مصاحبه با مایکل کانلی
فرشته آلحسینی
دکتر محمود مهرمحمدی
پروفسور کانلی،
مایلیم به شما بگوییم، ارزش این مصاحبه برای گروه ما معادل ارزش ارتباط برای شواب در “عملی” است، یعنی همان ارزش تنوع عادتهای ذهنی، اهمیت بحث کردن دربارهی مسائل خود از دیدگاههای مختلف که در نهایت، عمل تأملی را ممکن میکند. شما برای ما فردی شناخته شده هستید؛ شما را به واسطهی موضع “بینابینی”تان در تدریس، تحقیق، خلق برنامهی درسی، به علاوه، برای تلاشهای “بینابینی” شرقی-غربی دانشگاهیتان به خوبی میشناسیم. ما از شما تقاضای یک مصاحبهی کوتاه کردیم، و امیدواریم این مصاحبه یک مصاحبهی کوتاه به معنای واقعی باشد، زیرا به خوبی میدانیم شما یک شخصیت “عملی” به معنای واقعی هستید. بنابراین، اگر اجازه بدهید دو سؤال میپرسیم.
سؤال اول:
برداشت “بینابینی” شما از “عملی” بسیار قابل فهم است، اما راهحل آسانی برای دولتمردان و سیاستگذاران تربیتی به نظر نمیرسد. اگر محققان تربیتی به طور فزاینده به سمت تحقیقات نظری تمایل نشان میدهند، به این دلیل است که سیاستگذاران از آنها “منظر چشم خدا”ی نظریه را طلب میکنند. گفتن این که “در دنیای عملی امور میتواند به گونهای دیگر باشد” به لحاظ سیاسی، امری هولناک است؛ امور را از کنترل آنها خارج میکند. کنترل چیزی است که سیاستگذاران بیش از هر چیز در دنیا خواهان آن هستند. مثل جراحان که هرگاه بخواهند از نقطهی الف به ب بروند با چاقوی جراحی خود این مسیر را طی میکنند، سیاستگذاران نیز هرگاه بخواهند از نقطهی الف به ب بروند با دستورالعملها و نقشههای فنی عمل خود این مسیر را طی میکنند. بسیار مایلیم دربارهی تجربیات و دستاوردهای عملی شما در ارتباط با “عملی” بدانیم. آیا شما به عنوان، یک محقق عملی، برای فائق آمدن بر عادتهای ذهنی سیاستگذاران، توصیههایی دارید؟ به نظر شما، صدای عملی در بلندای صدای گفتمان فنی چطور به گوش معلمان میرسد؟
سؤال دوم:
یک سؤال نظریتر. به نظر شما، ایدههای عملی شواب از سوی آن عده که ایدههای عملی او را نمایانگر انقلاب در حوزهای میدانند که تحت سلطهی تفکر فنی/علمی عدهای قرار داشت، چطور بسط یافته و تحول پیدا کرده است؟ به عبارتی، آیا شما طرفداران عملی را متعلق به یک گونهی واحد تفکر و عمل در نظر میگیرید؟ به عنوان مثال، خود شما به طوری که اطلاع داریم، دانشمندی هستید که با بسط ایدهی شواب در خصوص عمل فکورانه، این مسئولیت را یک تنه بر عهدهی معلمان گذاشتهاید، و بر حضور “پنج تن از نمایندگان تجربه” ی معروف شواب به عنوان پیش شرط عمل فکورانهی مناسب برنامهی درسی پافشاری ننمودید.
فرشته آلحسینی و محمود مهرمحمدی عزیز،
با دقت بیشتری به پاورپوینتهای شما نظر انداختم. زیبا و با گرافیک عالی کار شده است. از آن بهتر، نشان میدهد که شما با دقت دربارهی مفاهیم اساسی فکر کردهاید. کارتان خوب است!
امیدوارم از دریافت پاسخ به سؤالاتتان دلسرد نشده باشید. میخواهم بدانید که من تلاشهای شما را بسیار جالب توجه یافتم، و تا جایی که بتوانم از گروه شما حمایت میکنم و با آن تعامل خواهم داشت. لطفاً در ارسال درخواستها و نظراتتان تردید نکنید. من تحت تأثیر آخرین بند اولین نامهی شما قرار گرفتم، آن جا که از “جادهی مهآلود” سخن گفتهاید. حقیقتاً یک جادهی مهآلود است، و برای من یک عمر سفر در جست و جو، همان طور که در زندگی در کوهپایههای برنامهی درسی نوشتهام (با جزئیات مفصلتر در مقالهی در باب وضعیت مطالعات برنامهی درسی: یک پژوهش شخصی عملی به آن اشاره شده است.) شما و گروهتان یک فرصت عالی برای اندیشیدن دربارهی این ایدهها در یک زمینهی فرهنگی و فلسفی متفاوت هستید. اکنون اجازه دهید به سؤالات شما بازگردم.
سؤال اول: سؤال بسیار پیچیدهای برای بحث کردن است (نه مناسب “یک مصاحبهی تک دقیقهای!”) کاملاً حق با شماست “عملی” راهحل سادهای برای دولتمردان و سیاستگذاران تربیتی نیست. مشکل در غرب در مورد “عملی” فراتر از این است، و به طور کلی به جایگاه تحقیق و دانشپژوهشی در دنیای عملی باز میگردد. دانشگاهها در غرب اغلب “برج عاج” نامیده میشوند، که یک ایدهی کهن مسیحی در خصوص خلوص، و طلب دانش بیارتباط با وقایع جاری دنیا است. زمانی مؤسسهی ملی تربیت در ایالت متحده پروژهای را به عهده گرفت، که بداند چه کار سودمند و چه تغییر عملیای میتواند در دانشپژوهشی تربیتی غربی پدید آورد. چیز زیادی از آن عاید نشد.
مشکل اساسی در ایدهی غربی در خصوص رابطهی نظریه و عمل منظر چشم خدا است. دیدگاهی که بر اساس آن ایدهها، به جای آن که بخشی از جهان واقعی باشند، به مرتبهی بالای جهان واقعی صعود کردهاند. نتیجه این که راه بهبود تربیت کاربرد نظریه است. کتاب دیویی، به ویژه فصلی که به آن استناد کردهاید، به این موضوع اشاره دارد. همان چیزی که مورد نقد شواب نیز قرار گرفته بود. پاورپوینتهای شما نیز نشان میدهد، که از آن آگاه هستید. عملی به لحاظ پارادایمی، شیوهی متفاوت اندیشیدن در خصوص روابط ایدهها با امر واقع، در خصوص نظریه با عمل؛ در خصوص محققان با عاملان است.
اگر مطالعات برنامهی درسی در چنین وضعیت خطرناکی قرار گرفته است، به این علت است که نظریهی برنامهی درسی آگاهانه “نظری” شده است. فهمیدن نسبت به عمل ارجحیت یافته است، که به لحاظ فلسفی، یک رویکرد پایبند اصول است. یک کتاب اسکاندیناویایی جدید که به شدت به سمت نظریهی برنامهی درسی آمریکایی متمایل شده است، تحقیقات برنامهی درسی را به تحقیق دربارهی عمل تربیت رسمی متهم کرده است. با اتخاذ چنین رویکرد نظریای استدلال میکند که، توجه به عمل به حفظ وضع موجود میانجامد، و موجب استقرار ایدهها و اعمال آسیبزا میشود. من در اساس، مسئلهی بنیادین را مسئلهی نظریهی مناسب دانش میبینم. یعنی همان چیزی که کار شواب از آن آغاز میشود. اما، دیدگاههای کمی نیز وجود دارند که به رویکرد نظری به دیدهی احترام نمینگرند. کریگ کرایدل ، تدوینگر دائرهالمعارف مطالعات برنامهی درسی سیج ، چند سال پیش در انجمن تحقیقات تربیتی آمریکا AERA مقالهای ارائه کرد با عنوان “کیمباسو و نظریهی برنامهی درسی” . مضمون اصلی مقالهی وی دست انداختن نظریهپردازان درسی بود. این که آنها چون کودکان خیرهسر به جای پرداختن به مسائل عمومی علایق شخصی خود را دنبال میکنند. نقد دیگری که در آن از رویکرد نظری اظهار ناخرسندی شده است، این است که نظریهی برنامهی درسی یک کاناپه، و سرگرمی دانشگاهی است که نه نیاز به حمایت مالی، و نه نیاز به شرکت کردن، و فهمیدن مجموعههای عملی دارد. هرکس میتواند راحت در دفترش نظریهپردازی کند، بی آن که خودش را درگیر تلاطم دنیای عملی کند. در هر یک از این انتقادات احتمالاً برخی حقایق وجود دارد، اما من میخواهم به دیدگاه خودم بازگردم. به نظر من خود مسئله اصل قضیه است. چیزی که سلسله مقالات “عملی” شواب در گرو آن است. بحث بر روی “عملی” اساساً بحث بر روی نظریهی دانش است.
چندین جریان نظری وجود دارد. یکی از فرایندهای معروف، انجام یک تفسیر دربارهی یک فیلسوف تازه کشف شده، و به دنبال آن کاربردهایی برای موقعیتهای تصوری برنامهی درسی است. جریان دیگر «عملی» است به مفهومی که نوآوریهای تخصصی معطوف به مدرسه یا سایر ابتکارات که غالباً از کلاسهای دانشگاه برخاستهاند دنبال میشوند. این کار «عملی» است به این مفهوم که با مردم، مکانها و چیزها سروکار دارد، اما، در یک فضای ایدهآل شده و در یک زیستبوم نظری، مستقل از شرایط واقعی جهان واقعی انجام میشود. این گونه تلاشها نسخههای کیفی آزمایش “کنترلشده” هستند. جریان سوم نقد عمل است. در این جا یک نوع تعارض وجود دارد، چون یکی از اهداف والای شواب نیز نقد اعمال واقعی تربیتی و تلاش برای بهتر شدن آن بود. مشکلی که در رویکردهای “نظری” برای نقد عمل وجود دارد این است که معمولاً این کار را، بدون توجه به اعمال واقعی مورد بحث، برعهده میگیرد. چیزی که مورد نقد واقع میشود، اعمال تصور شده است. نتیجهی آن نیز پدید آمدن یک اجتماع انتقادی کوچک با نگاه درونی است. مخاطبانش اندک است. هیچ یک از این جریانها در فضای فکری سیاستگذاران و عاملان رخ نمیدهد، و به قول دوستان چینیام “پر از باد هوا است” .
البته من در این جا به حاشیهپردازی حول سؤال شما پرداختم. شما میخواهید بدانید آیا من شخصاً توفیقی در کار کردن با سیاستگذاران داشتهام. تا حدودی، در پاسخ میتوانم بگویم “بله”، چون من با یک سیاستگذار ازدواج کردهام. همسر من رئیس انجمن معلمان علوم در اُنتاریو، مدیر بخش برنامهی درسی وزارتخانه آموزش و پرورش، و مدیر آموزش و پرورش در شورای منطقهای مدارس تورنتو، بزرگترین شورای مدارس در کانادا و بزرگترین در امریکای شمالی است. با این که ما علیالاصول، تعمداً از شرکت من در فعالیتهای مختلف سیاسی او اجتناب کردهایم، اما همانطور که میتوانید تصور کنید، بحثهای ما در باب مسایل برای من بینهایت آموزنده است. صرفنظر از این موضوع، بخش قابلقبولی از فعالیتهای من مربوط به سیاست تربیت معلم، برنامهی درسی، آموزش علوم، و توسعهی بینالمللی است. یکی از موفقترین تلاشهای ما، کار با دولت مصر برای تأسیس یک آکادمی تخصصی برای معلمان PAT مصری بود. همین کار به کار دیگری منجر شد، یعنی کار اخیر با اتحادیهی کشورهای عربی برای گسترش PAT.
بی آن که بخواهم به تفصیل به جزئیات بپردازم، به برخی اصول راهنما که برای خودم تنظیم کردهام اشاره میکنم:
۱٫ زیاد گوش کنید، کم سخن بگویید. فهم سؤال واقعی سیاست تربیتی، صرفنظر از کلمات واقعیای که این سیاست در قالب آنها بیان میشود، و نیز فهم زمینهای که به آن معنا میدهد حیاتی است. علاوه بر این، گوش کردن برای ایجاد اعتماد اهمیت دارد.
۲٫ به جای موضع کارشناسی موضع پژوهشی اتخاذ کنید. شاید بدترین کاری که شخص میتواند انجام دهد، ادعای داشتن راهحل برای یک مسئلهی عملی مطرح است. دانشگاهیان هرگز نمیتوانند چنین راهحلهایی داشته باشند، چون پدیدهای که پدیدآورندهی یک مسئله است، و پدیدهای که در پس دانش آکادمیک است هیچ وقت با یکدیگر دقیقاً منطبق نیستند. و این یکی از دلایلی است، که عمل تأملی را مهم میکند. و نیز یکی از دلایلی است که گرایش به پژوهش و تحقیقمحوری را به جای گرایش به دانش و حل مسئله حیاتی میکند.
۳٫ به همان اندازه که از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنم، وقت صرف میکنم. صرف وقت، برای فهم سؤال، فهم مردمی که سؤال را میپرسند، و فهم فایده و عملی بودن راهحلهای ممکن، و نیز راهحلهای عملی و تأملی، گامهایی که شخص باید بردارد، اساسی است. در این ارتباط من همیشه نسبت به خطرات بازدید ناظرانه برای ارزشیابی یک معلم به دانشجویانم هشدار میدهم. قانون اولیه برای نظارت این است که هرقدر یک ناظر وقت کمتری را برای ماندن در کلاس یک معلم صرف کند، چیز کمتری میداند، و راحتتر میتواند یک گزارش خودکامانه بنویسد. اما، چنین گزارشهایی که بر اساس طیف محدودی از پدیدههای مرتبط تهیه شدهاند، عمدتاً بیمصرف هستند. شخص باید پیش از هر عملی، در محیط “خیس بخورد و اشباع شود”.
۴٫ هر قدر ممکن است دربارهی موضوع بیاموزید. «دانش عملی» هرگز توسط سنت خاص نظری هدایت نمیشود. اما، این دانش اغلب از سوی دانشگاهیان بر حسب یک موضع نظری خاص مورد فهم قرار گرفته است. وقتی در یک مجموعهی عملی، تأملی کار میکنید بسیار اهمیت دارد، در خصوص قوتها و محدودیتهای انواع رویکردهای نظری نسبت به مسائل و موضوعات یکسان بدانید. (استفادهی اکلکتیک، شواب از نظریه) همچنین بسیار اهمیت دارد بدانید که چه تحقیقی انجام میدهید. با این که این حرفها بدیهی است، اما این نیز برای هر محققی طبیعی است که در معرض “فشار” تخصص خاص خودش، و حتی در معرض انکار سودمندی یافتهها و ایدههای دیگران باشد. اگر چنین باشد، حتی اگر “عملی”ترین فرد در میان ما باشد، چنانچه تحت فشار دیدگاه خاص خودش باشد، “عملی” عمل نمیکند، بلکه دارد “نظری” عمل میکند. یکی از نشانههای نظری این است که چنان عمل کنی، که گویی یک راهحل خاص به لحاظ نظری برای مسائل عملی وجود دارد. یکی از نشانههای عملی، همانطور که فیلسوف علم، پرسی بریجمن در خصوص معرفتشناسی پژوهش علمی گفت، این است که “شخص بدترین سختگیریها را نسبت به ذهن خودش روا بدارد.”
۵٫ تا جای ممکن با عاملان بیشتری صحبت کنید. آنها تقریباً بسیار بیش از آنچه سیاستگذار میخواهد انجام میدهند. به دلیل تماس با عاملان به واسطهی همسرم به این دیدگاه رسیدم که این ضربالمثل که “در پرتو درخشان خورشید هیچ چیز جدیدی وجود ندارد” بدون هیچ اشتباهی برای ایدههای تربیتی به کار میرود. انتزاعیترین ایدهها در تحقیق، وقتی از واقعیتها منتزع میشوند، همچنان همتایان بیشمار خود را در عمل دارند. وقتی با یک مسئلهی مربوط به سیاست تربیتی مواجه میشوی، جایی که میتوانی امکانات عمل را در آن جستجوی کنی، نگاه کردن به نوک بینیات است، البته، هرکس نوک بینی خودش را در مکانهای عملی دارد.
۶٫ سایر قضاوتها بر روی مسائل یا موضوعات واحد سیاست تربیتی را یک مرور کامل بکنید. سیاستگذاری تقریباً همیشه در یک محیط سیاسی یا نیمه سیاسی اتفاق میافتد. سیاستگذاران نیاز دارند بدانند در مجموعههای دیگر چه میگذرد. این موضوع همانطور که کلید گشایش کسب و کار است، برای تربیت نیز کارگشاست.
۷٫ هر جا ممکن است سیاستهای بدیل تربیتی راهنمای عمل بسازید . سیاستگذاران معمولاً نیاز دارند در یک محیط مذاکره تصمیم بگیرند و نیاز دارند جریانهای عملی قابل قبول بدیل را برای اقامهی عمل تأملی مورد توجه قرار دهند.
احتمالاً خیلی بیش از آنچه خواسته بودید پاسخ دادهام، و احتمالاً برای پاسخ به سؤال شما زیادهگویی کردهام. با این حال تازه اول کار است. در خصوص آنچه در سؤال فرعی دربارهی معلمان پرسیدید، باید اضافه کنم، بیشتر کار من و دانشجویانم با معلمان در مجموعهی مدارس بوده است. بسیاری از اصول راهنمایی که به آنها اشاره نمودم، به کار برده شده است. قانون اساسی برای دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری این است که راهحلهای متقدم خودشان را کنار بگذارند، و با پروندهای پاک به رشته وارد شوند. شیجینگ سو مطالبی در این ارتباط در مطالعات پایاننامهاش نوشته است.
سؤال دو: سؤال شما در خصوص میراث ایدههای شواب، سؤال خوبی است، به این دلیل که وجه راهیابانه ایدههای شواب را به یک معنا به رسمیت شناخته است؛ یعنی وقتی که با ایدهی “عملی” او “عملاً” مواجه میشویم، به چیزهای مختلف در موقعیتهای مختلف میرسیم. برخی هستند که ایدههای شواب را مورد تقدس قرار میدهند. برخی دیگر هستند که مسیرهای متفاوت را طی میکنند. مثال خوب آن کار یکی از دانشجویانم جین کلندینین است، کسی که با او زیاد کتاب نوشتهام. او در پایاننامهاش، ایدهی “تصویر” را که به عنوان ساختن دانش توسط معلم کسب میشود، بسط میدهد. بخشی از این کار تحت هدایت ایدههای شواب، و بخشی از آن در خط خودمان، در مسیر کار بر روی دانش عملی شخصی بود. مفهوم او از تصویر کسب و دگرگون کردن انواع چیزها، از جمله برخی چیزهایی است که به لحاظ روانشناختی “تصاویر موجود در ذهن” هستند و از طریق عرف کسب شدهاند، و برخی دیگر دانشبنیان هستند. مثال دیگر کار بر روی دانش شخصی توسط یکی دیگر از دانشجویانم فریما الباز است، که ایدههایش را در زمینهی چندفرهنگگرایی بسط داد. زمانی در یکی از نشستهای AERA شخصی که اطلاع نداشت من یکی از شاگردان شواب، و در سنت “عملی” شاغل هستم، در اظهارنظری دربارهی کارم ادعا کرد، اگر دیویی و شواب میدانستند که به نام آنها چه اتفاقاتی در جریان است، تنشان در قبر میلرزید. این نظر از جانب آن شخص از احترام اصیل به شواب و ایدههای او برمیخیزد، اما به قانون کلی تمایل دارد. من تمایل دارم به ایدهها به صورت کلی نگاه کنم، و یقیناً ایدههای شواب، نهتنها به تنهایی دارای اهمیت است، بلکه برای برانگیختن کارهای آینده نیز اهمیت دارد. چند سال پیش در یکی از نشستهای AERA که به یادبود شواب برگزار شد، به این نکته اشاره کردم که کار شواب به جای آن که پایانی و نهائی باشد زایشی است؛ به این معنا که بذرهای ایدههای او در زمینههای متفاوت به صورت چیزهای مختلف رشد میکنند. یکی از آنها همین است که در گروه فوقالعاده جالب شما به صورت بالقوه در شرف وقوع است.
با من در تماس باشید و اجازه بدهید بدانم چطور تفکر شما به پیش میرود. هر وقت سؤال داشتید بپرسید.
موفق باشید