با لطف و عنایت خداوند بزرگ و با مساعدت و همکاری دوستان و همکاران عزیز دومین نشست گروپ علوم اعصاب و برنامه درسی در تاریخ ۱۰ دی ماه ۱۳۹۱ در دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد. سخنران این جلسه جناب آقای دکتر احسان الله محمدی به معرفی مبانی عصبی- شناختی زیربنای یادگیری و تربیت پرداختند. نشست این جلسه با حضور آقای دکتر محمود مهرمحمدی (استاد گروه علوم تربیتی دانشگاه تربیت مدرس)، خانم دکتر وفایی (استاد گروه روان شناسی دانشگاه تربیت مدرس) و آقای دکتر محمود تلخابی (استادیار پژوهشکده علوم شناختی) و سایر شرکت کنندگان محترم در یک فضای دوستانه و تعاملی برگزار شد.
سخنران جلسه، آقای دکتر محمدی ابتدا به معرفی یادگیری مغز در سطح سلولی و سیستمی پرداختند که مورد استقبال شرکت کنندگان واقع شد. سپس ایشان با اشاره به پیشرفت فناوری های نوین مطالعه مغز آدمی به ضرورت بهره گیری از بینش های برخاسته از یافته های پژوهش مغز در عرصه دانش و عمل تربیت پرداختند. دکتر محمدی با اشاره مفهوم پیچیدگی مسائل و پدیده های تربیتی و نیاز به مطالعه آنها از منظرها و چشم اندازهای گوناگون، علوم اعصاب را به عنوان یکی از منابع اطلاعاتی مهم برای فهم پدیده های تربیتی معرفی نمودند.
پس از سحنرانی دکتر محمدی، بحث و مشارکت میان اعضای میزگرد و شرکت کنندگان در جلسه ادامه پیدا کرد. خلاصه مباحث به شرح زیر بود:
خانم دکتر وفایی اشاره ای به روند تحولات دیدگاه به مطالعه رشد پرداختند و ضمن مروری بر مبانی نظری دیدگاه پیاژه بر رشد شناختی تاکید داشتند که پیاژه و پیروان او نفش عمده ای در افزایش فهم ما از ماهیت رشد شناختی و چگونگی آن داشته اند، اما یکی از محدودیت های عمده این دیدگاه به مراحل و ساختاری معرفی می شود که این دیدگاه ارائه نموده است، چرا که این مراحل آنچنان که توسط پیاژه و دیگران معرفی شده، با مطالعات اخیر همخوان و هماهنگ نیست. خانم دکتر وفایی در ادامه رویکرد سیستم های پویای رشد در مطالعه رشد انسان پرداختند که در این رویکرد رشد به عنوان یک پدیده پیچیده و پویا قلمداد می شود که فهم آن نیازمند مطالعه میان رشته ای و از منظرهای علمی مختلف است.
آقای دکتر تلخابی نیز بر تعامل و مشارکت علم و فلسفه در پاسخگویی به پرسش های درباره ماهیت رفتار و تفکر انسان تاکید داشتند. ایشان اشاره داشتند که مطالعه مفاهیمی همچون اراده و خود از جمله مفاهیمی هستند که در گذشته تنها در قلمرو فلسفه واکاوی و تحلیل می شدند؛ اما اکنون این مفاهیم و ماهیت آنان در حیطه علوم اعصاب نیز مورد مطالعه قرار می گیرند. به این ترتیب، دکتر تلخابی چنین جمعبندی نمودند که دستیابی به یک تصویر دقیق تر و جامعتر از ماهیت رفتار و تفکر آدمی نیازمند تلیفیق مبانی فلسفی و علمی در سطوح مختلف است.
آقای دکتر مهرمحمدی هم ضمن تایید ایده های خانم دکتر وفایی تاکید نمودند که بعد ساختاری دیدگاه رشد شناختی پیاژه دارای محدودیت هایی اساسی است. با این وجود، ایشان بر اهمیت کارهای پیاژه از زوایه تلاش های او در پیوند میان فلسفه و علم تاکید داشتند و پیاژه را به عنوان یکی از پیشتازان عرصه پیوند علم و فلسفه معرفی نمودند. به این ترتتیب که پیاژه معرفت شناسی را که از موضوعات مورد مطالعه فلسفه بود مورد مطالعه علمی قرار داده و یک تبیین علمی از آن ارائه کرد.
در ادامه جلسه، شرکت کنندگان نیز پرسش ها و دیدگاه های خود را مطرح نمودند. محور عمده بحث های شرکت کنندگان بر پیوند میان نظریه و عمل بود. به این معنا که چگونه می توان دانش و پژوهش کنونی مغز را در عرصه تربیت بکار گرفت؟
در پاسخ به این پرسش ها، دکتر محمدی ضمن معرفی علوم اعصاب به عنوان تنها یکی از منابع اطلاعاتی یادگیری و تربیت، تاکید داشتند که علوم اعصاب یک نسخه تجویزی برای رویارویی با پدیده های تربیتی عرضه نمی کند، بلکه بینش هایی در اختیار مربیان قرار می دهد که با اتکا به این بینش ها می توانند زمینه بهبود نظریه و سیاست تربیتی را فراهم سازند.
در جمعبندی پایانی دکتر نوری بر اهمیت مشارکت میان رشته ای در قلمروهای علوم اعصاب، روان شناسی، علوم شناختی و علوم تربیتی برای فهم بهتر پدیده های تربیتی اصرار داشتند و به هوشیاری و درایت در تفسیر تربیتی یافته های علوم اعصاب و استخراج دلالت های تربیتی از این یافته ها هشدار داند.
در پایان جلسه، دکتر مهرمحمدی با تایید صحبت های دکتر نوری، این هوشیاری و درایت در تفسیر یافته ها را بسیار جدی و مهم قلمداد کردند و تاکید داشتند که ما نباید اسیر و شیفته یافته های پژوهش مغز شویم و علوم اعصاب را به عنوان داروی درمان همه مشکلات تربیتی تلقی کنیم.