سروده های استاد

سال پنجم، شماره سی و هفتم

راستی او طی سی و چند سال معلمی در دانشگاه چه اندوخته است که ویژگی های تدریسش و چگونگی معلمی کردنش در دانشگاه را چنین ستایش می کنند. معلم دانشگاه طی سال ها با آمیختن هنرش و خردش معلمی را چگونه سروده است؟ سروده اش عقل و دل جویندگان دانش را چگونه پرورده است؟ با انتخاب هایش چه آفریده است؟ برای خواندن دیوان شعرش که حاصل تامل های سالیان دراز و هنر های زاده هر لحظه معلمی و یادگیری است؛ چه زبانی باید بدانم؟ این دیوان به چه ابیاتی آراسته است؟ آهنگ شعرش را و وزن کلامش را می خواهم بفهمم.
راستی! آرایه هایش چگونه ممتازند؟
با همه شوقم دفتر شعر هنرمندانِ استاد را می خوانم تا آثاری که نامش را برنامه درسی گذاشته اند؛ بکاوم و بدانم استاد، معلمی را چگونه سروده است که شعرش چنین شیرین است. حس آمیزی او چرا چنین دلنشین است. چگونه تلمیح او چنین معرفت افزا است. واج آرایی او از چه روی این چنین آشناست؟ کنایه و استعاره و مجاز و تشبیهش چه کیفیت هایی در ذهن و دل دانشجو می آفریند.
استادی دیدم؛ ایهام هایش معانی چند گانه و چند گانه هایش راه به حقیقت می برد. تمثیلش دشوار را آسان و اغراقش فهم را ممکن می ساخت. ندانم هایش از سر دانایی و تضاد هایش چراغ روشنایی بود.
شناختم استادی که “لف” را برای خود و “نشر” را از برای دانشجو می دانست و همواره اثرش را با افتخار “تضمین” می کرد.
استادی هست که با سجع و ترصیع و جناس نه کلماتش را که طرح درسش را آراسته است.
استادی هست که “تربیت”را “انسان دوستی” معنا می کند و عشق به جهانیان را هدف تربیت.
استادی هست که آرزو های بزرگ دارد، برای معلمی در دانشگاه.
خوشحالم که آثار زیبای زیادی برای کاوش هست. مشتاقم اگر من اثر همین آثارم آنها را بیشتر بشناسم.
چه خوب که عمل تاملی اساتید در طول سالیان، آثار(برنامه درسی) یگا نه ای به بار می آورد که هر یک شایسته کاوشند و لایق شناخته شدن. امیدوارم فهم من یارای فهم این آثار ناب را داشته باشد