پارلمان تاجیکستان در ۲۲ ژولای سال ۱۹۹۱ قانون رسمی شدن “زبان فارسی تاجیکی” را به عنوان زبان مکاتبات اداری این کشور تصویب کرد و تا ۲ سال پیش، همه ساله، روز ۲۲ ژولای به عنوان روز زبان فارسی در تاجیکستان تجلیل میشد، امّا از ۲ سال پیش روز ۵ اکتبر به عنوان روز زبان فارسی تعیین شده است. به همین مناسبت “امامعلی رحمان”، رئیس جمهور تاجیکستان با صدور پیام تبریکی خطاب به مردم کشورش، با اشاره به فراز و فرودهای تاریخ زبان و توجه دولت به ارتقا و توسعه زبان ملی، ضمن تبریک فرارسیدن بیستمین سال روز تصویب قانون “رسمی شدن زبان فارسی تاجیکی” به آنان، از مردم کشورش خواست در حفظ و گسترش و پویایی این زبان تلاش کنند. در همین حال در ارتباط با این موضوع بسیاری از کارشناسان و تحلیل گران تاجیک اظهار نظرهای متفاوتی داشتهاند. از جمله پروفسور “ابراهیم عثمان”، استاد رشته روزنامه نگاری که برای نخستین بار در تاجیکستان پیشنهاد رسمی شدن “زبان فارسی تاجیکی” را در سال ۱۹۸۷در روزنامه “گازیتا معلمان” مطرح کرده بود، معتقد است که نباید مردم با زبان محلی و گویش محلی خود در اجتماعات و مجالس سخن بگویند، زیرا این امر منجر به کاهش مقام و جایگاه زبان تاجیکی شده و تاثیر و پیامد نامطلوبی برای زبان فارسی در جامعه خواهد داشت. عثمان که خود یکی از پیشگامان رسمی شدن زبان فارسی تاجیکی است، از این موضوع که زبان روسی به عنوان زبان دوم و معاشرت بین اقوام و سائر ملل قرار گیرد، حمایت میکند، ضمن آنکه در قانون زبان تاجیکستان و بیشتر کشورهای پساشوروی نیز به این موضوع اشاره شده است. توضیح اینکه “فارسی تاجیکی”، زبانی است که در آن حروف و کلمات فارسی با رسم الخط روسی و یا سیرلیک نوشته شده و به فارسی خوانده میشوند. ابراهیم عثمان معتقد است که ضرورتی در زمینه استفاده از رسم الخط فارسی به جای خط روسی وجود ندارد، زیرا زبان تاجیکی و الفبای سرلیک توان بیان و تامین نیازهای گفتاری و نوشتاری مورد نیاز تاجیکان را دارد.
نگاه کوتاهی به سابقه زبان فارسی در تاجیکستان
این در حالی است که تا سال ۱۸۶۸ میلادی زبان تاجیکی با خط فارسی، به زبان رسمی بخش اعظم منطقه آسیای مرکزی تبدیل شده بود و تصرف این منطقه توسط روسیه تزاری، موجب تبدیل خط فارسی به خط لاتین و سپس به سرلیک روسی در سال ۱۹۴۰ شد و از این زمان به بعد دست اندرکاران سیاسی کرملین به دنبال دور کردن مردم این منطقه از نیاکانشان، از جمله از تاریخ و ادبیات و فرهنگ این سرزمین برآمدند و بر اثر این تلاشها، تمامی اندیشمندان و کسانیکه دارای کتابخانههای شخصی و یا دانش و آگاهی از ادبیات غنی فارسی بودند، به سیبری و دیگر مناطق بدآب و هوای روسیه تبعید شدندکه به فرموده مولانا در هفتاد من کاغذ نمی گنجد.
بدین ترتیب بود که خط فارسی به انزوا کشیده شد و به مرور از دیدههای مردم دور شد، ولی همچنان در دلهای مهر پرور آنان باقی ماند. کتابهای فارسی زیادی در این منطقه که با زحمت زیاد از خارج وارد شده و یا توسط خطاطان و کاتبان بومی نسخه برداری و کتابت شده بودند، طعمه آتش کمونیستها قرار گرفت و چراغ این خط که ادبیات هزار ساله فارسی با آن انشا شده بود، آهسته آهسته خاموش شد و مدارس و مکاتب به طور دائم بسته شد و افراد اندکی بودند که این خط را از استادان انگشت شمار آن به طور پنهانی فرا میگرفتند.
اثرات این تغییر و تحول منفی برای سالیان طولانی در بین تاجیکان باقی ماند و عدم وجود کتب و ادبیات کافی و منابع مکتوب فارسی، مردم را به سوی بحرانی روانه کرد که تنها می توان با نام هویت زدایی از آن یاد کرد که حاصل این سیاست قهری، افزایش موج بی سوادی و ناآگاهی عمومی بود و صرف و نحو زبان روسی که اکنون بر سایر مناطق، از جمله کشورهای آسیایمرکزی و بویژه تاجیکستان حاکم شده بود در صدر قرار گرفت. اکنون دیگر حتی قشری که از آن به عنوان روشنفکر نام برده میشود به سختی به زبان مادری خود تکلم میکردند.
به گفته کارشناسان، مسائل فرهنگی علت اصلی افت و نزول ادبیات و هنر و سائر بخشهای فرهنگی، تنها تغییر و تبدیل الفبا بود که یک سیاست کاملاً آگاهانه و برنامهریزی شده از سوی زمام داران وقت بود و در این مدت دیگر شاعری حتی در سطح شعرا و ادبای قرن ۱۹ مطرح نشدند و آفریدههای ادبی از لحاظ هنری به مراتب کم ارزشتر و کممایهتر از آثار کلاسیک فارسی بود. این روند بویژه در سالهای ۶۰ و ۷۰ قرن گذشته میلادی به اوج خود رسید که از آن به عنوان دوران شکوفائی سیاست لنین یاد می شود. به طوریکه در تاجیکستان زبان فارسی تاجیکی به عنوان زبان دوم که تنها در محافل کوچک و خانه و بازار از آن استفاده میشد، تبدیل شد و زبان روسی به زبان حاکم، زبان قشر تحصیل کرده تبدیل شد و کسی میتوانست بر کرسی ریاست و مدیریت در هر پست و مقامی قرار گیرد که به زبان روسی تسلط داشته باشد و این نگرش و دیدگاه در اذهان مردم، روحیه روسی پرستی و دور شدن از زبان مادری را پدید آورد و لذا زبان مادری مردم در انزوا قرار گرفت و کسی در اندیشه رشد و گسترش و توسعه آن نبود.
تلاش اندیشمندان تاجیک برای احیای زبان فارسی در دوران گورباچف
تا اینکه در اواخر دهه هشتاد با روی کار آمدن گورباچف و اجرای سیاست “پرسترویکای” که آزادی بیان و اندیشه را محور کار خود قرار داده بود، جمعی از روشنفکران تاجیک، برای نخستین بار در قلمرو و اتحاد شوروی، با اعتراض به تداوم سیاست هویت زدایی، مردم و اندیشمندان تاجیک را به خودشناسی و بازگشت به هویت و اصالت خویش دعوت کردند که مهمترین و اصلیترین خواست و پیشنهاد آنان، تاکید بر جایگاه و مقام زبان تاجیکی، توجه عمیق دولت و مردم به آن و بازگشت به خط فارسی بود. حاصل این تلاش و مبارزات فرهنگیان تاجیک موجب شد تا پارلمان تاجیکستان بلاخره در سال ۱۹۹۱ قانون زبان را به تصویب رساند و زبان تاجیکی را به عنوان زبان رسمی و دولتی این کشور معرفی کرد. به دنبال تصویب این قانون، در تمام مدارس و دانشگاهها و ادارات و وزارت خانهها و رسانههای کشور، حرکت جدی در امر فراگیری زبان تاجیکی آغاز شد و مقامات و مسئولانی که به زبان مادری خود مسلط نبوده و حتی نمیتوانستند بدون اشتباه به زبان مادری خود صحبت کنند، به باد انتقاد گرفته شدند. در مجموع به نحوی ورق به نفع زبان تاجیکی رقم خورد و اکنون تلاش میشد زبان فراموش شده و به باد فراموشی سپرده شده، به جایگاه اصلی خود باز گردد. این تلاشها نتایج مثبتی به همراه داشت به طوریکه در تمامی ادارات و موسسات و مراکز آموزشی و وزارت خانهها، حتی در صفحات نشریهها، دروس آموزش خط فارسی به راه افتاد و بی انصافی است که اگر در این زمینه از خدمات بنیاد بینالمللی زبان فارسی تاجیکی و رئیس آن استاد شادروان “لایق شیرعلی” یاد نشود. در نتیجه این فعالیتها، بیشتر افراد جامعه چه خاص و چه عام با خط فارسی آشنا شدند و تابلوهای مغازهها، مراکز تجاری و خیابانها با خط فارسی نوشته میشد. ولی این جریان نجیب و خودجوش با آغاز جنگ شهروندی در کشور(۱۹۹۷-۱۹۹۲) اندکی فروکش کرد تا اینکه اخیراً نیز تلاشهایی در این عرصه صورت گرفت.
دلایل مخالفان بازگشت به رسم الخط فارسی
موضوعی که در این میان موجب اختلاف و دو دستگی روشنفکران و فرهنگیان این کشور شد، بحث بازگشت به خط فارسی است که تاکنون این موضوع لاینحل باقی مانده است. در این میان سوال اصلی این است که چرا عدهای که با بازگشت به خط فارسی مخالفت میکنند و استدال آنان چیست؟تحلیل گران معتقدند این گروه به دلایل ذیل با بازگشت به خط فارسی مخالفند. آنها معتقدند در حال حاضر تاجیکستان توان و قدرت اجرای این روند را ندارد، چون با شرایط اقتصادی نامطلوبی مواجه است و بحران شدید اقتصادی دامنگیر این کشور آسیایمرکزی است. دلیل دوم آنان این است که جامعه تاجیک آمادگی لازم را برای اجرای این امر یعنی تبدیل خط سیرلیک به خط فارسی ندارد و در صورت اجرای چنین طرحی، بار دیگر بخش بزرگی از جامعه با مشکل بی سوادی مواجه خواهند شد. این گروه که بیشتر متمایل به روسیه بود و با پیوند فارسی زبانان آسیایمرکزی با هم زبانان خود در ایران و افغانستان مخالفند، معتقدند: الفبای سرلیک که در حال حاضر رسم الخط رسمی تاجیکستان است، ظرفیت و توان بیان هر گونه آواز و صداهای لازم را در فارسی دارد و نیازی برای بازگشت به خط فارسی وجود ندارد. از دیگر دلایل این گروه عدم وجود منابع و ماخذ لازم جهت فراگیری خط فارسی است که این موضوع چندین بار از سوی برخی از مقامات رسمی کشور نیز اعلام شده است.
استدلال موافقان استفاده از رسم الخط فارسی در تاجیکستان
این در حالی است که گروه دوم بازگشت به خط فارسی را امری ناگزیر تلقی میکنند. آنان معتقدند که در تاجیکستان تنها هفت میلیون نفر با خط سیرلیک مکاتبه میکنند و در صورت بازگشت مردم تاجیکستان به رسم الخط فارسی، آنان با بیش از ۱۰۰ میلیون فارسی زبان پراکنده در نقاط مختلف جهان از جمله ایران و افغانستان همراه خواهند شد و فاصله زبانی که در حال حاضر میان آنان وجود دارد، از بین خواهد رفت. گذشته از این، برای فارسی زبانان تاجیکستان امکان بهرهبرداری از منابع غنی فارسی، اعم از کتاب، سامانهها، تارنماها و نشریههای فارسی فراهم خواهد شد. به اعتقاد گروه دوم، جامعه پیرو سیاستهای دولت است و در صورت موافقت دولت با این امر و تصویب آن در مجلس، اجرای این امر نیز همانند هر قانون دیگری به طور جدی پیگیری و محقق خواهد شد و این امر موجب میشود که زبان فارسی در تاجیکستان نیز وارد قالب اصلی خود که همان خط فارسی است، شود، در حالی که زبان فارسی با استفاده از خط سیرلیک به شکل ابتدایی ارائه می شود. گذشته از این خط فارسی به تنهایی خود علم و هنر است و مخاطبان و بویژه اندیشمندان را به تعقل بیشتر وا میدارد. در همین حال صاحب نظران کم توجهی به تحقق قانون زبان را به باد انتقاد گرفته و براین باورند که هر چند این قانون از سوی مجلس به تصویب رسیده و رئیس جمهور نیز بارها بر عملی شدن مفاد آن تاکید کرده است، ولی ارزش و جایگاه حقیقی خود را از دست داده و توجه خاصی به اجرائی شدن آن صورت نمیگیرد. این در حالی است که هنوز هم نوشتههای فراوانی در تاجیکستان به زبان روسی و سایر زبانها وجود دارد و نیز کیفیت آموزش و تعلیم در مدارس غیر تاجیکی، بویژه مدارس و دانشگاههای روسی و ترکی و انگلیسی به مراتب بهتر و بالاتر از مدارس و مراکز آموزش تاجیکی است که خود به خود در اذهان عمومی یک نوع گرایش به مدارس غیر تاجیکی را به وجود میآورد.