پنجمین نشست انجمن مطالعات برنامه درسی ایران در سال ۸۶

کارگاه ها و دوره های آموزشی

عنوان سخنرانی:تحلیل مقایسه‌ای الگوهای ورود فناوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا) به تربیت معلم
سخنران: دکتر محسن آیتی (عضو هیئت علمی دانشگاه بیرجند)
زمان: ۲۸/۶/۸۶
مقدمه
برای ورود به تربیت معلم، الگوهای متعددی مطرح نشده است. آنچه محققین مختلف برای تبیین چگونگی ورود فاوا به تربیت معلم تحت عنوان «الگو» آورده‌اند، را می‌توان به لحاظ حوزه عمل الگو، بر روی یک گستره قرار داد. این گستره در یک سو شامل الگوهایی است که محدوده عمل آنها برنامه‌ریزی‌های سطوح بالا است، بیشتر در ارتباط با برنامه‌های ریزی‌های آموزشی قرار می‌گیرد و مخاطبان الگو، تصمیم‌گیرندگان و مدیران سطح بالاتر هستند. در سوی دیگر گستره، الگوهایی قرار دارند که محدوده عمل آنها محیط‌های یاددهی – یادگیری و کلاس درس است و مخاطبان آن بیشتر معلمان و دست‌اندرکاران فعالیت‌های آموزشی در سطوح پائین‌تر تصمیم‌گیری هستند. الگوهای تدوین شده در این سوی گستره بیشتر به رویکردهای یاددهی یادگیری نظر دارند و هدف آنها دستیابی به یادگیری اثربخش است.
با توجه به این گستره می‌توان طبقه‌بندی سه گانه از الگوهای ورود فاوا به برنامه‌های درسی تربیت معلم ارائه نمود الف)الگوهای کلان، ب) الگوهای راهنما برای برنامه‌ریزی درسی و پ) الگوهای معطوف به آموزش
الف) الگوهای کلان:
بعضی از محققین فرایند «تغییر» را مبنای نظری تدوین الگوهای موردنظر خود قرار داده‌اند. بنابر استدلال واضعین این دسته از الگوها، با ورود فناوری به تربیت معلم، «تغییر»ی رخ می‌دهد و فرایند حصول این تغییر را می‌توان به صورت علمی مطالعه نمود. حاصل این فعالیت، می‌تواند اطلاعات لازم را فراروی مدیران و برنامه‌ریزان سطوح بالای تصمیم‌گیری در نظام تربیت معلم قرار دهد. در الگوهای این طبقه، مراحل ایجاد تغییر و دگرگونی مورد شناسایی قرار می‌"یرد و تلاش می‌شود بر مبنای نظریات مطرح در این حوزه، خصوصیات و ویژگی‌های هر مرحله تبیین و توصیف گردد.
الگوهایی که در این طبقه می‌توان معرفی نمود عبارتند از: الگوی بریجز (۱۹۹۱ به نقل از اندرسون و گلن۲۰۰۳)، الگوی چنگ (۲۰۰۴)، الگوی تولدو (۲۰۰۵)، الگوی یونسکو (ماجومدار ۲۰۰۵، اندرسون و گلن ۲۰۰۳ و پسی و رابینسون ۲۰۰۴).
ب) الگوهای راهنما برای برنامه‌ریزی درسی
برخی از الگوهای شناسایی شده، به تبیین عناصر و عواملی می‌پردازد که برنامه‌ریزی درسی مبتنی بر فاوا را در تربیت معلم تحت تأثیر قرار می‌دهد. مخاطبان این دسته از الگوها عمدتاً برنامه‌ریزان درسی در حوزه تربیت معلم هستند. گرچه نباید از نظر دور داشت که نوع نگاه در این دسته از الگوها نیز می‌تواند کلان‌نگر باشد و براین اساس عمل برنامه‌ریزان آموزشی را نیز تحت تأثیر قرار دهد.
الگوهایی که در این طبقه می‌توان معرفی نمود عبارتند از: الگوی پیشنهادی رستا(۲۰۰۲)، الگوی اندرسون و گلن (۲۰۰۳)، الگوی ماجومدار (۲۰۰۵)، الگوی فرایند توسعه برنامه‌های درسی مبتنی بر فاوا در تربیت معلم (رستا ۲۰۰۱)
پ) الگوهای معطوف به آموزش
بعضی از محققان، تلاش نموده‌اند یافته‌های روانشناسی را مورد استفاده قرار داده و براساس این یافته‌ها، الگوهایی برای بکارگیری اثربخش فاوا در برنامه‌های درسی تربیت معلم طراحی نمایند. هرچند چنین الگوهایی را نمی‌توان کاملاً الگوهای برنامه‌ریزی درسی دانست و لیکن بهره‌گیری از این الگوها، کمک مؤثری در اجرا نمودن برنامه‌های درسی محسوب می‌شود. نقطه کانونی توجه این الگوها فعالیت‌های یاددهی- یادگیری است.
الگوهایی که در این طبقه می‌توان معرفی نمود عبارتند از: الگوی ماجومدار (۲۰۰۵ و اندرسون و گلن ۲۰۰۳)، الگوی اُتاویانو (۲۰۰۰)، الگوی اسپراندئو و تارانتینو (۲۰۰۲)، الگوی وست (۲۰۰۵)، الگوی رودریگز، مارکز و استید (۲۰۰۳)، الگوی فریسن و همکاران (۲۰۰۳).
نتیجه
مرور مقایسه‌ای الگوهایی که مرتبط با ورود فاوا به برنامه‌های درسی تربیت معلم هستند نشان می‌دهد که هر دسته از الگوها به شرحی که گذشت، مخاطبان خود را دارد و کاربرد متفاوتی برای مخاطبان مختلف در سطوح گوناگون تصمیم‌گیری را می‌توان برای آنها تصور نمو.
بدین ترتیب ورود فاوا در برنامه‌های درسی تربیت معلم در واقع می‌بایست با توجه به هر سه سطح صورت پذیرد. به عبارت دیگر تصمیم‌گیرندگان می‌بایست دارای مواضع روشن و پشتوانه‌های نظری مستحکم و همخوان در هر یک از این سطوح باشند به گونه‌ای که در میدان عمل، محصولی منسجم و قابل دفاع به بار آورد،مخاطرات ورود فاوا به عرصه آموزش را تحت کنترل درآورد و باعث پیشرفت آموزش و پرورش شود.