• نوع و شکل اطلاعات و معناهای متبادل شده در ایمیلها چیست؟
• ماهیت و نسبت معرفتشناختی این اطلاعات و دادهها در ارتباط با یادگیری حرفهای گروه چیست؟
در حالی که مشغول جمعآوری و دستهبندی اطلاعات برای این سؤالات تحقیق بودم، متوجه شدم که کانتکست مورد مطالعه ویژگیهای خاصی دارد که نیاز به اصلاح و بهبود و اضافه نمودن سؤال تحقیق دیگری دارد. توجه و کنجکاوی محقق روی دستهای از اطلاعات بود که ابتدا «معناهای جدلی» و بعداً به «گفتمان جدلی» نامگذاری شد. این نوع اطلاعات به زعم محقق دارای اهمیت حیاتی در یادگیری مشارکتی گروه بود، اما دارای آسیبهای جدی به لحاظ ساختار گروه، نقش افراد در گروه و خصوصاً نوع برداشتی که افراد گروه درباره موضوع مورد بحث داشتند. به این لحاظ سؤالات بعدی در ذهن محقق به صورت ذیل شکل گرفت:
• ماهیت (کارکرد و نقش) گفتمان جدلی در بحثهای افراد گروه چه بود، و آسیبهای این نوع گفتمان چه بود، و چگونه آن را تحت تأثیر قرار میدهد؟
• گروه پرکتیکال چه ساختاری دارد، و نقش و جایگاه افراد گروه چه تأثیری در اطلاعات و معناهای متبادل شده، خصوصاً در گفتمان جدلی دارد؟
در حال حاضر برای تبیین ابعاد این سؤالات به طراحی چندین مصاحبه با افراد گروه با نقشهای متفاوت نیاز است، چرا که فرض بر این است که افراد گروه با نقشهای متفاوت داستانهای متفاوت و معنیداری درباره این سؤالات دارند.
روششناختی
راهبرد
راهبرد مورد استفاده در این پژوهش «عملی در حال شکلگیری» است. این راهبرد «عملی» است چرا که تجربیات و دانش عملی محقق به شکلگیری معناها در تحقیق کمک میکند. از طرفی «در حال شکلگیری» است چرا که معناها در فرایند پژوهش و با توجه به زمینه مورد مطالعه و به صورت غیر خطی شکل میگیرند. خصوصیات این راهبرد در ابعاد ذیل میتواند قابل بحث باشد:
خصوصیات فنی روششناختی راهبرد
از نظر فنی این راهبرد فرایند-مدار بوده و به جای این که به پیامدهای مشخص و ثابت توجه کند، به شکلگیری معناهای در حال تغییر تکیه میکند. از زوایه نگاه به مسئله اساسی تحقیق، بنابراین، مسئله مورد پژوهش هنوز در حال شکلگیری است و ابعاد آن در طول تحقیق هویت پیدا میکنند و دستمایهای میشوند برای طرح سؤالات فرعی تحقیق. از این نظر، این راهبرد تحقیقی اساساً به دنبال حل مسئله از طریق پیدا کردن جوابهای مشخص نیست، بلکه به دنبال تببین مسئله از طریق طرح سؤالاتی است که در طول پژوهش شکل میگیرند. بنابراین، به لحاظ رویهها این راهبرد خطی نبوده و کمیت و کیفیت مراحل پژوهش با توجه به واقعیتهای در حال شکلگیری تغییر پیدا میکند. مهارت و روش اساسی برای تولید معناها در ارتباط با مراحل و مسائل مختلف تحقیق «بارش مغزی تأملی» میباشد. این مهارت بر این اساس استوار است که محقق با تکیه به دانش عملی و نظری خود درباره مسائل مختلف تحقیق به تأمل میپردازد، و نتیجه تأمل خود را در قالبی «متفاوت و معنیدار» یادداشت میکند. بهتر است محقق نتیجه تأمل خود را در «هر زمانی که» به ذهن میآید یادداشت کند، و آن را تا حد ممکن تببین کند. به عنوان نمونه، هم اکنون ساعت ۳ نصف شب است، و من در حالی که درباره روششناختی پژوهش فکر میکردم عنوان «عملی در حال شکلگیری» در ذهنم شکل گرفت، و من بلافاصله به نوشتن این ایده تا حد ممکن ادامه دادم. در مراحل بعدی، محقق ممکن است نسبت به بهبود معناهای شکل گرفته اقدام نماید. بر این اساس، سؤالات تحقیق، گردآوری دادهها، تحلیل دادهها و سایر عملیات تحقیق در حال شکلگیری هستند، و بر اساس تجربه و دانش عملی محقق توسعه پیدا میکنند. اگر چه این راهبرد از نظر ساختاری پایان مشخصی دارد، اما به لحاظ تولید و انباشت «دانش» هنوز در جریان است، و مطلوب آن است که زمینه را برای طرح سؤالات مشخص برای درک ابعاد بعدی مسئله مورد نظر فراهم نماید.
خصوصیات معرفت شناختی راهبرد
این پژوهش اساساً منجر به تولید «دانستن » میشود و نه «دانش ». به عبارت دیگر نوع معرفت هنوز در جریان شکلگیری و رو به تکامل است. اعتقاد بر این است که معرفت شناختی عملی با نوعی از معناها، برداشتها، و مفاهیم سروکار دارد که حساس به زمینه بوده و بنابراین با توجه به ماهیت زمینه مورد مطالعه به صورت هوشمندانه و بر اساس منطق معرفتشناسی عملی خود را سازگار میکنند و به تببین و نه الزاماً حل مسئله مورد نظر میپردازند. منبع این نوع دانستن «جهتگیری مبتنی بر شخص ثالث » نیست، بلکه تواناییها و دانش تجربی، شخصی و عملی محقق است که در طول زندگی حرفهای و حتی شخصی او شکل گرفته است. بنابراین «فرادانش » مانند دانش نظری و اجتماعی میتواند بخشی معنیدار از دانش عملی محقق باشد. که محقق با توجه به تأمل و تفکر شخصی خود به آن رنگ و بوی متفاوت و معنیدار میدهد.
دادهها
منبع دادههای این پژوهش محتوای ایمیلهای اعضای گروه پرکتیکال میباشد. روش انتخاب ایمیلها برای کدگزاری و تحلیلهای بعدی «هدفمند مبتنی بر مقولههای در حال شکلگیری » بوده است. در این روش، ایمیلها با توجه به مقولات و مؤلفههای اولیه که در ذهن محقق شکل میگیرد برای تحلیل و گزارش انتخاب میشود. در این مطالعه، شکلگیری اولیه مقولهها با توجه به مطالعه کلی ایمیلها و حتی تعامل خود محقق به عنوان شرکتکننده در گروه بود. به عنوان نمونه، اگر مقولهای تحت عنوان گفتمان توصیفی در ذهن محقق شکل میگرفت، در تعاملات بعدی، محقق به صورت هدفمند ایمیلهایی را که متناسب با گفتمان توصیفی بود انتخاب و نسبت به تحلیل آن برای شکلگیری مقولههای جزئیتر اقدام میکرد. به عبارت دیگر فرایند تحلیل دادهها «ابداکشن » بود یعنی ترکیبی از روشهای استقرایی و قیاسی که ابتدا محقق نسبت به توسعه چند مقوله یا جهتگیری مفهومی کلی اقدام میکرد، و بعد با توجه به این مقولههای کلی نسبت به توسعه مقولههای دیگر اقدام مینمود.
یافتههای اولیه
در رابطه با سؤالات مرحله اول، یافتهها نشان میدهد که اطلاعات و معناهای ارائه شده در ایمیلها به دو گروه اساسی تقسیم میشوند:
• اطلاعات روزمره شخصی، بین شخصی، و گروهی که دامنه آن از تبریک گفتن مناسبتها تا خبررسانیهای گروه متفاوت است. به لحاظ ارزش معرفتشناختی این اطلاعات باعث تقویت همکاری، همدلی و هماهنگی حرفهای در کار گروه میشود.
• گفتمانها، که خود شامل «گفتمان توصیفی» و «گفتمان جدلی» میشود، ارزش معرفتشناختی این معناها و دادهها در یادگیری مشارکتی گروه معنیدار میباشد و باعث توسعه حرفهای گروه در «زمینهها و سطوح» متفاوت میشود. با توجه به اهمیت این دو نوع گفتمان خلاصهای از ماهیت آنها در ذیل ارائه میشود.
گفتمان توصیفی حالتی است که هر کدام از اعضاء گروه به توصیف مفهوم یا پدیده مورد بحث میپردازند، و زمینه تحلیل بیشتر فراهم نمیشود، در این حالت اعضای دیگر به صورت عمومی به تأیید توصیف ارائه شده میپردازند. واکنشها بیشتر در این حالت تأییدی میباشد. کارکرد این نوع گفتمان در بیشتر موارد اطلاعرسانی میباشد. در این نوع گفتمان سه جهتگیری کلی وجود دارد: ۱) جهتگیری «این رویکرد یا پدیده وجود دارد»،۲) جهتگیری «این رویکرد وجود دارد و میتواند به نوعی مؤثر باشد» و ۳) جهتگیری «این رویکردها وجود دارند و هر کدام به نوعی مؤثر هستند».
در حالت گفتمان جدلی هر کدام از اعضاء به ارائه و خصوصاً دفاع از یک رویکرد و یا پدیده مورد بحث در برنامه درسی میپردازند. در این حالت موضوع مورد بحث توسط اعضای دیگر به چالش کشیده میشود. واکنشها به موضوع تحلیلی و انتقادی است. تناقص، تعارض، تعارف و تضاد از مصادیق مورد نظر در واکنشهای اعضاء به موضوع مورد بحث میباشد. در این حالت، کمتر اعضاء به نقطه اشتراکی میرسند، و در بسیاری موارد موضوع ارائه شده دچار پیچیدگی بیشتر شده و گاهی اعضاء دچار سردرگمی در درک و تببین موضوع و مفاهیم مرتبط هستند. کارکرد این نوع گفتمان، ایجاد تکثر و تنوع در دیدگاهها درباره یک موضوع خاص میباشند، هر چند که سردرگمی و نداشتن مبانی مشخص برای بحث ممکن است به عقیم ماندن بحث منجر شود. در این نوع گفتمان جهتگیریهای ذیل مشاهده شده است:
جهتگیری «من راست میگویم و حق با منه»، این جهتگیری به دو صورت «برداشت من از این تئوری یا مفهوم درستتر است» و «تئوری مورد حمایت من حقیقت را میگوید» توسط اعضاء ارائه شدهاند. جهتگیری دیگر در گفتمان جدلی جهتگیری «من به این تئوری یا مفهوم معتقدم و این هم شواهد» است.
بر اساس ساختار تحلیل گفتمان (توجه به ابعاد اخلاقی، عقلانی، و عاطفی)، جهتگیریهای بالا از باب آسیبشناسی مورد تحلیل قرار گرفت که کلیات آن در قالب آسیبشناسی گفتمان گروه به صورت ذیل ارائه میشود:
الف) گفتمان توصیفی از باب توجه به ابعاد اخلاقی و عقلانی (مثلاً علمی) بیشتر مورد توجه بودهاند، و بنابراین زمینه تعارض و تناقص کمتری ایجاد نمودهاند، اما این نوع گفتمان منجر به تولید دانش و معرفت در سطح بالای تفکر در میان اعضاء نمیشود. اگرچه تفاوتهای میان سه جهتگیری از این باب وجود دارد، اما در این مقال نمیگنجد.
ب) جهتگیری اول گفتمان جدلی، بیشتر بر اساس عواطف بوده است، و اعضاء به صورت عاطفی خود را متعهد به گفتمان خود میدانند، و گاهی اوقات نسبت به آن تعصب و سوگیری عاطفی دارند، و حساسیت اخلاقی معناداری نسبت به طرف مورد بحث نشان نمیدهند. اگرچه، بعد عقلانی هم در این جهتگیری دیده میشود، اما در سایه سلطه بعد عاطفی نمیتواند به سر منزل مقصود برسد. جهتگیری دوم در گفتمان جدلی، بیشتر بر مبنای عقلانی استوار است و شخص ارائهدهنده بحث شواهد کافی و مناسب برای تببین بحث خود ارائه میدهد، اما پذیرش آن توسط سایر اعضاء به سادگی صورت نمیگیرد. این جهتگیری بسیار تولیدکننده بود و زمینه تکثر و تأمل در گفتمان را در دراز مدت فراهم میآورد.
یافتههای مربوط به ساختار گروه و نقش آن در گفتمانهای گروه در حال شکلگیری است …