عنوان سخنرانی: ارزیابی پژوهش موردی درباره ارزیابی پروژه آموزش جهانی توسط یونیسف در ایران بین سالهای ۲۰۰۰-۲۰۰۳ میلادی
سخنران: دکتر مهدی مهدوینیا
زمان: ۳۰/۸/۸۶
چکیده:
در سال ۲۰۰۰ میلادی نتیجه ارزیابی آموزش در سطح (مقطع) دبستان در ایران نشان داد که کودکان آمادگی لازم را برای آینده پیدا نمیکنند. متخصصین آموزش و پرورش کشور دلیل این عدم موفقیت را در رویکرد معلم محوری و نظام آموزش مبتنی بر محتوائی از پیش تعیین شده دانستند. در سال۲۰۰۱ میلادی، وزارت آموزش و پرورش وقت پروژه ای آزمایشی را به نام « آموزش جهانی » به عنوان رویکردی جایگزین در کشور شروع کرد. این پروژه با مشارکت دفتر یونیسف در ایران کار خود را آغاز کرد. آموزش جهانی به عنوان رویکردی مبتنی بر هم آموزشی و آموزش مشارکتی رویکردی است کل گرا که همه ابعاد یادگیری را مد نظر دارد .
طی یک پژوهش موردی کیفی، این جانب آثار این آموزش را روی دانش آموزان ایرانی در دو استان سیستان و بلوچستان و تهران ارزیابی کردم. بدین منظور نظر معلمین، دانشآموزان، مدیران و والدین را درخصوص رابطه بین شاگرد و معلم، میزان اشراف دانشآموزان به مهارت های زندگی و مفهوم آموزش را برای توسعه پایداری را ارزیابی کردم. اینجانب اطلاعات مورد لزوم برای پژوهشم را با بهره گیری از ابزار پژوهش کیفی از جمله مصاحبه های دقیق، مشاهده کلاسها و بررسی مستندات موجود جمع آوری کردم. اطلاعات جمع آوری شده از طریق فوق نشان داد که دانش آموزان ایرانی نه تنها مهارت های زندگی و اهمیت آموزش برای توسعه پایداری را درک کردند بلکه از فرایند این یادگیری نیز لذت می بردند. دانش آموزان درضمن ارتباط بسیار خوبی نیز بایکدیگر، معلمان و والدین خود برقرار می کردند. ناگفته نماندکه دانش آموزان، معلمان و مدیران آموزش جهانی را تا میزانی مبهم می دانستند. معلمان و مدیران آموزش جهانی را تا حدودی وقت گیر گاهی غیر قابل اجرا و غیرقابل توجیه برای بعضی ازمسولان آموزش و پرورش کشور می دانستند. علاوه بر آن فلسفه زیر بنائی آموزش جهانی و محتوای تعریف شده آن تا حدودی مغایر با جهان بینی اسلام، به عنوان هسته مرکزی آموزش در ایران، احساس شد. اطلاعات به دست آمده از طریق این پژوهش نشان داد که فعالیت های تهیه شده از پیش توسط اعضای هسته مرکزی پروژه آموزش جهانی در ایران به خوبی در کلاس ها قابل اجرا نبود. این فعالیت ها اشاره ای چندانی به مسایل بومی نداشت، اجرای آنها بسیاروقت گیر ونیازمند به ابزاری بودکه تهیه آنها درمناطقی که قرار بود این فعالیت های از پیش تهیه شده در آنجا، در کلاس ها اجرا شود امکان پذیر نبود. این اشکال درمناطق روستایی نمود پررنگ تری داشت. به دلیل غیرجهانی بودن موضوعات این فعالیتها و تهیه آنها در جایی جدا از محل اجرای آنها به ویژه به صورت متمرکز، آموزش جهانی به طور چشمگیر به سمت آموزش معلم محوری سوق داده شده بود.
در هرحال، نتایج این پژوهش این گونه آشکار ساخت که آموزش آینده ایران باید تکیه را روی نیاز های فعلی و آینده شهروندان کشور، هم از نقطه نظر نیاز های بومی و هم نیاز های جهانی آن قرار دهد. بدون شک، برنامه ریزی آموزشی از این نوع نیازمند به متخصصین تعلیم و تربیت و مدیرانی است که بینش جهانی داشته و کشور ایران را جزئی از جهان امروز با همه پیچیدگیهایش بدانند. این پژوهش پیشنهاد می کند که برنامه ریزی درسی هر منطقه از کشور حتی الامکان در مدرسه ( در صوت عدم امکان عنایت ان در کلاس ) بهینه شود.
در ضمن، بر مسئولان آموزش و پرورش کشور است که دانش آموزان را شهروند بین المللی دانسته و آنها را به گونه ای آموزش دهند که فارغ التحصیلان بیاموزند و باورکنند که ایجاد و با برقراری ارتباطات بین المللی بسیار حائز اهمیتتر از هر برنامه آموزشی کوتاه مدت و یا بلند مدت برای کشور است.