ترجمه سارا منصفی

سال سوم، شماره یازدهم


 
آلبرت اینشتین[۱] در مقاله ای تحت عنوان آموزش به عنوان رشد دهنده قضاوت و تفکر، عنوان کرده است که “اگر یک فرد جوان،ماهیچه ها و استقامت فیزیکی خود را به کمک ورزش پرورش دهد، او در آینده برای هر کار فیزیکی آماده خواهد بود.این مسئله، مشابه با پرورش دادن ذهن و تمرین ذهنی و مهارت های دستی می باشد (Einstein1950,726),.بنابراین، تعقل و تفکر که در این شیوه توسط آموزش تعریف میشود، به نکته مهمی اشاره دارد:
“آموزش همان چیزی ست که در فرد، بعد از فراموش کردن همه چیز هایی که در مدرسه یاد گرفته،باقی می ماند”.وی با این فکر که مدرسه باید دانش های تخصصی و مهارتهایی را که فرد باید در آینده در زندگی خویش مستقیما استفاده کند را آموزش دهد،مخالفت کرده و ادامه می دهد که “تقاضاهای زندگی آنقدر متنوع ومتعدد است که اجازه چنین آموزش های تخصصی را در مدرسه برای فرد ممکن نمی سازد.جدای از آن، به نظر من مدارس باید همیشه این هدف را داشته باشند که افراد جوان را به عنوان شخصیت هایی هماهنگ وارد اجتماع کنند نه به عنوان متخصص و این مسئله حتی شامل مدارس فنی و تخصصی که دانش آموزان آن خود را برای یک شغل قطعی معین آماده میکنند نیز می شود.رشد توانایی های عمومی، برای تفکر و قضاوت مستقل،باید در درجه اول قرار گیرد.اگر یک فرد به مسایل بنیادی و اساسی موضوع مورد نظرش تسلط پیدا کند و آموزش ببیند که چگونه تفکر و عمل مستقل داشته باشد، این فرد مطمئنا راه خود را خواهد یافت و علاوه بر آن، نسبت به کسی که اصولا آموزشش شامل فراگیری دانش جزیی و خاص بوده است،بهتر قادر میشود خود را با پیشرفت و تغییر هماهنگ سازد. (Einstein1950,726),