حوزه­ی مطالعاتی آموزش ریاضی و نسبت آن با مطالعات برنامه­ درسی

سال سوم، شماره هفدهم


 
زهرا گویا
دانشگاه شهید بهشتی
آموزش ریاضی به عنوان یک رشته­­­­ی دانشگاهی با دو حرکت که ریشه در نیازهای اجتماعی زمان خود داشت، شروع شد:
۱٫ سپرده شدن آموزش معلمان ریاضی به دانشگاه ها؛
۲٫ تلاش ریاضی دان ها برای اصلاح برنامه­ی درسی ریاضی دوره­ی متوسطه.
به طور مشخص؛ در سال ۱۸۸۸ فلیکس کلاین ریاضی دان معروف آلمانی، به این مهم همت گماشت و از مفهوم تابع به عنوان زمینه ای برای سازماندهی برنامه­ی درسی ریاضی متوسطه به گونه ای استفاده کرد که به مطالعه­ی حسابان منجر شد. به گفته­ی کیل پاتریک (۱۹۹۴), در سال ۱۹۰۴ کمیته ای توسط کلاین تشکیل شد و یک سال پس از آن، ریز مواد طرح مرانو برای دروس ریاضی معرفی شد.
به دنبال این حرکت، جلسات بین المللی متعددی به منظور بررسی وضعیت تدریس ریاضی در تمام سطوح مدرسه ای در کشورهای مختلف تشکیل شدند و کشورهای اطریش، بلژیک، دانمارک، فرانسه، آلمان، سوئد، بریتانیا، ایالات متحده آمریکا و ژاپن، یکی پس از دیگری، به این حرکت پیوستند (کیل پاتریک، ۱۹۹۴).
اماجنگ جهانی اول به اصلاحات آموزشی خاتمه داد و بعد از جنگ جهانی دوم، تلاش مجدد برای سازگار کردن ریاضی مدرسه ای با تقاضاهای علوم و تکنولوژی معاصر انجام گرفت. این در حالی بود که ناگهان، آمریکا با پرواز اسپاتنیک توسط شوروی سابق در سال ۱۹۵۷، به شدت غافلگیر شد و برای جبران این عقب ماندگی، برنامه های درسی ریاضی موسوم به ریاضی جدید توسط بعضی از ریاضی دان های آمریکا تهیه شد. توجیه نظری برنامه ریاضی جدید این بود که چون نمی توان با هیچ اطمینانی نیازهای یک دانش آموز بزرگسال را به ریاضی پیش بینی نمود، در نتیجهمفاهیم پایه ای و ساختار های ریاضی، باید اساس یادگیری آینده را فراهم کنند. به اعتقاد این عده، متخصصان علوم تربیتی بدون دانستن محتوای ریاضی، حق تدوین برنامه های درسی ریاضی را نداشتند.
اما نادیده گرفتن دیدگاه های آموزشی، با مخالفت شدید ۷۵ نفر از معروف ترین ریاضی دان های آمریکا (آلفورس و همکاران، ۱۹۶۲) مواجه شد. این عده هشدار دادند که برخوردهای عکس العملی و غیر منطقی، می تواند خطر بالقوه­ی جدیدی برای برنامه های درسی ریاضی ایجاد کند. از نظر آن ها، همان قدر که تقدم آموزش بر محتوای ریاضی نادرست بود، تقدم محتوای ریاضی بر آموزش نیز بی فایده بود. پس ایجادتعادل بین محتوا و روشِ آموزش، ضروری بود.
بدین گونه؛رشته­ی آموزش ریاضی مورد توجه قرار گرفت و این بار، پس ازفترت طولانیِ ناشی از دو جنگ جهانی، به عنوان یک دیسیپلین بین رشته ای دانشگاهی تولد دوباره یافت!
محل تولد این مولود مبارک که محصول نیازهای واقعیِ اعلام شده توسط جامعه­ی ریاضی بود، دانشکده های ریاضیِ دانشگاه های معروف دنیا بود. این رشته بر اساس نیازهای اجتماعی برای ایجاد برنامه های درسی ریاضی کارآمد و متعادل و تربیت معلمان توانمند ریاضی به وجود آمد.
آموزش ریاضی در مسیر توسعه­ی خود، علاوه بر آموزش معلمان و مطالعات برنامه­ی درسی ریاضی و تولید برنامه، به تدریج با توسعه­ی مبانی نظری برنامه­ی درسی، پیدایش فلسفه­های ریاضی، گسترش نظریه­های روان شناسی، و بر حسب ضرورت های اجتماعی و فرهنگی، ابعاد گوناگونِ مرتبط با آموزش ریاضی را مورد توجه قرار داده است و به طور جدی، موفقیتش منوط به ایجاد ارتباط معنادار و تعامل سازنده بین آموزشگران ریاضی و ریاضی دان هاست.
با این حال، جایگاه فیزیکی این رشته نیز مانند اغلب رشته های دانشگاهی در غرب، با توجه به شرایط اجرایی و امکانات اقتصادی، در انحصار دانشکده های ریاضی باقی نمانده است و بسته به شرایط واقعیِ اجرایی، می توان حضور این رشته را در مراکز پژوهشی، گروه های درسی و دانشکده های مختلف ملاحظه نمود. اما نکته­ی مهم این است که مهاجرت های خواسته یا تحمیلی، نتوانسته اند ضرورت تعامل و همکاریِ معنادار بین ریاضی و آموزش ریاضی را به عنوان دو دیسیپلینی که لازم و ملزوم یک دیگر هستند، کم رنگ کنند.
منابع
آلفورس و همکاران. (۱۹۶۲). اندر باب ریاضیات دبیرستانی. ترجمه جواد حاجی بابایی (۱۳۷۵). مجله رشد آموزش ریاضی. شماره ی ۴۶ . دفتر برنامه ریزی و تالیف کتب درسی. سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی. وزارت آموزش و پرورش. صص ۲ تا ۷٫
کیل پاتریک، جی. (۱۹۹۴). سیر تاریخی آموزش ریاضی. ترجمه ی فردین باتمانی و زهرا گویا (۱۳۸۲). مجله ی رشد آموزش ریاضی. شماره ی ۷۲٫ دفتر انتشارات کمک آموزشی. سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی. وزارت آموزش و پرورش. صص ۴ تا ۱۰٫