بدون شک همه ی پیشرفت های شگفت انگیز دنیای کنونی زاده ی یادگیری انسان است . محیط و آنچه در آن است ، پیوسته در معرض تغییر قرار دارد و انسان نیز برای هماهنگ شدن با آن تغییرات و یا برای مقابله و مبارزه با آنها ، برای درک چگونگی تغییرات و ارائه راه حلهای مناسب ، برای سازگاری و برای ادامه زیست ، پیوسته در کوشش و تلاش برای یادگیری و افزودن بر دانشها و تجارب خویش است . واقعیت آن است که انسان با یادگیری و از طریق آن می زید و توانایی ادامه زیست پیدا می کند . انسان از طریق یادگیری رشد فکری پیدا می کند ، فضیلت می یابد و در کلّ به رشد تفکر بشر کمک می کند . همه پیشرفتهای بشری نتیجه یادگیری انسان است .
دامنه یادگیری بسیار گسترده است و همه ادوار و شئون مختلف زندگی بشری از رفتارهای بازتابی ساده مثل مکیدن پستان مادر به وسیله یک نوزاد تا رفتارهای پیچیدهتر کودک مثل ابزار و انتقال خواستههای خود به بزرگترها از طریق اشاره ، خنده و گریه ، راه افتادن ، زبان بازکردن ، به طور مستقل غذا خوردن ، بازی با توپ و تاب بازی و طناب ، دوچرخه سواری و شنا و … و ایجاد هر نوع توانایی ، مهارت ، عادت ، علاقه و رغبت ، نگرش و ارزش و بینش و شخصیت انسانی را شامل می شود . شناخت ساده ترین روابط میان اشیاء و رویدادهای محیطی تا ادراک پیچیده ترین اوّل ، قواعد و فرمولهای علمی در محیطهای آموزشگاهی و کسب تجارب علمی در محیطهای طبیعی همه و همه در پهنه یادگیری می گنجد . لذا این پهنه و این صحنه بزرگ و درک اهمیت نقش یادگیری در پیشرفت زندگی بشر ، لزوم توجّه به مسئله و امر «یادگیری» و شناخت اوّل و شرایط و عوامل حاکم بر آن را توجیه می کند .
این مسئله که یادگیری چگونه حاصل می شود و چه شرایطی سبب یادگیری می شود ، از دیرباز مورد توجّه روان شناسان و متفکران و دست اندرکاران تعلیم و تربیت بوده است .
آگاهی معلّم از دیدگاههای متفاوت و تئوریهای مختلف یادگیری از اهمیّت ویژه ای برخوردار است ؛ زیرا مدارس جایگاهی برای تسهیل امر یادگیری است و معلّم عامل این تسهیل به شمار می رود . مطالبی که در مدرسه آموخته می شود ، با آنچه در زندگی اجتماعی و در محیط طبیعی و عادی یاد گرفته می شود ، شباهتهایی دارد . ممکن است یادگیریهای غیر مدرسهای به طور طبیعی شامل حساب کردن ، نوعی ریاضیات کاربردی روزمره ، زبان و ادبیّات در حد عامیانه ، جغرافیا و تاریخ در حد دیدار و شنیدار و حتی اطلاعاتی در زمینه های دین ، سیاست ، جامعه ، اقتصاد و نظایر آن در حد گفتار و شنیدار و نیز شامل یادگیری انواع مهارتهای فکری ، یدی و حرکتی و بدنی در حد گذران زندگی عادی روزمره باشد . همه انواع این یادگیریها در قالب مجموعه اوّل ، قوانین و شرایطی صورت می گیرد که موضوع بررسی نظریهپردازان یادگیری بوده است . امّا آنچه یادگیریهای مدرسه ای را از یادگیرهای غیر مدرسه ای متمایز می کند ، نقش مهّم «معلّم» به عنوان تسهیل کننده امر یادگیری و ایجاد کننده شرایط لازم برای یادگیری مفید و مؤثّر است . حساب و ریاضی ، تاریخ و جغرافیا ، زبان و ادبیّات ، بهداشت و امور دینی ، اخلاق و احکام و … هر کدام در مدرسه در قلبی مشخص ، با اندازه ای معین و در سطحی خاص ، ویژه مخاطباتی مشخص و با هدفی ا پیش تعیین شده ، مورد یاددهی قرار می گیرد . نقش معلّم هدایت امر یادگیری در قالب استانداردهای تعیین شده است . در مدرسه از نتایج و یافته های علمی در پیشبرد یادگیری استفاده می شود .
معلّم با استفاده از مجموعه آموخته های شناختی خویش درباره طبیعت یادگیرنده (دانش آموز) ، فلسفه و هدفهای تعلیم و تربیت ، اوّل و قوانین یادگیری و چگونگی استفاده از آنها در کلاسهای درس ، روشها و شیوه های علمی گردآوری و کاربرد دانشها ، روشهای سنجش استعدادها و بررسی تواناییها ، روشهای ایجاد انگیزش ، تقویت و بازخورد مناسب ، روشهای شناخت و کنترل عواطف ، هیجانها و بسیاری دانسته های دیگر ، محتوای تدریس خویش را طراحی می کند . همچنین با استفاده از بهترین شیوه های ارائه مطلب و استفاده بهینه از امکانات مناسب ، فرآیند یاددهی – یادگیری را هدایت می کند .