پایان نامه کارشناسی ارشد

سال سوم، شماره یازدهم


 
رشته: روان شناسی عمومی واحد علوم و تحقیقات
عنوان: تاثیر اجرای برنامه فلسفه برای کودکان بر روی قضاوت اخلاقی کودکان( دختر پایه چهارم ابتدایی منطقه پنج تهران)
گردآورنده: سارا منصفی
استاد راهنما: دکتر ابولفضل کرمی
مشاوران: سعید ناجی، فریبرز باقری
تاریخ دفاع: ۲۰ /۱۱/ ۱۳۸۸
به اعتقاد رابرت فیشر درواقع اساسی ترین نیازی که در سیستم آموزشی سنتی نادیده گرفته می شود، تشویق کودکان به تفکر است؛ آنگونه که فردیت اصیل آنان را منعکس کند. کندوکاو فلسفی مستلزم کاوش در اصول اخلاقی و ارزش های جامعه بوده، باعث هوشیاری نقادانه در کودکان می شود و باعث دخالت آنان به عنوان متفکران این جهان و تحول گرایان جهان آینده خواهد گردید. در این میان، اخلاق و قضاوت اخلاقی اهمیت ویژه ای دارند. به نظر می رسد که فرایندهای تفکر و قضاوت کردن ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. لیپمن می گوید قضاوت ها همان تصمیم هایی است که قبلا مبهم و نامعین بودند (مرعشی ۱۳۸۸،۱۲۱). قضاوت ها در طی فرایند یا در پایان فرایند کاوشگری پدید می آیند. اهمیت یا تاثیر قضاوت خوب به عنوان یک عامل تعیین کننده در نحوه گذراندن امور زندگی به سادگی قابل فهمیدن نیست. می توان اذعان کرد که داوری های غلط عامل بسیاری از مشکلات و مسائلی است که کودکان و نوجوانان با آن مواجه هستند. تقویت توانایی کودکان در قضاوت های خوب باید برای مربیان درگیر در آموزش تفکربهتر، یک امر حیاتی باشد.
این پژوهش به دنبال بررسی تأثیر آموزش فلسفه برای کودکان و نوجوانان به عنوان یک برنامه درسی بر بهبود قضاوت اخلاقی دانش آموزان و همچنین بررسی تأثیر آن بر رفتار و کردار آنان و همینطور تاثیر آن بر میزان علاقمندی کودکان بوده است که یکی از مهم‌ترین خلاء های آموزش در عصر جدید است و در آن، ضرورت وجود افرادی با قضاوت هایی صحیح و اخلاقی بیش از گذشته احساس می شود. فرضیه اصلی این پژوهش، توسط پرسشنامه قضاوت اخلاقی (MJT) با اعمال تغییراتی سنجیده شد. برای بررسی آن، از روش نیمه آزمایشی پیش آزمون _ پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. یک کارگاه ۱۰ جلسه ای به مدت دو ماه و نیم (هفته ای یک جلسه و هر جلسه ۹۰ دقیقه) تشکیل شد و از روش کلاس داری و حلقه کندو کاو شارپ –لیپمن و داستانهای فکری فلیپ کم و رابرت فیشر بهره گرفته شد. به این صورت که در ابتدا، ازگروه آزمایش، پیش تست آزمون قضاوت اخلاقی گرفته شد و در پس از برگزاری یک دوره ده جلسه ای آموزش فلسفه برای کودکان، مجددا با انجام دوباره همان تست، این تعداد مورد ارزیابی قرار گرفتند.در همین حال، با ارائه تست های مذکور(پیش آزمون و پس آزمون)، گروه گواه نیز ، همزمان با گروه آزمایش، مورد ارزیابی قرار گرفت.
علاوه برروش کمّی، رفتار و عملکرد کودکان به صورت کیفی (مشاهدات مربی ، مصاحبه با والدین، معلمان و همچنین ارزیابی خود دانش آموزان) نیز گزارش شده است. نتایج پژوهش نشان داد آموزش فلسفه برای کودکان بر بهبود قضاوت اخلاقی در دانش آموزان دختر پایه چهارم دبستان مؤثر بوده و همچنین نتایج به دست آمده، مؤید ارتقاء و تقویت بیشتر رفتار و کردار اخلاقی دانش آموزان بود و نشان از علاقمندی آنان به این برنامه داشت. نتایج این پژوهش با یافته های تحقیقات انجام شده، هماهنگ است.