بحث و گفتگو پیرامون Eclectic

سال سوم، شماره بیست و پنجم

بحث و گفتگو پیرامون Eclectic
یکی از مسایل جالب در مقاله¬ی عملی۱، که موجب ایجاد بحث¬های طولانی و تأمل‌برانگیز بین اعضای گروه شد، اصطلاح Eclectic بود. از این رو، در این بخش برخی از این بحث¬ها مطرح می¬شود:
آل‌حسینی چالشی ایجاد می¬کند و می¬نویسد:
داستان من قدری بیش از آنچه پیش‌بینی شده بود، دنباله‌دار شده است، به سه دلیل:
اول، پاسخ به درخواست آقای میرعرب، و کمک به ایشان، البته در حد بضاعت و توان، برای بهبود بخشیدن به کیفیت ترجمه.
دوم، برداشت‌های دوستان از متن که حین کار، به تدریج به دستم رسید، و باعث شد که بازگردم و برخی مفاهیم را با تفصیل بیش‌تری بیان کنم.
سوم، و از همه مهم‌تر، ویژگی منطقی خود متن است. شواب، چنان استدلال‌هایش را آجر به آجر در پرکتیکال جاسازی کرده است، که انتخاب و برداشتن یک آجر و اسلاید کردن آن، انگار تیشه‌ای بود که بر بنیان این ساختمان منطقی وارد می‌کردم. حقیقتاً نمی‌توان با پرکتیکال چون سوپرمارکت معامله کرد؛ با یک سبد خرید به آن وارد شد، و از هر قفسه هر چه خواست، برداشت. آن را باید عبارت به عبارت خواند، و طعم استدلال منطقی یک فیلسوف مبرز را ذره ذره با همه‌ی وجود حس کرد. در هر صورت، من با گستاخی این تیشه را زدم، و آن را به چند اسلاید بی‌ارزش، به لحاظ منطقی، بدل کردم.
حال اگر اجازه داشته باشم، می‌خواهم سؤال خودم را مطرح می‌کنم. همان طور که مطلع هستید، من از ابتدا، به “خواندن” پرکتیکال (به مفهوم تحلیلی) و کار تحقیقی روی مفاهیم آن علاقه داشتم. حالا این متن را خوانده‌ام، البته در سطح یک مبتدی “خواندن”، و این سؤال برایم پیش آمده: ما به چه دلیل eclectic را “گزینش‌گری” یا “به‌گزینی” تصور کرده‌ایم، در حالی که در آنچه شواب با عنوان “eclectic” معرفی می‌کند، نه نشانی از “بهترین” است، نه نشانی از “گزینش”؟
آنچه من “می‌خوانم” این است:
به رسمیت شناختن تنوع اجتناب‌ناپذیر میان موضوعات مورد تحقیق جزئی علوم اجتماعی و رفتاری و هنر برقراری ارتباط میان نظریه‌های مجزا با موضوعات مورد تحقیق جزئی مجزا. به طور خلاصه، دو عنصر سازنده در مفهوم eclectic یافت می‌شود، که عبارتند از، “تنوع” و “ارتباط”.
نمی‌خوانم بگوید، تنوع موجود میان موضوعات مورد علاقه‌ی علوم مختلف را مشاهده کن، و از وجود این همه تنوع درس بگیر، و دست به یک انتخاب بزن! یا با یک سبد حصیری به بوستان رنگارنگ حکمت و دانش وارد شو، از هر چمن گلی بچین، و زمین مدرسه را با آنها فرش کن! یا بهترین‌‌ را جستجو کن، و همان‌ را نامزد برنامه‌ی درسی کن!
البته، هنوز یک مفهوم دورتر باقی می‌ماند، که می‌توان آن را به دشواری به “به‌گزینی” نسبت داد، و آن “بهترین گزینش” است، که شواب در فراز آخر مقاله یعنی، التزام به deliberation به کار برده است، و به نظر نمی‌رسد با eclectic ربط چندانی داشته باشد؛ هرچند، اگر ربط هم ‌داشت، چیزی از مشکلات “به‌گزینی” کم نمی‌کرد، چون این واژه همچنان دارد با قوت مفهوم “گزینش بهترین” یا “گزینش بهترین‌ها” را به مخاطب القاء می‌کند. شاهد این ادعا نیز، استعمال مکرر مفهوم انتخاب و گزینش به صورت “گزینش‌گری”، “گلچین کردن”، “یک فرایند گزینشی” یا “برگزیدن بهترین‌ها” در خلاصه‌ها و برداشت‌های دوستان است. گمان می‌کنم، ما گرفتار فهم نادرست درباره‌ی eclectic شواب هستیم، که لازم است با بحث و گفتگو با یکدیگر آن را برطرف کنیم. ضمن این که پیشنهاد می‌کنم، به دنبال یک معادل مناسب‌تر برای eclectic بگردیم، که کمتر به این فهم نادرست دامن بزند. اما، چیزهایی که من “خواندم” و این سؤال برایم پیش آمد اینها هستند:
“It is clear, I submit, that a defensible curriculum or plan of curriculum must be one which somehow takes account of all these subsubjects which pertain to man. It cannot take only one and ignore the others; it cannot even take account of many of them and ignore one.” (P. 108) (تأکید از من است)
“The state of affairs just described, the existence and the necessarily continuing existence of separate theories of separate subsubjects distributed among the social sciences, constitutes the case for one of these modes, the necessity of an eclectic, of arts by which a usable focus on a common body of problems is effected among theories which lack theoretical connection.” (p. 109) (تأکید از من است)
“A curriculum grounded in but one or a few subsubjects of the social sciences is indefensible; contributions from all are required.” (P. 109) (تأکید از من است)
وقتی صحبت از جایز نبودن نادیده‌ گرفتن حتی یکی از این موضوعات مورد تحقیق جزئی در میان است، چه جایی برای اعطای درجه‌ی “بهترین” به یک “جزئی” باقی می‌ماند؟
یا وقتی صحبت از ضرورت سهم داشتن همه است، چه جایی برای “گزینش” باقی می‌ماند؟
حتی اگر در معنای لغت‌نامه‌ای eclectic گزینش مندرج باشد، در آنچه شواب از eclecticدر این یک صفحه و نیم با عنوان “NEED FOR AN ECLECTIC”ارائه می‌کند، چنین معنایی مندرج نیست، یا دست‌کم من نفهمیدم. مگر این که در مقاله‌ی دوم خبرهایی باشد، که از آن بی‌خبرم. باید تأکید کنم، قضاوت من بر اساس تأمل بر همین جستار است، و هنوز جستار بعدی را که درباره‌ی eclectic است، دقیق نخوانده‌ام. بنابراین، با این که گمان می‌برم وجود “گزینی” در معادل فارسی سرچشمه‌ی فهم نادرست درباره‌ی eclectic شواب است، تا موعد “خواندن” جستار دوم، نسبت به آن زیاد حساسیت نشان نمی‌دهم، اما در خصوص “به” یا “بهترین” و تأثیرات آن در فهم مخاطب، باید بگویم تردیدها جدی‌تر است. پس، چنانچه شما مدافع این معنا هستید، لطفاً در درک آن به من کمک کنید.
“عمل فکورانه” بماند انشاالله راند بعد …
خاکباز پاسخ می¬دهد:
در مورد بحث گزینشگری، متوجه نمی‌شم چرا شما ما را متهم به درک این واژه به صورت گلچین یا مثلاً یکی از بین یک دنیا می‌کنید؟؟؟ درک من این است که:
فرض کنید در قضیه رفتارگرایی و شناخت‌گرایی که با ورودش برنامه‌ریزان درسی، رفتارگرایی را انداختند دور!!! کاربرد نظریه شواب در بحث گزینشگری به ما اجازه دورانداختن هیچ چیز را نداده، بلکه تصریح می‌کند برنامه‌ریز درسی باید بنا به موقعیت تصمیم بگیرد، از بین همه نظریه‌ها و ابزارهای موجود، کدام را انتخاب کند و این انتخاب باید توجیه پذیر و منطقی
باشد و اگر چند نظریه را به کار می‌برد، باید با هم ارتباط برقرار کنند تنوع و ارتباط!!!!
به نظر من جالبترین قسمتش اینه که به نظر شواب برای یک مسئله عملی هم یک پاسخ وجود ندارد، و مفهوم روش فکورانه هم اینطور می‌فهمم که یعنی روش بهینه برای مسئله عملی و این جا انتخاب بر اثر گفتگو و تبادل نظر با افراد خبره، یا تیمی و یا انفرادی رخ می‌دهد به نظرم گزینشگری، یا به‌گزینی یا هر اسمی برایش بگذاریم، پایه¬ی عمل فکورانه است.
حتی به نظرم قدرت گزینشگری تا بدانجاست که شاید در یک مسئله، بتوان یک سری از الزامات یک نظریه مثل رفتارگرایی را با نظریه دیگری مثل شناخت‌گرایی ترکیب کرد یا حتی رویکرد سومی ابداع کرد!!! اصلاً گلچین کردن به مفهوم یکی و لاغیر مد نظر نیست. منتها باید دقت کرد این انتخاب نظریه‌ها از بین طیف عظیم آنها، طوری نباشد که همدیگر را خنثی کنند و این همان ارتباط است. مسلماً قبول دارید که نمی‌توان در یک مسئله عملی، همه نظریه‌ها و ابزارها را به کار گرفت!!! نه؟؟ انتخاب برای همین است دیگر.
دکتر مهرمحمدی می¬نویسد:
از سرکار خانم آل‌حسینی به عنوان یک عضو موثر و فعال گروه باید تشکر کرد.این اثرگذاری را ایشان در سایه پیشه کردن صبوری و متانت و بکارگیری عقلانیت، نکته سنجی و به سادگی قانع نشدن در مباحثات علمی به دست آورده‌اند. همه کسانی که حوزه علم و اندیشه‌ورزی را به عنوان حوزه تنفس و زیست بر می‌گزینند باید این قبیل خصلت‌ها را تمرین و در خود تقویت نمایند. یادداشت‌های خانم آل‌حسینی درباره معادل فارسیeclectic را به دقت خواندم. هنوز گمان می‌کنم، تقابل و ناسازگاری که میان معادل پیشنهادی با مفهوم مد نظر شواب بر آن تاکید می‌¬کنند واقعی نیست. چرا که در به گزینی به تمام آنچه از شواب نقل قول شده است، التزام وجود خواهد داشت. تکثر در مراجعه به نظریه‌ها در حداکثر آن وجود خواهد داشت. این معنا اگر نباشد به جوهر این مفهوم بی‌توجهی شده است. اما مگر در نتیجه این فرایند متکثر نباید تصمیمی هم گرفته شود؟ این تصمیم هم البته باید نشان از تکثر داشته باشد. اما، مگر شواب می¬خواهد به عنوان یک قاعده بگوید که تمام آنچه در مرحله تأمل و اندیشه‌ورزی بر سبیلeclecticism مورد توجه و بررسی قرار گرفته مورد بهره‌برداری هم قرار بگیرد؟ دامنه تکثری که در تصمیم قابل دفاع انعکاس می‌یابد، طبیعتاً از تکثری که در مرحله بررسی گزینه‌های مختلف وجود دارد محدودتر است. این محدودتر شدن یعنی فروگذاردن برخی نظریه‌هائی که آگاهانه و هوشمندانه در جریان تصمیم‌گیری و فقط برای آن موقعیت خاص کنار گذاشته می‌شوند، یا به قول خود شواب نامربوط ارزیابی می‌شوند. این اتفاق را به گزینی نام نهادن چه اشکالی دارد؟
راه دیگر ادامه دادن گفتگو در این زمینه، خواهش از خانم آل‌حسینی برای ارائه پیشنهاد یک معادل جایگزین است. چون با این اتفاق هم به شکل دقیق‌تری می‌توان به تفاوت احتمالی در برداشت‌ها پی برد، و هم این که ممکن است در عین اختلاف در برداشت، بتوان بر سر معادل پیشنهادی به توافق رسید. ضمناً من در مقاله چه تعبیری را استفاده کرده‌ام که شما مناسب تشخیص داده‌اید؟
با سپاس مجدد و آرزوی موفقیت برای تمام اعضاء گروه در این تعاملات هیجان برانگیز
آل‌حسینی می¬گوید:
متشکرم، نظر لطف شماست. استاد، فکر می‌کنم در تعاریف خیلی سخاوتمندی به خرج دادید. در خصوص معادل برای اکلکتیک، پیشنهاد من این است، تا موعد خواندن جستار دوم صبر کنیم. فکر می‌کنم، بسیاری از گره‌ها در آنجا گشوده خواهد شد. البته من به مفاهیمی چون تنوع‌گزینی، و التقائی به معنای پیوستن فکر کرده‌ام، اما ارضا کننده نیستند. چون در اولی تنوع هست، ارتباط غایب است؛ در دومی ارتباط هست، تنوع غایب است. در هرصورت با توجه به متن کنونی، یعنی جستار اول، ایجاد ارتباط میان موضوعات مجزا، اساسی‌تر از هر مفهوم دیگری در اکلکتیک به نظر می‌رسد. در خصوص مقاله‌ی شما نیز منظورم این بود، که در هیچ کجا مفهوم گزینشگری به مخاطب القاء نمی‌شود. بلکه بیش‌تر بر کاربرد تکثرگرایانه‌ی نظریه‌ها و روشی برای دستیابی به راه‌حل‌های خلاقانه اشاره شده است. من هم به نوبه‌ی خود، از دوستان به خاطر سؤالات، پاسخ‌ها و مباحث خوبی که مطرح می‌کنند، تشکر می‌کنم.
خاکباز می¬نویسد:
یک سؤال جدید:
آل‌حسینی عزیز، فرض را بر این بگذار که هیچ انتخابی در اکلکتیک نداریم، و مسئله‌ی برنامه درسی داریم که قرار است با همه‌ی همه‌ی همه‌ی تئوری‌های موجود و بدون غفلت از یکی از آنها حلش کنیم، در حل این مسئله‌ی برنامه درسی با مسئله‌ی دیگر برنامه درسی که اصلا ربطی به این مسئله ندارد، چه فرقی بین استفاده از این دنیا دنیا نظریه موجود می‌بینی؟ آیا به هر حال، بر طبق شرایط و موقعیت مسئله، یکی از این نظریه‌ها پررنگ و کمرنگ نمی‌شود؟؟ آیا به هر حال مجبور نیستی نظریه‌هایی را انتخاب کنی که حداقل همدیگر را خنثی نکنند، حال حل مسئله پیش کششون، اما حداقل ضد و نقیض هم نباشند؟ اگر این طور است که برای من یکی مسئله‌ی جدیدی ایجاد می‌شود که اصلاً برنامه‌ریز درسی چه کاره است. وقتی برای همه‌ی مسائل برنامه درسی یک سبد گل نظریه داری، که همه را باید استفاده کنی، و به همه هم اندازه هم توجه کنی؟؟؟ به نظر من اکلکتیک را همان مجموعه‌ی هنری باید دید که در ذاتش سلکت کردن هم هست؛ منتها سلکت کردن از نوع خاص و به نظرم، وقتی می‌گوییم به‌گزینی، مهم در این کلمه، عبارت “به” است. این است که گزینش را معنا می‌دهد.
آل‌حسینی پاسخ می¬دهد:
سؤال فرمودید، به ظاهر واژ‌ه‌ها کار نداشته باشم؛ بگویم در آنچه شما می‌گویید و آنچه شواب می‌گوید، تناقضی می‌بینم یا نه؟ تناقضی نمی‌بینم، اما نارسایی چرا؟ نارسایی‌ای که اگر برطرف نشود به تناقض هم ممکن است منجر ‌شود. باور کنید اگر به مفهوم درست و دقیق eclectic (درست به معنای مورد نظر شواب) که واژه‌ی “به‌گزینی” مسئولیت خطیر حمل آن را به عهده دارد، اشاره می‌کردید، هرگز با این واژه و به قول شما ظاهر غلط‌اندازش در نمی‌افتادم. من با واژه‌ها تا وقتی وظایف خود را با وظیفه‌شناسی انجام دهند سر نزاع ندارم. حساسیت‌ها از وقتی آغاز می‌شود، که یک مفهوم فرعی و نه چندان اساسی برجسته می‌شود، و مفهوم اصلی در سایه‌ی این برجستگی رنگ می‌بازد. آنچه شما با انتخاب انتخاب کردن به eclectic نسبت می‌دهید و آن را برجسته کرده‌اید، آنقدر در eclectic پیش پا افتاده است، که حتی شواب در سه چهار صفحه‌ی مربوط به eclectic در جستار اول یک بار هم در لزوم تشکیل union‌‌ها یا اتحادیه‌ها، که بحث انتخاب در آن موضوعیت پیدا می‌کند، نگفته است: خوب اول انتخاب کنید، بعد با هم بیامیزید! بلکه خیلی سر راست رفته سر اصل قضیه که همان لزوم آمیختن“Need an Eclectic” است. خیلی واضح می‌گوید: همه‌ی موضوعات جزئی مورد مطالعه‌ی علوم مختلف مهم هستند؛ در خصوص این موضوعات جزئی، بحث انتخاب اصلاً موضوعیت ندارد، چون به صراحت می‌گوید همه باید سهم داشته باشند. اما، در خصوص نظریه‌ها که انتخاب آنها برای تشکیل union‌ها قرار است موضوعیت پیدا کند، انتخاب بدیهی و مفروض گرفته شده است و تأکید چندانی روی آن وجود ندارد.
بار دیگر مبحث eclectic را به اختصار مرور می‌کنم. در بحث eclectic همه‌ی نظریه‌هایی که در دامن موضوعات جزئی پرورده شده‌اند و حامل دانش‌اند اهمیت دارند، اما عیوبی دارند که باید برطرف شود. فکر می‌کنم بدترین این عیب‌ها از نظر شواب“partiality of view” است. آنها واقعیت را که در عالم عمل یک کل پیچیده‌ی یکپارچه و ارگانیک است ناگزیر برای آن که بتوانند بر روی جزئی از آن مطالعه کنند، جزء جزء کرده‌اند. دانشمندان علوم مختلف به این نقیصه پی می‌برند و تلاش می‌کنند با یافتن ضوابط پل زدن مشکل اتصال را برطرف کنند، و به اصول تحقیق مرتبط دست یابند، اما تاکنون به توفیق چندانی دست پیدا نکرده‌اند. از نظر شواب در چنین شرایطی، یعنی فقدان اصول مرتبط تحقیق، آنچه به عنوان یک راه‌حل بدیل باقی می‌ماند، آمیختن این موضوعات جزء جزء شده در عمل است. هنر آمیختن یعنی هنر تشکیل union‌های متنوع. مثلاً در بحث subject matter که یکی از مسائل اصلی برنامه‌ی درسی است، یعنی آمیختن موضوع جزئی مورد مطالعه‌ی روان‌شناسی، با موضوع جزئی مورد مطالعه‌ی اقتصاد.
اگر می‌خواهید در بحث شیرین eclectic از وجود سم نظریه در خون‌ خود یا دیگر متخصصان برنامه‌ی درسی مطلع شوید، می‌توانید دست به یک آزمایش بزنید. البته شواب پیشاپیش جواب این آزمایش را داده است، چون از وجود سم نظریه در خون رشته‌ی مطالعات برنامه‌ی درسی یقین حاصل کرده بود، که ادعای مرگ در حال وقوع آن را کرد. اما ضرر ندارد، شما هم می‌توانید آزمایش کنید! مثلاً در یک جلسه‌ی تصمیم‌گیری برای برنامه‌ی درسی اقتصاد خیلی طبیعی و عادی، بی‌آنکه کسی شک کند می‌خواهید سر به سرش بگذارید، بحث عواطف و احساسات آدمی را پیش بکشید. اول ممکن است از بالای عینک با تعجب به شما نگاه کنند. اما اگر بخواهید بی‌توجه به این نگاه‌های سؤال‌مند، به بحث عواطف و احساسات آدمی با حرارت ادامه دهید، یقیناً با این واکنش مؤدبانه مواجه می‌شوید: ببخشید شما دارید درباره‌ی روان‌شناسی صحبت می‌کنید یا اقتصاد؟ با ارسال این نمونه به آزمایشگاه سم‌شناسی عملی، یقیناً این پاسخ را دریافت می‌کنید: مثبت + (سم نظریه در خون مورد مشاهده می‌شود)
شما به عنوان برنامه‌ریز درسی اگر با وجود این سم در خونتان، در آن جلسه‌ی تصمیم‌گیری، دست به انتخاب بهترین نظریه‌ها هم بزنید، چیزی تغییر نمی‌کند. چون به دلیل وجود تأثیرات این سم دارید به مسئله‌ی خودتان (مثلاً همین موضوع درس اقتصاد) از منظر جزئی‌نگر نظریه‌ها نگاه می‌کنید. با این نگرش معیوب، چند ایده یا نظریه‌ی به قول خودتان خوب را گلچین می‌کنید، و صرفاً سند برنامه‌ی درسی را با آنها موزاییک می‌کنید (یعنی آنها را مثل موزاییک جدا جدا کنار هم می‌چینید) یک تبصره‌ی مهم هم به آن اضافه می‌کنید که اینجانب برنامه‌ریز درسی با توجه به موقعیت تصمیم گرفته‌ام، کدام را کی و کجا به کار بگیرید!
راه‌حل شواب، پس از تشخیص سم نظریه در پیکره‌ی مطالعات برنامه‌ی درسی، لزوم رهایی از این وضعیت یا به عبارتی سم‌زدایی است. رهایی از“partiality of view” نظریه است که به ما نیز سرایت کرده است. در تفکر ماست، در نگرش ماست، چون در نظریه‌هایی است که ما آنها را در دانشگاه خوب یاد گرفته‌ایم، و مغرور از خوب بلد بودن آنها می‌خواهیم مسئله‌ی برنامه‌ی درسی را با selection ی از بهترین‌های آنها به فرمایش خودتان حل کنیم .
شواب راست می‌گوید، ما به دلیل تأثیرات نظریه واقعاً موضوع‌ خود را جزء ج‍زء و پاره پاره و بی‌ارتباط با اجزاء دیگر می‌بینیم، چه باور کنیم، چه نکنیم! شواب برای جبران این نقیصه راه‌حل eclectic را پیشنهاد کرده است. اگر علوم ناگزیر در عالم نظر واقعیت را جزء جزء کرده‌اند، شما به عنوان برنامه‌ریز درسی در عالم عمل ناگزیرید آنها را با هم بیامیزید. یعنی، می‌توانید نظریات مجزا و فاقد اتصالات تئوریک را برای حل مسئله‌ی برنامه‌ی درسی به کار بگیرید، و در عمل اتصالات را با بکارگیری eclectic و تشکیل union‌هایی از نظریه‌های مختلف پدید بیاورید. مثلاً در بحث درس اقتصاد، می‌توانید یک اتحادیه تشکیل بدهید و موضوع عرضه و تقاضا (موضوع مورد علاقه و مطالعه‌ی اقتصاد) را بی‌واهمه با موضوع عواطف (موضوع مورد علاقه و مطالعه‌ی روان‌شناسی) بیامیزید. اما نباید فراموش کنید، صفت اساسی union‌ها در ایده‌ی eclectic شواب uncertain است. این به آن معناست، که این آمیزه‌ها صرفاً در یک اتحادیه به طور موقت به وقوع می‌پیوندند، نه یک بار برای همیشه. به عنوان مثال، ما در بحث subject matter معاهدات مختلف میان موضوعات جزئی مختلف در اتحادیه‌های متعدد خواهیم داشت. و این اتحادیه‌ها در آمیزه‌های مختلف، از نظریه‌های مختلف، با معاهدات مختلف، در زمان‌های مختلف، می‌توانند تشکیل شوند. چیزی که خود شواب در جستار اول بخش eclectic با تأکید به آن اشاره کرده است، و بیان جزئیات آن را به جستار بعد واگذار کرده است.
“And I must add, anticipating our discussion of the practical, that changing connections and differing orderings at different times of these separate theories, will characterize a sound eclectic.” (p. 109) (تأکید از شواب است)
اما، در پاسخ به سؤال پرحرارت دوم، و نگرانی‌های بی‌پایان شما در خصوص هویت رشته و خودتان به عنوان برنامه‌ریز درسی باید بگویم، این قدر نگران نباشید. این هویت اصیل و بسیار بسیار برای تربیت محترم و ضروری است. چون فقط در بحث eclectic این همه کار مهم بر سرتان ریخته، و نیازمند توجه و هنر ترکیب، آمیختن، قاطی کردن، و نه صرفاً حسن سلیقه‌ی بی‌نظیر شما در انتخاب بهترین نظریه‌ها است.
آل‌حسینی ادامه می¬دهد:
در خصوص تعریف deliberation باید بگویم، حیف است با یک تعریف سه چهار خطی تلفش کنیم. کاش صبر کنید، درسش را ترم‌های آینده با پروفسور رید بگذرانیم. خواهید دید چه معلم بی‌نظیری برای آموختن روش deliberation است. شما را قدم به قدم تا سرچشمه می‌برد و سیرابتان می‌کند. از وقتی مرید شواب شد، به این روش فکر کرد، تحقیق کرد و درباره‌اش قلم زد. بهترین تحلیل deliberation در دنیای تربیت متعلق به ویلیام رید است. ما هنوز ترم اولی هستیم … صبر کنید! درس روش تحقیق مال ترم‌های آخر است. اما، برای این که به درخواست شما پاسخی هرچند ناچیز داده باشم، بخشی از بیانات ارسطو در کتاب ششم اخلاق نیکوماخوسی، بخشی از بیانات شواب در جستار اول، و بخشی از بیانات رید در پایان کتابش را به صورت گزیده تقدیم کنم. (باید تأکید کنم، اینها بخش‌هایی از یک مقاله‌ی تحقیقی چاپ‌نشده است)
از نظر ارسطو “عمل تأملی” همان کاری است که صاحبان بینش عملی انجام می‌دهند، و ویژگی‌هایی دارد که بهتر است از زبان خود او بشنویم:
“میان تحقیق کردن و تأملی عمل کردن تفاوت وجود دارد. تأملی عمل کردن یعنی تحقیق کردن درباره‌ی نوعی مورد خاص … یقیناً دانش علمی نیست، چون مردم درباره‌ی اموری که می‌دانند تحقیق نمی‌کنند. عمل تأملیِ خوب آن است که شخص طی آن در تحقیق و محاسبه درگیر شود (درباره‌ی چیز‌هایی که درباره‌ی آنها تصمیمی گرفته نشده است). چنین نیست که حدس زیرکانه باشد، چون برای حدس زیرکانه استدلال لازم نیست، و به سرعت می‌توان حدس زد؛ درحالی که عمل تأملی زمان‌بر است. به اصطلاح می‌گویند، باید به نتیجه‌ی تأمل بی‌درنگ عمل کرد، اما خود تأمل باید با تأنی همراه باشد. همچنین عمل تأملی در کمال خودش، به هیچ وجه شکلی از باور [یا عقیده] نیست. وقتی کسی بد تأمل می‌کند مرتکب اشتباه می‌شود، درحالی که کسی که خوب تأمل می‌کند، همان است که درست تأمل می‌کند. پس به وضوح این نتیجه را در پی دارد، که کمال در عمل تأملی نوعی درست بودن است … عمل تأملی خوب، به معنای صحیح کلمه، البته با موفقیت همراه است؛ موفقیت در رابطه با آنچه، به معنای صحیح کلمه، هدف است (مثلاً در رابطه با زندگی خوب). کمال عمل تأملی در آن است که هم به سوی هدف خاصی هدایت کند، هم به توفیق در دستیابی به آن هدف خاص بیانجامد. بنابراین‌، می‌توانیم نتیجه بگیریم که خوب تأملی عمل کردن از نشانه‌های انسان‌های صاحب بینش عملی است، و این که کمال در عمل تأملی نیز درست برآورد کردن آن چیزی است که به هدف می‌انجامد، که بدین ترتیب، بینش عملی را به ایجاب حقیقی می‌رساند (اسوالد، ۱۹۹۹؛ صص ۱۶۳-۱۶۱).” (به نقل از نال، ۲۰۰۶)
اما، نظر شواب درباره‌ی روش تحقیق در سبک “عملی” چیست؟ شواب نیز با تأکید بر سبک متمایز تعقل عملی، روش تحقیقات برنامه‌ی درسی را “عمل تأملی” معرفی می‌کند. و به صراحت می‌گوید روش “عملی” تحت هیچ یک از دو روش “معروف کلیشه‌ای” قرار نمی‌گیرد. به عبارتی:
«نه قیاسی است، نه استقرایی. تأملی است. نمی‌تواند استقرایی باشد چون هدف [این] روش، تعمیم یا تبیین نیست، بلکه تصمیم درباره‌ی عمل در یک موقعیت واقعی است. نمی‌تواند قیاسی باشد چون با مورد واقعی سروکار دارد، نه با انتزاعات از موارد؛ و این که مورد واقعی را نمی‌توان صرفاً به وسیله‌ی کاربرد یک اصل سرجایش نشاند. تقریباً هر مورد وافعی تحت دو اصل یا بیش‌تر قرار می‌گیرد، و هر مورد واقعی دارای خصایص نیرومندی است که زیر بار هیچ اصلی نمی‌رود.» (شواب، ۱۹۷۸/۱۹۶۹)
از نظر شواب عمل تأملی کار پیچیده و توان‌فرسایی است که با اهداف و وسائط، هردو، سرو کار دارد. شخص باید در جریان عمل تأملی تلاش کند با توجه به هدف و وسیله تؤامان، امور واقع مربوطه (یا لازم برای تصمیم‌گیری) را شناسایی کند:
«باید تلاش کند تا خواسته‌ها را در همان مورد شناسایی کند. باید راه‌حل‌های بدیل به وجود بیاورد. باید نهایت تلاشش را بکند، تا مسیرهای شاخه شاخه‌ی منتهی به پیامدها را، که هرکدام از بدیلی نشأت گرفته و از خواسته‌هایی تأثیر پذیرفته‌اند، بپیماید. سپس باید بدیل‌ها را سبک سنگین کند، و ارزش و پیامدهای هر کدام از آنها را نسبت به دیگری بسنجد و [سرانجام] انتخاب کند، نه بدیل درست را، زیرا چنین چیزی وجود ندارد، بلکه بهترین را.» (همان)
و اشارات ارزشمند رید در خصوص “عمل تأملی”
 «عمل تأملی فرآیندی است که به واسطه‌ی آن طراحان، خودشان- ارزش‌ها و تصوراتشان از مقاصد تربیتی- را کشف می‌کنند، کشف همکارانشان را آغاز می‌کنند، به اشتراک مساعی در پیگیری تکلیفی که برعهده دارند نائل می‌شوند. به عبارتی، کشف در موقعیت خاص عمل تأملی، یک فرآیند اخلاقی است، نه فنی؛ و پیگیری موفقیت‌آمیز آن به کیفیات شخصیتی بستگی دارد، نه مهارت فنی» (رید، ۱۹۹۹).
 عمل تأملی فرآیندی است که طی آن، دارایی‌های دانش عملی شخصی افراد به مالکیت گروه در‌می‌آید. این امر لازم است، چون مسایل برنامه‌ی درسی مسایلی نیستند که بتوان، یک تنه، با دانش یک شخص یا یک گروه آنها را از میان برداشت، بلکه اعمال تأملی جمعی، یگانه راه از میان برداشتن این‌ جور مسایل است؛ مسایلی چون بهبود تدریس معلمان، وضعیت رفاه دانش‌آموزان، نوسازی موضوعات برنامه‌ی درسی، و از همه مهمتر خلق برنامه‌ی درسی. (همان)
 «عمل تأملی، عمل تشخیص و برطرف کردن مسائل برنامه‌ی درسی است، و به عنوان یک عمل، ویژگی فضیلت‌مدارانه به خودش می‌گیرد.» (همان)
منابع:
Null, J. W. (2006) Teaching Deliberation: Curriculum Workers as Public Educators (Intro.), in W. A Reid and J. W. Null (Eds.), The Pursuit of Curriculum: Schooling and the Public Interest, Greenwich, CT: IAP-Information Age Publishing.
Reid, W. A. (1999) Curriculum as Institution and Practice: Essays in The Deliberative Tradition, Mahwah, New Jersey: Lawrence Erlbaum Associates.
Reid, W. A. Null J. W. (Ed. with and Intro. and Postscript) (2006) The Pursuit of Curriculum: Schooling and the Public Interest, Greenwich, CT: IAP-Information Age Publishing.
Schwab, J. J. (1969/1978) The practical: A language for curriculum. In Science, curriculum, and liberal education: Selected essays, I. Westbury and N. J. Wilkof (eds.), 287–۳۸۱, Chicago: University of Chicago Press.