نه در هیچ فضای رسمی و غیررسمی دیگری برای آموزش و یادگیری و درونی سازی فرهنگهای رشتهای، فرصت و مجال ایجاد نشده است. ریشه بحرانهای جامعه ایران همین جمعیتی است که بدون آشنایی و درگیری عمیق با فرهنگ رشتهای، تحصیل میکنند و دانش آموخته میشوند. البته هستند اعضای هیات علمی و دانشجویانی که بر اساس تربیت خانوادگی و سرمایههای فرهنگی که بیرون از دانشگاه کسب کردهاند، با فضیلتها و ارزشهای علم مدرن عمیقا آشنا و به طور فردی در فضای دانشگاهها حضور دارند. این افراد سرمایههای مهم و ارزشمند جامعهاند اما قصه همان بهار نشدن با یک گُل است. دانشگاه و علم در کشور نیازمند جامعهپذیری دانشگاهی است که فضیلتها و ارزشهای فرهنگ رشتهای به شیوهای همگانی و اثربخش آموزش داده و زیسته شود. مسئولیت اصلی و اولویت همه انجمنهای علمی در سطوح دانشجویی و حرفهای را این میدانم که فرهنگ رشتهای را بشناسناند و بشناسانند. انجمنهای علمی اگرچه زیرمجموعه وزارت علوم هستند، اما استقلال نهادی و آزادی بیشتری نسبت به دانشگاهها دارند. همچنین افرادی که در انجمنها فعالیت میکنند افراد با انگیزه و انرژی عاطفی بالاتری نسبت به دیگر دانشگاهیان هستند. انجمنها تجربه بهتر و موثرتری از دانشگاهها در زمینه خلق فضاهایی برای تجربه فضیلتها و ارزشهای علمی و دانشگاهی است. همایشها، گفتوشنودهایی که در فضاهای مجازی این انجمنها میشود، ارتباطات و آشناییهایی که این انجمنها میان دانشجویان و استادان ایجاد میکنند، و به طور کلی زیست و تجربه فعالیت مدنی و داوطلبانه در فضای علمی، فینفسه کمک مهمی به یادگیری فرهنگ رشتهای میکند. اگرچه انجمنهای علمی چالشهای ریز و درشت پرشمار ساختاری، سیستمی و فرهنگی دارند و همانطور که پیشتر اشاره کردم چهار پنجم آنها کلا غیرفعالاند، اما همین انجمنهای فعال موجود میتوانند مسئولیت خود را معطوف به ارتقا و بالندگی فرهنگ رشتهای قرار دهند. این راهی است که در چشم انداز بلند مدت میتواند به توسعه ایران و توسعه علمی کشور کمک کند.