ایشان در طی کند وکاوهای علمی خویش در این حوزه به دنبال طراحی الگویی برای اخلاق حرفه ای (در اینجا اخلاق پژوهش) در ایران هستند. پایه ی این الگو را نیز نگرش سیستمی لحاظ کرده اند. توضیح این که اخلاق از نظر ایشان از جنس ارتباط (relation) است یعنی در تعامل با دیگری اخلاق معنی پیدا می کند لذا در طراحی الگو لازم است دیگر و دیگران را با نگاهی کلی گرا در نظر داشته باشیم و انحصار اخلاق به حیطه فردی را نوعی فروکاست گرایی می دانند. در واقع دو رهیافت می توان داشت یکی رهیافت فردی است که محقق شخصا مسئولیت دارد در ارتباط با انجام پژوهش خویش اصول اخلاقی را رعایت نماید (مثل رعایت اخلاق در ارتباط با افراد شرکت کننده در تحقیق، رعابت اخلاق در گزارش یافته ها….). رهیافت دیگر رهیافت سازمانی است که سازمان و ارکان آن را نیز مسئول تامین، برنامه ریزی، سرآمدی، و دیده بانی اخلاق پژوهش در موسسه پژوهشی و لایه های بالاتر سازمانی می داند.
یکی از عواملی که ایشان را به سمت اتخاذ چنین رویکردی هدایت کرده است دغدغه ایشان برای اتخاذ مواجهه ای اخلاقی و نه حقوقی با بد اخلاقی های علمی در حوزه پژوهش و تولید علم بوده است چراکه به زعم آقای دکتر قراملکی مواجهه ی حقوقی ممکن است بازدارنده باشد اما اخلاق پژوهش را جزو ذات و شاکله و خوی محقق نکند .
پس از ارائه، نیز پرسش های چالش برانگیزی مطرح شد که به مباحثه و تبادل نظر عمیقتری منجر شد. عمده ی نقد وارده بر الگوی مطرح شده توسط حضار این بود که در نگاه سیستمی (سازمانی) اصالت و مسئولیت رعایت اخلاق پژوهش انگار بیشتر به سازمان معطوف است در حالیکه ماهیت اخلاق و رعایت آن شخص را (حتی بیشتر از سازمان) در کانون توجه قرار می دهد چراکه ممکن است سازوکارهای سازمانی برای رعایت اخلاق حرفه ای بوجود آید (همانند منشور اخلاقی، دیده بان اخلاقی، کمیته اخلاقی….) اما فرد همچنان غیراخلاقی عمل کند و شاید حتی این رهیافت رجعتی به اتخاذ مواجهه ی حقوقی بینجامد (همانکه ما در صدد اجتناب از آن هستیم).
بهرحال موضوع اخلاق پژوهش در کشور موضوعی قابل توجه است و امید است با همفکری اساتید و متخصصان در حوزه اخلاق پژوهش تربیتی، تعمق و تامل بیشتری انجام دهیم و شاهد اقدامی عملی نیز باشیم.