معرفی رساله دکتری: تدوین چارچوب مفهومی برنامه درسی سازگار با مغز

سال ششم، شماره سی و هشتم

فصل نخست رساله با نام مقدمه و کلیات پژوهش، به بیان مسئله، اهداف، سوال‌ها و اهمیت و ضرورت پژوهش می‌پردازد. در فصل دوم، مبانی نظری و پیشینه تجربی پژوهش بابررسی مبانی برنامه درسی و جایگاه مبانی عصب­شناختی، سیر تاریخی تحول روابط علوم اعصاب و یادگیری و آموزش، روش­ شناسی مطالعات عصب­شناختی آموزشی و مکانیسم‌های عصبی زیربنای یادگیری و آموزش بررسی شده است. روش­ شناسی پژوهش در فصل سوم و یافته‌های پژوهش در فصل چهارم بررسی شده اند. نظریه تروین شده به همراه سه دسته مقوله‌های سازنده نظریه، شامل مقوله سازه‌های زیر بنا، مقوله اصول یادگیری و مقوله راهبردهای برنامه ­درسی و آموزش در فصل چهارم دیده شده­اند. فصل پنجم نیز به چیستی ( ماهیت ) نظریه در برنامه­ درسی و نظریه برنامه­ درسی ساخت و ساز‌گرایی عصبی و ضرورت‌ها و بایسته‌های فرارو پرداخته است.
پژوهشگر هدف از مطالعه خود را تدوین چاچوب نظری برنامه درسی سازگار با مغز به منظور بهره‌گیری از دانش و پژوهش مغز در بهبود نظریه و عمل برنامه درسی عنوان کرده است. روش­ شناسی پژوهشی این با بهره‌گیری از رویکرد کیفی و روش نظریه برخاسته از داده‌ها ( نظریه زمینه­ای) صورت گرفته و در پایان نظریه تدوین شده با نام « نظریه برنامه­ درسی ساخت و سازگرایی عصبی» ارائه شده است.
نبود یا پاسخگو نبودن نظریه‌های موجود در زمینه برنامه­درسی سازگار با مغز پژوهشگر را به سوی گزینش روش پژوهشی نظریه برخاسته از داده‌ها سوق داده است.
از آن جا که چیستی و چگونگی یادگیری حلقه اتصال علوم اعصاب و علوم آموزش و پرورش فرض شده است، بکارگیری بینش مندانه مجموعه­ ای از راهبردهای تربیتی مبتنی بر اصول استخراج شده از یافته‌ها در چگونگی یادگیری مغز، بیان نخستین مسئله این پژوهش است که در پایان با این سوال باز و گسترده که «برنامه­ درسی سازگار با مغز بر چه اصول و مفاهیمی مبتنی است؟»، پژوهش شده است.
جامعه مورد مطالعه در این پژوهش همه کتاب‌ها، گزارش‌های پژوهشی و مقاله‌های منتشر شده در حوزه مبانی عصب­ شناختی یادگیری و آموزش در میان سال‌های ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۰ به زبان انگلیسی بوده‌اند و حجم نمونه پژوهشی به شیوه نمونه‌گیری نظری تعیین شده، که در ابتدا نمونه‌گیری، باز، نامحدود و نامقید بوده است و همپا با تحلیل داده‌ها پژوهشگر از یافته‌هایش برای گزینش منابع جدید بهره می‌گیرد. نمونه‌گیری تا رسیدن مقوله‌ها به اشباع نظری ادامه یافته است. در پایان نظریه تدوین شده در این مطالعه، نظریه برنامه­ درسی ساخت و سازگرایی عصبی نام دارد که می‌توان آن را «مجموعه ای نظام یافته از اصول یادگیری و رهنمودهای تربیتی استنباط یافته و استنتاج شده از چگونگی یادگیری مغر مبتنی بر دانش درباره فهم مغز» بر شمرد.
علی زند قشلاقی (دانشجوی دکتری برنامه‌ریزی درسی، دانشگاه تربیت مدرس)