دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران با همکاری انجمن مطالعات برنامه درسی ایران برگزار میکند

کارگاه ها و دوره های آموزشی

 

بسمه تعالی

 

مجموعه سخنرانی های اساتید در نشست ۱۲ام دی ماه ۱۳۹۶، با موضوع فراتر از هستی؛ گفتگوهایی پیرامون چیستی رشته و یافتن عنوان برازنده آن.

 دکتر محمد جوادی پور

بسم الله الرحمن الرحیم

ابتدا من از همه بزرگترهاو اساتیدی که از دانشگاه های مختلف از سراسر کشور در این نشست شرکت کردند تشکر می کنم وعذرخواهی میکنم که به عنوان مدیر جلسه میزبان شما هستم.خیرمقدم به همه عزیزان دانشجویان تحصیلات تکمیلی از دانشگاه های تهران، علامه طباطبایی، خورزمی، شهید بهشتی، شهید رجایی و الزهرا که با حضورشان به پویایی و نشاط این نشست کمک کردند.از آقای دکتر مهرمحمدی استاد دانشگاه تربیت مدرس و رئیس انجمن مطالعات برنامه درسی ایران و اعضای هیئت مدیره انجمن قدردانی می کنم. جمع بسیار خوبی استکه انشاالله با نشست­های متعدد بتوانیم کمک بکنیم به بازسازی هویت حرفه ای رشته مطالعات برنامه درسی یا برنامه ریزی درسی کمک نماییم.

موضوع برگزاری نشست این بود که اینجانب پیشنهادی به رئیس انجمن دادم و مشکلات و برداشت های مختلفی که در زمینه مفهوم رشته برنامه ریزی درسی در سطح دانشگاها و دستگاه های اجرایی وجود داشت تشریح کردم و درخواست کردم با توجه به تغییر عنوان انجمن و برای مشکلات موجود در عنوان رشته اصلاح و بازنگری صورت گیرد.در این رابطه به جلسه هیئت مدیره انجمن دعوت شدم و موضوع را ارائه کردم در آن جلسه اعضای جلسه به بررسی و اظهارنظر پرداختند و اینگونه جمع بندی گردید که این موضوع در یک الی دو نشست  تشکیل و تعداد بیشتری از متخصصان رشته دعوت و تبیین و تحلیل بیشتری صورت گیرد و به همین دلیل قرار شد که اینجانب مسئولیت کار را برعهده گیرم و دانشگاه تهران میزبان این نشست باشد.

این موضوع به سابقه شکل گیری انجمن و ایجاد رشته در دانشگاه ها برمی گردد.در طول سال های گذشته نظرات و دیدگاه های متعددی طرح شده و حتی شاهد تغییر نام انجمن برنامه ریزی درسی به انجمن مطالعات برنامه درسی ایران بوده ایم.در این نشست با مرور سوابق و دیدگاه ها و نگاهی عمیق و به ادبیات و مفاهیم عمیق رشته فرصتی فراهم می گردد که بتوانیم مساله را با ابعاد و عمق بیشتری تحلیل و نهایتا تصمیم گیری شود.

عمده ترین مساله وجود برداشت های مبهم و نادرست از این رشته است با نگاهی به کتاب و مقاله هاو منابع رشته نگاه می کنیم حاکی از مفاهیم و تعاریف غنی است که با عنوان رشته برنامه ریزی درسی قرابت ندارداز نظریه های کارایی اجتماعیتا نظریه های جدید و مرور تعاریف که می گویند که مثلا نقشه ای برای یادگیری، نقشه ای برای تربیت، نقشه ای برای آموزش، خب وقتی که این ابعاد را که صاحب نظران حوزه رشته ما مطرح می کنند،مطالعه می کنند،ابعادش گسترده است. خب بحث من این بود که عنوان فعلی که برای رشته انتخاب کردیم آن ظرفیت عظیمی که در منابع علمی هست وجود دارد؟ شواهد نشان می دهد که این هماهنگی و همخوتنی وجود ندارد.

 خیلی از دانشجویان،مدیران و کارشناسان در مورد مفهوم رشته از ماها سوال می کنند.شاید اگر از حوزه علوم تربیتی خارج شویم،دیگران شناختی از رشته ما ندارند.عنوان رشته را نمی دانند. اینجا که ما نشسته ایم جامعه علمی است،اجماع داریمو طبیعی است که همه بدانیم که مفهوم و معنای این رشته چیست و ابعاد نظری و عملی آن کدام است.اما وقتی از دانشگاه به نهادهای و سازمانه های اجرایی وارد می شویم، یا وارد آموزش و پرورش می شویم، تلقی ما از این رشته چیست؟ تلقی آنها چیست؟ چون خدمات ما باید به آن­ها برگردد.آن­ها لازم است تصور قوی تر و تخصصی تری ازحوزه این رشته باید داشته باشند.

در برخی از  از کنفرانس های خارجیشرکت می کنیم،از مفهوم برنامه درسی و آموزش استفاده می­شود، و در اکثر دانشگاه های معتبر دنیا دپارتمان های مطالعات برنامه درسی و برنامه درسی و آموزش وجود دارند، برداشت های مبهم موجب شده که در برخی از موارد آموزش بزرگتر از برنامه درسی قلمداد گردد،یا در دانشگاههایی که آموزش بزرگسالان یا آموزش بهسازی داریم، تلقی این است که این رشته ها ماهیت دیگری دارند در حالی که ماهیت آنها به برنامه درسی کاملا نزدیک است اما برنامه درسی و آموزش را برای سنین و یا گروه هایی خاصی طرحی می کنند.یا در حوزه روانشناسی تربیتی برخی از موضوعاتی که در خصوص رویکردهای آموزش وجود دارد این تلقی وجود دارد که آموزش و طراحی آن جدا از برنامه درسی صورت می گیرد، این نکات و زمینه ها بازنگری و تعریف مجدد مفهوم و ماهیت رشته و بازاندیشی حدود و قلمرو آن بیش از گذشته ضروری است.این به این معنی است که دوستانی که نزدیک ما نیستند نگاهشون به رشته ما، نگاه روشنی نیست و دانشگاه­های دیگر و تخصص های دیگر را که در بر می گیرد.

بنده چند نکته ای را در همین جا روشن کنم ونظر خودم را میگویم و در وقت­های دیگر نظری نمی­دهم. فکر کنم این بازنگری، حالا درسته که اسم انجمن ده سال پیش عوض شده ،انجمن برنامه ریزی درسی بود و الان انجمن مطالعات برنامه درسی شده. اون فلسفه ای که اون موقع برای این کار صدق میکرد. آقایان دکتر مهر محمدی،دکتر پروند، دکتر ملکی حضور داشتند و بزرگان این رشته هستند، حتما تدبیری در آن بود.

معمولا اسامی انجمن­ها و دپارتمان­ها با عنوان رشته فرق می کند ولی در آن موقع که این کار انجام شد با عنوان رشته خیلی فکر نشده است در حال حاضر این برداشت ها و تفاسیر متفاوت به رشته برنامه ریزی درسی در دانشگاه ها آسیب می زند.عنوان رشته برنامه ریزی آموزشی و عدم تفکیک مفهومی و نظری با رشته برنامه ریزی درسی در دانشگاه­ها به این فضای ابهام کمک کرد در حالی بجای نامگذاری رشته برنامه ریزی آموزشی بهتر بود برنامه ریزی توسعه آموزش و پرورش نامگذاری گردد.

دکتر پروند که از صاحب نظران و از اساتید این رشته هستند و جزو افرادی هستند که این رشته را بنیان گذاری کرده، نگاه­های متعددی وجود دارد. برنامه ریزی آموزشی و درسی و یا برنامه ریزی درسی وآموزشی.

آقای دکتر مهر محمدی نظرشون برای عنوان رشته این است که مطالعات برنامه درسی از همه کامل تر است.نگاه­های متعدد،نشان دهنده دیدگاه­های مختلف است که ما نتوانستیم به یک جمع بندی برسیم وبا جمع بندی تصمیم گیری کنیم.این تصمیم باعث افزایش توسعه رشته و باعث افزایش جاذبه می شود.من فکر می­کنم ما رشته خودمون را به اندازه کافی اجتماعی نکردیم، اجتماعی کردن به این معنی که در سطح کشور دانشکده ما دانشجوی کارشناسی ارشد و دکتری می­گیرد، عضو هیئت علمی داریم، اما هیچکدام در شورای برنامه ریزی درسی حضور نداریم. این بخاطر این است که درمورد هویت اجتماعی کردن رشته کار نکردیم که به این روز افتاده است. گاها خیلی از دانشجویان سوال می کنند که اگر برنامه درسی بخوانیم چه کار خاصی می توانیم بکنیم؟ خب همه دوستان می دانند کسی که حسابداری می خواند، کس دیگری که مثلا دکترای تاریخ خواند،نمی تواند کار او را انجام دهد.آیا ما آنقدر رشته را توسعه دادیم که اگر مثلا من از جایم بلند شوم کس دیگری جای من را بگیرد و کار مرا انجام دهد؟ابتدا لازم است در دانشگاه­ها و هم خصوصا در آموزش و پرورش، نگاه­ها به این رشته تخصصی شود.

این نشان دهنده این است که رشته ما توسعه پیدا کرده و باعث خوشحالی ماست. البته دانشگاه­های دیگر مثل دانشگاه آزاد، پیام نور و دیگر دانشگاه­های دیگر در توسعه این رشته خیلی کمک کردند. اما هنوز هم این رشته مظلوم است وکارش معلوم نیست. ماهایی که وارد این رشته شدیم خیلی روی نکات مثبت آن پافشاری نمی کنیم، پافشاری به این معنی که باید از مواضع خودمان دفاع کنیم و بر اساس مبنا و منطق تصمیم بگیریم.فکر می کنم عنوان برنامه درسی و آموزش مفهوم جامعی باشد و من این عنوان را پیشنهاد می کنم.

من به عنوان متخصص این رشته، فکر می­کنم ادبیات برنامه درسی، خیلی عریض­تر و گسترده­تراز مفهوم موجود رشته برنامه ریزی درسی است.دآنچه که عنوان رشته است باعث جذب دانشجو و استاد می شود. دانشجو میاد و می­گوید اجازه بدهید من بروم به رشته مدیریت آموزشی. می پرسم چرا؟ می گوید عنوانش قشنگ تر است. من خودم هم وقتی می خواستم به این رشته بیایم در مدیریت آموزشی قبول هم شدم و ترجیح دادم برنامه درسی را بخوانم، در حالیکه آن موقع مدیر کل بودم و کار مدیریتی می کردم و نیاز به پست مدیریتی هم داشتم. اما این رشته را انتخاب کردم، چونکه با خودم گفتم این رشته به جامعه کمک بیشتری می کندو اثر بخشی بیشتری دارد.

انجمن کارهای متعدد، همایش های متعدد انجام می دهند. انجمن ما جزء انجمن های بی نظیر کشور است، من آنجا کار کرده ام وبا آن­ها همکاری داشتم و می دانم خیلی زحمت کشیده شده است. دیروز هم که ماجرای بازنشستگی آقای دکتر مه محمدی را شنیدم گفتم مگه می شود آقای دکتر باز نشسته شوند و ما ایشان را در کار حرفه ای رشته نداشته باشیم؟ ولی خب صلاحدید خودشان بوده و براساس استدلال دقیق صورت گرفته است، ایشان سرمایه این رشته هستند. خیلی از دوستان که در انجمن و دانشگاه هستند از سرمایه های این رشته اند. ما باید یک کار شسته ورفته انجام دهیم تا در مراکز تصمیم گیری ورود پیدا کنیم. در وزارت علوم، البته دفتر برنامه های درسی هست باید انجمن ورود کند. البته سال­هاست که انجمن ورود کرده است. دغدغه دکتر مهرمحمدی این بود. یا در آموزش وپرورش و در دانشگاه باید ورود بشود و این موضوع محدود به یک نشست نمی شود، ما آمادگی داریم حالا تصمیم گیری با  دکتر مهرمحمدی و تدبیر ایشان است که چند تا نشست لازم است تا در مورد این مسئله بازنگری کنیم.

آقای دکتر مهر محمدی عنوان جلسه را خودشان انتخاب کردند و در صحبت­هایشان می گویند که چرا این عنوان را انتخاب کردند و عنوان "فراتر از هستی" به چه معنی است؟ آقای دکتر و بسیاری از دوستان، این نگاه را دارند که عرصه برنامه درسی می تواند  پیوند عمیق تری با تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش کشور پیدا کند.

از آنجاییکه برای سخنرانی اساتید زمانبندی کردیم، از تمام دوستان، خواهش میکنم که آن را رعایت کنند. از همه دوستانی که از دانشگاه های مختلف حضور پیدا کرده اند، تشکر میکنم.

ریاست جلسه با آقای دکتر مهرمحمدی است و ایشان اولین سخنران هستند که نظرات خودشان را مطرح می کنند.

دکتر مهرمحمدی

استاد مطالعات برنامه درسی در دانشگاه تربیت مدرس

بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدالله رب العالمین.

خدا را شاکریم که امروز این توفیق نصیب شد، با در واقع این توجه خیلی خوب و تلنگر خیلی بجایی که آقای دکتر جوادی پور که اشاره کردند درباره موضوعی که مبتلابه همه ما هست واردکردند و این توجه را داشتند. طی صحبتی که پیشتر با آقای دکتر جوادی پور داشتیم و نتیجه بحث در هیئت مدیره انجمن مطرح وبا اعضای هیئت مدیره مشورت شد و نتیجه بحث نشستی شد که امروز برگزار شد. پس پیش از هرچیز، از اقای دکتر جوادی پور تشکر می­کنیم و همچنیناز میزبانی خیلی خوبشون و شرایطی که فراهم کردند تا ماامروز بتوانیم در کنار یکدیگر، لختی را به گفتگو و تبادل نظر بپردازیم. من قبل از اینکه عرایضم را تقدیم بکنم،لازم می دانمکه چون به هر حال در دانشکده علوم تربیتی دانشگاه تهران هستیم و در دی ماه، دیروز مراسم سالگشت رحلت استاد جلیل القدر،مرحوم آقای دکتر علی محمد کاردان برگزار شد که بعضی از چهره هایی که در اینجا هستند دیروز در آن مراسم حضور داشتند. تقریبا یک دهه است که دکتر کاردان عزیز را در کنار خود نداریم و در چنین نشست هایی نمی بینیم و از محضرش محروم شدیم و در حسرت فراقش بسر می بریم. انشاا.. خداوند روح ایشان را با اولیاء خودش محشوربکند و ایشان را غریق رحمت واسعه خود بگرداند. در دانشکده علوم تربیتی دانشگاه تهرانوقتی هستیم، نمی شود یاد دکتر شکوهی را گرامی نداشت. انشاا.. خداوند درجات دکتر غلامحسین شکوهی را هم متعالی گرداند و نمی شوند از کاردان و شکوهی صحبت کرد و از دکتر شریعتمداری صحبت نکرد. چه حیف که استاد عزیز دکتر شریعتمداری هم از دست ما رفتند. انشاا… که دعاهای خیرهمه این عزیزان متوجه جمع ما باشد و ما بتوانیم در سایه میراث آن­ها، کار توسعه رشته و خدمت به توسعه تعلیم و تربیتی میهن عزیزمان را دنبال کنیم. درباره بازنشستگی من آقای جوادی پور اشاره کردند، و من هم اشاره کنم اصلا بازنشسته نشدم یک بار دیگر ایستاده ،باز نشسته ام.یک بار دیگر ایستاده ام ولی بنام بازنشسته، ایستاده ام. قرار نیست که من از هم صحبتی و درک لذت این چنین نشست هایی را از دست بدهم. قرار نیست من از صحنه هم صحبتی و درک لذت جمع های اینچنینی را از دست بدم. انشاا… شرایط به گونه ای رقم بخورد که این لذت هم صحبتی ادامه پیدا کند.

امروز به نظرم نقطه عطفی است. به نظرم باید ۱۲ دی ماه سال ۱۳۹۶ را باید در تاریخ رشته مطالعات برنامه درسی، ثبت بشود. به دو جهت: اول به دلیل موضوع بسیار بسیار حساس و موضوع فوق العاده گره خورده و پیوند زده شده با اصل رشته، ماهیت رشته، و هویت ما که به نام رشته دور هم جمع می شویم این نشست تشکیل شده است. پس موضوع آنچنان اهمیت دارد که حتما باید در تاریخ توسعه رشته برنامه درسی، برنامه ریزی درسی، مطالعات برنامه درسی و غیره ثبت شود که از همین جا گرفتاری ها شروع می شود!؛ بایستی ثبت شود. دوم اینکه این نشست شاید، نشست تعامل بین نسلی متخصصان این رشته در این روز بتواند نام بگیرد. این حضور نمایندگان نسل های مختلف از آقای دکتر پروند که خب، نسل نخستین به اصطلاح که حی و حاضر هستند گرفته، که انشاا.. سایه ایشان مستدام بماند تا دوستانی که از نسل های دوم، سوم و چهارم و غیره.

این جمع واقعا این چنین ساختاری دارد و یک چنین شرایطی که شاید کمتر درجمع های دیگر شاهد آن باشیم. اتفاقا برای پرداختن به یک بحث کاملا درگیر با هویت، و در واقع موجودیت آکادمیک همه ما، این ساختار بین نسلی و این ترکیب بین نسلی فوق العاده ضروری بوده و در طراحی این نشست لحاظ شده است که باز در اینجا از دکتر جوادی پور تشکر میکنم.

اما عنوان نشست فراتر از هستی، که دکتر جوادی پور گفتند : من نگذاشتم.من توضیحی بدهم. فراتر از هستی یعنی اینکه ما هستیم گر چه نمیدانیم چیستیم ولی هستیم. بنابراین در هستی خود شک نداریم به کوری چشم دشمنان. این تعبیری است که من از جان گودلد در واقع گرفتم و چیزی است که در بحثهای تحت عنوان Curriculum as a field of studyگودلد مطرح کرده و دیگران مطرح کردند. من تصریح کردم و بچه هایی که با من سرو کار داشتند، دوستانی که با من سر وکار داشتند در کلاسهام، از من شنیده اند که ما در باره هستی رشته ای بنام Curriculum هیچ تردیدی نداریم این محرز است این غیر قابل انکار است.

اما در مورد چیستی رشته گفتگو و بحث داریم و متناسب با چیستی رشته می خواهیم همفکری کنیم برای یافتن عنوان برازنده که با چیستی رشته تناسب داشته باشد و بتواند بارِ این پدیده را با همه ابعادی که دارد تحمل کند و اینکه این عنوان تبدیل بشود به ظرفی که مظروف از آن بیرون نریزد و در واقع گنجایش آن مظروف را داشته باشد این خیلی مهم است.

حالا من نظرم خود را درباره این قضیه خدمت شما عرض میکنم. بنابراین من عرض میکنم که اگر درباره خیلی چیزها شک میکنیم، در هستی خودمان نباید شک کنیم، در هستی رشته نباید شک کنیم. اگر ما اینجا هستیم، اتفاقا نشانه ای از این است که چیزی هست که ما را به هم پیوند میزند و فصل مشترک ماست به نام رشته Curriculum که ناظر به یک واقعیت است اینکه اینجا هستیم یک واقعیت است و ریشه اش در آن رشته ای که ما به آن تعلق داریم که هویت مارا تشکیل می دهد و البته ما به آن افتخار می­کنیم و دور هم جمع شدیم تا درباره این هویت و این چیستی بحث کنیم.

در واقع این هویت را به گونه ای می خواهیم تعریف کنیم که هم، همزمان ایرانی و جهانی هم باشد، یعنی هم وصل به بوم عزیزمان ایران که لازم است و هم موجب فصل ما از جریان جهانی نشود. قاعدتا این عنوانی که می خواهیم انتخاب کنیم یا هویتی که می خواهیم برای خودمان تعریف کنیم هم بایستی ریشه در این آب و خاک و در این فرهنگ داشته باشد و هم ما را از آنچه که در جهان بنام این رشته اتفاق می افتد، منفک و جدا نسازد.

در در دانشنامه ایرانی تعلیم و تربیت و دانشنامهایرانی برنامه درسی، یک روایت ایرانی و جهانی از چیستی رشته مطالعات برنامه درسی یا رشته Curriculum، را ما در آنجا در محورهایی بیست و چندگانه ای ارائه کردیم. ما ادعایمان اینست که مقاصد و رایزنی و تعامل طولانی مدت بود دراین ابعاد مختلف، ما یک جوری هویت ایرانی و جهانی رشته را در غالب آن محورها به چنگ آوردیم و ارائه کردیم. من به آن کاری ندارم، فقط از بابت اینکه خواستم اشاره ای کرده باشم که قبلا تلاش­هایی در قالب پروژه دانشنامه ایرانی برنامه درسی کردیم ،لازم بوده در دانشنامه برای خودمان بگیم که برنامه درسی یعنی چه و دارای چه وجوه و ابعادی است و اگر ما بخواهیم دانشنامه ایرانی بنویسیم، با همان نگاه هم بومی و هم جهانی، یعنی چه؟

من در واقع آنچه را که من میخواهم مبنای عرایضم قرار بدهم یک بحث دیگری که جاهای دیگر داشتم، شاید بعضی از دوستان دیده باشند، من صحبت از هویت حداقلی و هویت حداکثری رشته میکنم من امروز این را در اینجا آن را بسط میدهم.فکر میکنم این تقسیم بندی می تواند مفید باشد. لااقل از زاویه ویژه ای که من از وقتم استفاده میکنم و در ۱۵ دقیقه که دارم عرایضم را تقدیم میکنم.

بحث من بر پایه هویت حداقل و حداکثری را برای رشته ام غیر قابل انکار است. هویت حداقلی ناظر به هستی اش است که اون غیرقابل انکار است. یک حداقلی هست که رشته هست. اما هویت حداکثری به نظرم بسیار مهم است که این هویت حداکثری است که یک قدری برای ما دغدغه ایجاد می کند که آیا ما آن شمولیت مفهومی، موضوعی و کارکردی را چگونه می توانیم تصور کنیم و برای این تصورمان یک عنوانی را خلق کنیم و یک پیشنهادی بدهیم و این شمولیتِ موضوعی و مفهومی را چه بنامیم. namingهست. در واقع بحثnaming متناسب با این نوع Conceptualization هست که ما موضوع داریم .

اینجا بحث از هویت حداکثری داریم که اون شمولیت را میخواهد در بر بگیرد.هویت حداکثری را من سیال می دانم و تابع انواع و اقسام دانشهایی می دانم این توضیحات را الان دارم بحث می کنم را من قبلا به این شکل واردشون نشده بودم، که با الهام از نظریه های روش شناختی و تکثر و تنوعی که در روش های تولید معرفت، تولید دانش روش شناسی پژوهش وجود دارند، حاصل میشود. بالاخره اگر ما داریم از هویت رشته و شمولیت موضوعی آن، شمولیت مفهومی آن بحث میکنیم به نوعی داریم درباره معرفت، معنا و درباره دانشی که این رشته حامل آن هست صحبت میکنیم.

و این دانش از راه پژوهش حاصل می شود. پس ما تعدد و تکثر و تنوع روش شناسی پژوهش یک جورهایی اقتضایش اینست که ما با طیف وسیعی از دانش مواجه باشیم و در حوزه مطالعاتی Curriculumدر رشته ای به نامCurriculum ما با دانش های گوناگون سرو کار داریم. این دانش های گوناگون مبنا می شوند که همان شمول حداکثری را نشان می دهد که ما باید برایش یک عنوانی را اختیار بکنیم.

ببینید، ما دانش هرمونوتیکی داریم. با روش هرمونتیکو دانش هرمونوتیک در حوزه برنامه درسی دانش تولید میکنیم. دانش مردم شناسانه تولید میکنیم دانش Ethnograghy تولید میکنیم. اینهادرواقع جزو انواع دانشیما می شود وقتی که تولید می شوند. دانش زیباشناسانه تولید میکنیم اینها هم جزو انواع دانشی ما می شوند وقتی تولید می شوند و تبدیل به یک ضلعی از اضلاع همان هویت حداکثری رشته می شود که در واقع از بعد زیباشناسانه و از forceاین نگاه و پدیده های تعلیم و تربیت خلق می شوند. ما دانش پدیدارشناسانه تولید می کنیم، این هم تبدیل به ضلعی ازدایره شمول مفاهیم،موضوعات و مقوله ها می شود. در رشته مطالعات برنامه درسی، ضلعی از حوزه تخصصی ما می شود.

ما دانش روان کاوانه که مشروعیت دارد، تولید می کنیم.دانش علت و معلول شناسانه همورود میکنیم و تولید دانش می کنیم در حوزه برنامه درسی، همان دانشScintefic یا علمی. دانش روایت شناسانه تولید میکنیم.

دانش کنش گرایانه هم تولید میکنیم همان چیزی که بهش میگیم عمل فکورانه می گویند یاDelibration. دانش قدرت کاوانه تولید میکنیم، یا همان دانش کنش گرایانه از نوع انتقادی، دانش فیلسوفانه تولید میکنیم، دانش فلسفی مثل جستارنظرورزانهمثل دانش مولود نقد توسعی و امثال ذلک.

دانش فرهنگ­شناسانه تولید میکنیم از زاویه دید فرهنگ به تولید دانش در حوزه برنامه درسی می پردازیم یا دانش چند فرهنگی باصطلاح در حوزه برنامه درسی دانش تولید میکنیم. با نگاه چند فرهنگی در حوزه برنامه درسی، دانش تولید میکنیم. دانش خداباورانه، دین باورانه، دین محور هم تولید میکنیم. با مفروضات متافیزیکی خاصی در قلمرو برنامه درسی ما دانش تولید میکنیم، ما حرف میزنیم.

مقوله به اصطلاح مفهومی و مقوله نظری تولید می کنیم. دانش قومیتی، دانش جنسیتی تولید می کنیم، دانش تاریخی تولید میکنیم و همینطوری تولید دانش میکنیم. اینها واقعیتی است. من دارم یک تصویر اجمالی به شما می دهم که میخواهم بگویم هویت حداکثری رشته برنامه درسی یا رشته Curriculum این ابعاد و اضلاع را دارد و از این هم بیشتر است. از این می خواهم استفاده کنم که ما باید عنوانی رابرای رشته اختیار و انتخاب کنیم که همه انواع دانش هایی که شکل دهنده به هویت حداکثری این رشته هستند را در برگیرد و چه بسا هم اکنون هم بطور قطعی نمی توانیم آنها را احصا کنیم،اینها را بتواند در خود جای دهد.

ظرفیت و گنجایش همه دانش ها، یا موضوعات یا مقوله هایی که متاثر از این منظرهای گوناگون روش شناسانه است و در واقع با استفاده از این منظرها تولید شده است همه اینها را بتواند در خود جای دهد، و حتی آنچه را که در آینده پیش خواهد آمد. منظرهای جدید تولید دانش و معنا و مفهومی که در آینده بوجود خواهد آمد. یعنی این سیالیتی که عرض کردم ما در بحث هویت حداکثری در اینجا داریم، همینجاست که یک سلسله منظرهای معنا و معرفت و دانش را شناختیم و یک سلسله دیگری هم ممکنه در آینده پیش بیاید. عنوان را طوری انتخاب کنیم که در آینده معناهایی که تولید می شود، لفظ منتخب ما برای نامیدن رشته یاعنوان منتخب ما، تحمل آن دانش را داشته باشد و بدلیل اینکه لفظی که انتخاب میکنیم تحمل آن دانش را ندارد، آن منظر را ندارد، مُخل معنا به قول علما نباشد. من بر اساس این بیان خیلی اجمالی و با چنین منطقی، عنوان مطالعات برنامه درسی را مناسب می دانم همچنانکه نومفهوم گرایان، Reconceptualistها، آن را برگزیدند. منظر من همان منظر برگزیده نومفهوم گراهاست و با این منطقی که توضیح دادم عنوان رشته مطالعات برنامه درسی را پیشنهاد میکنم.

یک نکته برجسته دیگری را هم در دفاع و پشتیبانی از این عنوان این است این عنوان شناسه میان رشته ای با خود حمل می کند، دارد. شناسه Interdisciplinary  با خود دارد. هرجا لفظ مطالعات هست شما شاهد هستید، مطالعات جوانان، مطالعات زنان، مطالعات جهان و غیره، مطالعات زیست محیطی، مطالعات اجتماعی حتی در آموزش و پرورش. ما البته بحث از رشته مان در آموزش عالی است، هرجا که لفظ مطالعات هست حکایت از این می کند که ما با یک حوزه دانش میان رشته ای سروکار داریم و الم میان رشته ای، لفظ مطالعات را با خودش حمل میکند.

پس این جنبه هم اجمالا برای من جنبه واجد اهمیت است که ما بعنوان یک حوزهInterdisciplinary یا میان رشته ای که به آن تعلق داریم آن را در آموزش عالی کشور معرفی کنیم و در کنار حوزه های میان رشته ای دیگر برایش اعتبار دست و پا کنیم. یک سوالی که در اینجا مطرح میکنم: آیا با انتخاب این عنوان (مطالعات برنامه درسی)، وجه عملی این رشته و ظرفیت کاربردی یا مداخله ای دانش آموختگان را انکار نمی کنیم؟ همینکه بچه ها می گویند ما چکاره میشویم؟ اقای دکتر جوادی پور هم اشاره کردند. ممکن است گفته شود که عنوان پیشنهادی شما این جنبه را پوشش نمی دهد، جنبه کاربردی، ما چه کاره می­شیم؟ چه مداخله ای می توانیم بکنیم؟ من چه میتوانم انجام دهم؟

که من درباره آن توضیحاتی دارم اجمالا بحث مداخله عملی در کار برنامه ریزی درسی نباید خیلی ما را نگران بکند. ما باید توجه داشته باشیم که ما داریم در دانشگاه بحث میکنیم، یک رشته دانشگاهی هست. در دانشگاه ماندن، گرایش کاربردی معنای خاص مهارتی و تکنیکی برای مطالعات برنامه درسی، تعریف کردن را بنظر من برنمی تابد و این می تواند موجب به حاشیه راندن این رشته در دانشگاه شود. آکادمیا و منطق آکادمیک بالاخره بایستی که در رشته ما لحاظ شود، اگر میخواهید رشته مان به حاشیه رانده نشود. آن جنبه های مهارتی و جنبه های تکنیکی که در کار تولید برنامه درسی فکر میکنیم بایستی دانش آموختگان رشته داشته باشند را میشود به صور مختلف در قالب گرایش، در غالب Certificate هایی پیش بینی و طراحی و عرضه کرد.

خیلی متشکرم از حوصله ای که به خرج دادید. صلواتی مرحمت فرمایید.

دکتر حسن ملکی

 استاد رشته مطالعات برنامه درسی از دانشگاه علامه طباطبایی

بسم الله الرحمن الرحیم

بنده هم خیلی خوشحالم که امروز در چنین جمع علمی قرار دارم و موضوع بسیار با اهمیت، یعنی چیستی برنامه درسی. واقعیت مطلب این هست در هرجا، در هر ساحتی از زندگی، چیستی ها پاسخ داده شوند، حیات و زندگی همان جاست و در هرجا که چیستی مغفول واقع شود آنجا به سوی اضمحلال حرکت خواهد کرد. چه عرصه علم باشد و چه عرصه های دیگر زندگی.

من سپاسگزاری میکنم از استاد گرامی جناب آقای دکتر مهرمحمدی ریاست محترم انجمن مطالعات برنامه درسی و جناب آقای دکتر جوادی پور از دانشکده محترم روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران و سایر دوستان که این جلسه را ترتیب دادند تا یک بحث مهمی به نام هویت برنامه درسی، نه ماهیت،راجع به ماهیت آن و تفاوتش با هویت عرض خواهم کرد باید بحث بشود.منتها بعنوان مقدمه چند نکته را خیلی خلاصه عرض میکنم. در تعریف برنامه درسی و یا در چیستی برنامه درسی، در تعیّن آن ما دچار تحریف برنامه درسی نباید بشویم. اگر دچار تحریف بشویم  که فکر میکنم یکی از مصادیق تحریف، نگاه تک بعدی به برنامه درسی باشد.

حالا این نگاه تک بعدی چه از سوی نومفهوم گرایان باشد و چه از سوی منتقدان، یا در مدعیان و یا افرادی که به هر حال به نوعی به برنامه ریزی درسی بطور افراطی نگاه می­کنند، چه از سوی آن ها باشد، مراقب تحریف برنامه درسی باشیم.  در نکته دوم مقدماتی به یک اعتراف آیزنر اشاره میکنم که ایشان می گوید برنامه درسی یک هویت فیزیکی نیست بلکه یک اندیشه پیچیده است، این را هم اعتراف داریم که مطلب، مطلب حکیمانه ای است و نکته سوم اینکه ما در داخل کشور الان ابهام داریم. استاد محترم فرمودند بعضی ها تمایلات افراطی البته با عذرخواهی از اقای دکتر مهرمحمدی، تمایلات افراطی به مطالعات برنامه درسی دارند. که من در عرایض خودم آن را بعنوان یک آسیب میبینم. دلایل خودم را هم عرض خواهم کرد، ضمن احترام به اندیشه های والای استاد گرامی.

باید عرض کنم ما ممکنه از جهت تاثیر پذیری از نومفهوم گرایان، دچار تحریف بشویم. مراقب باشیم اگر این طرف نکته ای هست، ما را ممکن است نگه بدارد، آن طراف هم مطلبی هست که ممکن است ما را به عرصه ای بکشاند که آن عرصه، عرصه خوبی نیست، عرصه بین المللی است، عرصه بومی است. هریک از این دو، مارا مبتلایمان بکند، دچار تحریف شده ایم.در این جمع علمی لازم است عرض کنم. اما عوامل تاثیر گذار در چیستی برنامه درسی و عنوان مناسب برای این رشته، من شش عامل موثر، البته نمی رسم بحث کنم، شاید ۲-۳ تا از آن را بگویم، ما باید در شش عامل موثر در تعیین چیستی برنامه درسی تامل کنیم:

·                      یکی موقعیتجهانیاینرشتهاستکهالبتهباتاکیدبرفضایفکرینومفهومگرایانکهالانخیلیمطرحاستوموردگفتگوقرارمیگیرد.

·                      دوم موقعیت ملی این رشته کهما در داخل کشور چه وضعیتی داریم که البته نگاه آسیب شناسانه در این خصوص مختصرا خواهم داشت.

·                      سوم اقتضائات فلسفی، آیا اقتضائات فلسفی در این بحثی که  امروزداریم، محلی از اعراب دارد؟ ندارد،؟میشود به آن توجه کرد و ایستاد و از ان منظر هم نگاه کرد؟

·                      چهارم شمولیت دانشی و روشی است. ما هر عنوانی  انتخاب میکنیم باید هم شامل دانش باشد و هم شامل روش باشد. اگر یکی از این دو باشد ما دچار تک بعدی نگری شده ایم و دچار همان تحریفی که عرض کردم که باید از آن پرهیز بکنیم، شده ایم.

·                      پنچم میزان تاثیر رشته های دیگر در رشته برنامه درسی. البته در اینجا میتوان دو بحث را مطرح کرد. یکی از منظری که استاد فرمودند. یعنی فرض بفرمایید رشته های دیگر علوم تربیتی و امثالهم وجود دارد و نسبت اش با این رشته و مقوله دیگری که در نظر من هست. برای مبانی برنامه درسی چه هندسه ای قایل بشویم که آن در چیستی رشته برنامه درسی اثر گذار است که در چگونه بیاندیشیم آیا ما در مبانی فلسفی، فقط به مبانی فلسفی، مبانی اجتماعی، مبانی روان شناختی آنگونه که مرسوم است به اینها باورداریم؟ یا مبناهای دیگر هم مد نظرما هست؟ اگر به مبانی سیاسی هم باور داریم ناگزیر علم سیاست با رشته ما تلاقی پیدا می کند. اگر به مبانی اقتصادی باور داریم ناگزیر علم اقتصاد تنه می زند به چیستی برنامه درسی. فلذا هندسه مبانی ما چه هست؟ این را ما باید مشخص کنیم تا در مورد چیستی برنامه درسی بحث کنیم.

·                      و ششمین عامل تعیین نسبت برنامه درسی با آموزش است. که مسئله بسیار بسیار مهم است که در آن صحبت های مقدماتی جناب دکتر جوادی پور بود.

اما از محور اول که بخواهم عرض کنم:

من همان فرمایشات آقای دکتر مهرمحمدی را کافی می دانم در معرفی فضای فکری نومفهوم گرایی. من تنها چیزی که در این بخش اشاره میکنم، با اعتذار از دوستان، سروران و استادان گرامی، بنده خیلی اعتقاد کامل و قطعی ندارم که ما بحران هستی نداریم، از اینکه هستیم تردید نداریم، از اینکه رشته ای وجود دارد به نام برنامه درسی که حد و مرز آن با رشته های دیگر تعین دارد در آن شکی نداریم. اما من اعتقاد دارم هستی برنامه درسی مصدوم شده، زخمی شده. اگر این زخم را مداوا نکنیم، اعتقاد دارم در چیستی برنامه درسی تاثیر گذار خواهد بود. حالا این زخم بر پیکر هستی،نه چیستی برنامه درسی، البته بنده عرض میکنم که یک موقع متهم نشوم که به هستی برنامه درسی معتقد نیستم.نه کاملا معتقدم، اما احساس میکنم زخمهایی در این هستی وجود دارد و اتفاقا این زخم هم از طرف نومفهوم گرایان و بطور مشخص از طرف صاحبنظر واقعا خیلی مهم خیلی بزرگ اقای دکتر پاینار بر پیکر این علم وارد شد. هستی برنامه درسی بوسیله ایشان مصدوم شده.

حالا مرادم از مصدوم شدن چه هست؟ ببینید ماتاریخ برنامه درسی از سال ۱۹۱۸ فرض بفرمایید بیایید تا ۱۹۷۰، یک عمر برای برنامه درسی تلقی بکنیم و از سال ۱۹۷۰ به بعد تاکنون یک مرحله دیگری که اصولا فضا و الم در دست نومفهوم گرایان هست ببینیم، در اینجا میبینیم که اقای پاینار و همکارانشان برای برنامه ریزی درسی سنگ قبر درست کردند و برایش تولد نوشتند و برایش مرگ نوشتند و این سنگ قبر را در ادبیات برنامه درسی منتشر کردند. نکته ای که بعنوان دانش آموخته این رشته بنظرم می آید خب اینست که اینها تلاشهای قریب به ۵۰ سال این حوزه را با استدلالهایی که البته بخشی از این استدلالها درست است، من اونها رو نفی نمیکنم،آمدنددفن کردند. ۵۰ سال تلاش های علمی افراد مختلف در حوزه برنامه درسی!

من از جمع سوال میکنم، معمولا کی به مرگ کسی، دور از حضور سروران گرامی، راضی می شود، زمانی که ازش متنفر باشد زمانی که از آن بدش بیاید. چقدر نومفهوم گرایان از برنامه ریزی درسی تنفر داشتند که راضی شدند آن بمیرد؟ من اعتقاد دارم زنده بگور کردند. برنامه ریزی درسی زنده بود، برنامه ریزی درسی همان زمان هم که برایش سنگ قبر درست کردند، زنده بود. در مدارس زنده بود، در دانشگاه ها زنده بود. در منابع مهم این رشته مانند شوبرت و دیگران که از متخصصان خیلی صاحب فکر این عرصه هست، اسم برنامه ریزی درسی یا طراحی و تدوین، در روی جلد کتابشاننیست، ولی یکی از فصول اساسی این کتاب مربوط به طراحی و تدوین است.

چرا؟ برای اینکه اونها نتوانستند خورشید را انکار کنند. مگر طراحی و تدوین قابل انکار است؟ مگر می توانیم بگوییم طراحی و تدوین و برنامه ریزی درسی مُرد؟بله می توانیم  به عنوان یک صاحبنظر تحلیل کنیم، ولی تحلیل های پاینار چقدر برای ما حجت است؟ چه مقدار برای ما مدلل است؟ من الان این را از این جلسه عزیز، بعنوان سوال علمی در این جلسه جای بحث دارد. آمده اند ۵۰ سال موجودیت این رشته را گفتند حذف کردند، delete  کردند گذاشتند کنار،برای اینکه سنگ قبر این را نشان می دهد. بنده اعتقاد دارم از سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۷۰ تاریخ برنامه ریزی درسی قابل نقد است نه مستحق مرگ. آنرا میراندند، البته در عمل عرض میکنم، در تحلیل هایی که کردند.

خب در اینجا به دو مقوله ماهیت و هویت برنامه درسی اشاره کنم. ما یک ماهیت برنامه درسی داریم و یک هویت برنامه درسی داریم. ماهیت برنامه درسی خبر از حد وجود  می دهد و هویت برنامه درسی خبر از حرف وجود آن می دهد. ما در حد وجود آن مشکل نداریم. هرچند معتقدم حد وجود مصدوم داریم، باید متخصصان برنامه درسی این جراحت وارده بر هستی برنامه درسی را مداوا کنند. اگر مداوا نکنند اثر خود را بر چیستی برنامه درسی اثر خودش را، امروز، فردا و فرداها خواهد گذاشت.

ما در هویت برنامه درسی در حقیقت امروز می خواهیم بحث کنیم، حالا در این هویت عواملی وجود دارد که عرض کردم یکی از این عوامل همین موضع نومفهوم گرایان و موضع شخص آقای پاینار است. من یک عبارتی از اقای پاینار می خوانم که این محور اول عرایضم به پایان برسد. متنی از یکی از آثاراستاد محترم آقای دکتر مهرمحمدی با شماره صفحه و غیره عرض میکنم، ایشان می گوید: سوالهای برنامه درسی سوالهای تایلری نیست. این سوالها شامل سوالهایی از این قبیل است:

"چرا من با فرد الف احساس همانندی می کنم و با فرد ب نه؟ فردی که موفق شدهاست چه نقاط روانی تاریکی دارد؟ و طبیعت نقاط تاریک و نقاط روشن چیست؟ چرا من کتاب الف را مطالعه میکنم ولی کتاب ب را نمی خوانم. اصولا چرا من اینگونه کتابهایی را میخوانم ؟ چرا بیولوژی و بوم شناسی نخوانم؟ "

و الی آخر و از این نوع سوالها،عباراتی که ایشان بکار برده اند این است: "چنین سوالهایی مطالعه برنامه درسی را پیشنهاد می نماید. من به اعتقاد خودم خاستگاه برنامه درسی بعنوان یک واژه، به عنوان یک مفهوم باید در یک چنین جغرافیای فکری نومفهوم گرایان جستجو بشود".

حالا آیا اگر ما نامش را مطالعات برنامه درسی گذاشتیم، آن جامعیت را خواهد داشت؟ آن شمولیت را خواهد داشت؟ یا ظرفیتی که فرمودند، بحق فرمودند آیا مطالات برنامه درسی ظرفیت کشش همه بار بحق برنامه درسی را دارد؟

 یعنی همان نقدی که ما به برنامه ریزی درسی به حق قایل هستیم یعنی نمی توانیم الان نام رشته را برنامه ریزی درسی نگه بداریم و نقدش نکنیم، همان انتقاد الان وارد است به اینکه اسم این  رشته را مطالعات برنامه درسی بگذاریم. فرقی نمیکند هم در آنجا دچار تحریف می شویم و هم در اینجا دچار تحریف می شویم. برای اینکه واژه عنوان مطالعات برنامه درسی کشش ندارد که در فرازهای پایانیاستاد هم اشاره فرمودند، منتها توضیح ندادند، اینجا جای بحث دارد. اتفاقا در اینجا من معتقدم کار را نباید کوچک شمرد و بعضی از فنونی که بعضی سوال می کنند که ما چه کاره خواهیم شد. حال در این رشته ما چه کاره خواهیم شد؟

قضیه مهمتر از اینهاست، عرصه تدوین، عرصه طراحی، عرصه اجرا، عرصه ارزشیابی است.حالا ما که نمی توانیم اینها را با اتهام اینکه با دیدگاه رفتاری یک عده ای عمل کردند کنار بگذاریم. ما خیلی از دیدگاه های غیر رفتاری در عرصه داریم.فلذا این بارها می تواند در دلِ مفهوم مطالعات برنامه درسی میتواند قرار بگیرد یا نگیرد.

خب این بود محور اول. محور دوم متاثر در  چیستی برنامه درسی وضع داخلی خود ماست. ما در داخل، نه در اموزش و پرورش وضع بسامانی داریم منظورم در بحث تدوین، طراحی، الگوی برنامه ریزی درسی و امثالهم است نه در دانشگاه ها هر دو دارند معیوب عمل میکنند.یعنی آموزش و پرورش تصورش این است که  اسناد بالادستی خوبی دارد، پس می تواند بدون واسطه به متون آموزشی وصل بشود. این خیانت است، حالا نمی دانم واژه خیانت را می توانم بکار ببرم؟ منظورم تعمدی نیست. منظورم عدم علم کافی به حوزه برنامه درسی است. یعنی خیال می کنندچون  سند تحول را دارند خیلی راحت میتوانند کتاب علوم بنویسند. اما اون حلقه واسط را اینها نمی دانند. اون حلقه واسط یعنیالگوی"برنامه ریزی درسی". اون را ندارند. چون ندارند کتابهای درسی شاننخ نما به اسناد بالادستی متصل است. دانشگاه های ما هم همین وضعیت را دارند. بنده اطلاع دارم، استاد محترم و اساتید دیگر بیش از بنده استحضار دارند. آنچه که در آموزش عالی خبری از آن نیست در آن مرکزی که برنامه ریزی درسی می کنند، همان برنامه ریزی درسی است،  خبری از آن نیست. در شورای تحول علوم انسانی هم که برای این منظور بوجود آمده، در آنجا هم، با یک نگاه تقلیل گرانه برنامه تحولی را تقلیل دادند به تغییر سرفصل ها.

بنده سوالم این است از  اقای دکتر مهرمحمدی دوستان عزیز این است. آیا ما نباید به این معایب برسیم؟ ما نباید صدا بزنیم؟ ما نباید تحلیل بکنیم؟ ما نباید نقد بکنیم؟ حالا الان دلمان را عذر می خواهم، خوش بکنیم به اینکه عنوان مطالعات برنامه درسی بگذاریم نام رشته را! بعد که مطالعات درسی گذاشتیم، خود به خود همان عدم ما را به دنبال خود نخواهد کشاند که از واقعیت های موجود دور شویم؟ بنده بعنوان متخصص این رشته میبینم عیب دارد، میبینیم معیوب است، ادبیات خوانده، می خواهد این را حل و فصل بکند؟ کی میخواهد حل و فصل بکند جز برنامه ریزان درسی؟

اگر بخواهند حل و فصل کنند اولین جایی که باید تکلیف خودشان را معینبکنند عنوان این رشته است، نام رشته است  اگر مطالعات درسی نداشتیم از آن فاصله خواهیم گرفت. بنده عنوان رشته را "برنامه درسی و آموزش" پیشنهاد میکنم. احساسم اینست که هم نسبت ما با آموزش حل و فصل می­شود و هم داخلش همه چیز هست.

اقای دکتر پروند

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمه الله

سال ۵۰ من از فرنگستان آمدم و این رشته را به ایران آوردم. و انواع تلفظ ها از Curriculum را بهم ریختم و خوشحالم بعد از این همه سال کلمه Curriculum از ریشه لاتینCurrere به معنای مسابقه، به معنای درس و به معنای رشته درسی.

من وقتم را به دو قسمت تقسیم کردم. یک مقدمه عرض کنم. درباره مقوله ماهوی، چیستی و چرایی برنامه درسی در یک وقت دیگری صحبت میکنم. اگر من در این جلسه دو تا ۱۵ دقیقه داشته باشم،۱۵دقیقه اول را در جهت روشن شدن قضیه صرف می کنم. از سال ۵۰ تا ۷۹ که بازنشسته شدم درس مقدمات برنامه ریزی درسی، اصول برنامه ریزی اموزشی، تحلیل محتوا و غیره در دوره های کارشناسی ارشد و دکتری را در دانشگاه های مختلف داده ام و ۲ اثر هم دارم.

کتاب مقدمات برنامه ریزی درسی. این را در سال ۱۳۵۶، اولین چاپش را به خرج خودم در ۱۰۰۰ نسخه و بعد هم مرتبا تکرار شد تا چاپ نهم است ۵۰۰۰ نسخه ،چاپ نهم است. اگر اینها را در هم ضرب بکنیم ۴۵۰۰۰ نسخه از قبل و بعد از انقلاب، در کل جمهوری اسلامی ایران توزیع شده است .

بنابراین اگر یک وقت خواستید بدانید برنامه ریزی درسی چیست به انجا مراجعه کنید. در آنجه بنده تعاریف تمام متخصصان درجه ۱ را از بابیت شروع شده در سال ۱۹۱۸ تا جدیدترین تعریف جروم اس.برونر از دانشگاه هاروارد را آورده ام.

یکی از زیباترین تعاریف را ایشان آورده است بخوانید این را لطفا، آقای برنر که در جهان معروف است بعنوان یک چهره علوم انسانی می گوید در فرمایشات یکی از دوستان مطرح شد بلهCurriculum در حقیقت کل بدن است. کتاب نیست، محتوا نیست، روش نیست، همه این­هاهست. ولی خیلی وسیع تر از اینهاست. در فرمایشات یکی از دوستان گفته شد که Curriculumیه چیز زنده ای است. بله یه چیز زنده در حال رشد. یه چیز چند بعدی است. یک کتاب هم اقای دکتر آذری نوشته از شاگردهای سابق خودم در دوره دکتری و بعد هم شد رییس  دانشگاه آزاد ساری نوشته،من ۱۴ سال در دانشگاه آزاد ساری تدریس کردم.

چیزی که الان می خوام عرض کنم به عنوان مقدمه اینه که فرمودند خدا رحمت کند مرحوم طالقانی را این را خیلی تکرار می کرد: "شما بشارت بده به آن هایی که اقوال مختلف را گوش می دهند و بهترین آن را انتخاب می کنند".

شما انتخاب گر هستید. من، اقای دکتر مهرمحمدی، اقای جوادی پور، همه ماها که سن و سالی از ما گذشته و در حقیقت از نظر طراوت و آینده سازی در مقایسه با شماها خیلی عقب هستیم. یعنی شما آینده را می سازید. این Curriculum را ما به دست شما می دهیم و شما ادامه می دهید. بنابراین من در فرصت دوم درباره ماهیت چیستی و چرایی، چگونگی برنامه درسی از متخصصان جهانی برای شما مطلب دارم، می گویم.

یک نکته دیگر که خیلی مهم است. من خودم هیچ نوع تناقضی بین برنامه آموزشی، برنامه ریزی درسی و برنامه ریزی کلان آموزشی و درسی نمی بینم. آنهایی که می گویند درسی-آموزشی این را در ذهن خود داشته باشند. برای مثال اینکه: اول اسب بود یا نعل اسب؟ اگر حیوانی بنام اسب بود که پایش ساییده میشده،بخاطر ساییدگی پای آن نعل بوجود آمد.پس تقدم وجودی و وجوبی با اسب است یا با نعل اسب؟با اسب است.

به لحاظ وجودی آیا تقدم با برنامه است یا با برنامه ریزی است؟ با آش است یا با آشپزی؟ با کفش است یا بکارخانه کفش ملی؟ بنابراین تناقضی نمی بینم. خیلی خوشحالم و تشکر میکنم از دوستان بخصوص اقای دکتر جوادی پور عزیز که این جلسه را ترتیب دادند و دوستانی که در انجمن هستند، من در سالی عضو هیئت مدیره انجمن بودم با آقایان،ما در انجمن بودیم.نسل جدید آمدند، ما مقداری عقب کشیدیم حالا دورادور از آقای میرزابیگی می پرسم چه خبر است.

میخواهم این را عرض کنم که تناقضی نمیبینم. اما اگر ما روشنگری نماییم و خط تمایز را بین یک برنامه درسی Microcurriculumو یک برنامه پرورشی Microcurriculum، یکی در بعد علم و یکی هم در بعد ایمان. علم و ایمان به منزله دو بالی هستند که به کمک هردو می توان به مراتب تعالی و ترقی رسید. این دوگانگی را فراموش نکنیم. منی که با شما صحبت میکنم از دو بخش تشکیل می شوم، جسم و روح. ولی این دوتا مکمل هم هستند جدا از هم نیستند.

امام صادق می فرمایند: "العلم علمان، علم البدان، علم الادیان". یعنی علم دو نوع است. یا از نوع Science هست، علم تجربی یا از نوع علم لدنی (معنوی). در دنباله می فرمایند: یحترقوا. اگر از هم جدا شوند انفجار حاصل می شود.

نکته آخری که میخوام دوباره تکرار کنم این است که برنامه درسی در حقیقت از نظر من عبارت از آن چیزی است که از آن بالا برنامه ریزی شده چه صحیح و چه غلط و به شما دادند، مصوب و مدون، در مدارس دارد اجرا می شود. پس آنچه هست در مدارس ما همان برنامه ای است که آن ها تدوین کردند.اگر سوال کنید آن ها کی هستند، خدا رحمت کند دکتر غلامحسین شکوهی،دکتر افروز و یک اقای دیگری از علوم انسانی و  9تای دیگر مهندس بودند مثل اقای نبی، مهندس بودند. خب این چنین آدمهایی چی می توانند بپزند؟ و اینها را به ما دادند. آیا واقعا نیازهای جامعه امروز و نیازهای ۳۰ سال آینده ما را تامین میکند؟ نیازهای فرد و جامعه و نیازهای بازار کار آنی و آتی را تامین می کند؟

 خیر، چرا؟ ما حصل آن، فارغ التحصیلان مدارس ما هست. که خودتان می دانید، لازم نیست. چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است. من بگویم در دین داری آنها، راستگویی شان و معاملاتشان آنها. از نظر من این فارغ التحصیلان فعلی ما اشکال دارند. چرا؟ بخاطر اینکه Curriculum آن ها اشکال دارد.

 خب به من می گویید شما که در خارج بودند ۱۱ سال هم انجا بودند PhD از CurriculumIstruction از دانشگاه اوهایو گرفتی، پس این داعش چیه؟ می گویم Curriculum آنها خراب است. فیزیک و ریاضی یاد دادند، آدمیت یاد ندادند، مهربانی یاد ندادند، عطوفت یاد ندادند، اعتقاد به ذات اقدس خداوندی یاد ندادند. اعتقاد به وجود این اشرف مخلوقات یادشان ندادند. راحت سر می بُرند راحت آتش می زنند و غارت می کنند.

خب به من اجازه بدهید از نلسون ماندلا صحبت کنم در اینجا تیتری دیدم خیلی خوشم آمد .

“Education is the most powerful weapon we can use to change the world”.

پس تعلیم و تربیت اگر خوب برنامه ریزی شده باشد، که از علوم مختلف استفاده شده باشد، می تواند دنیا را عوض کند.

نکته آخری را که میخواهم عرض کنم این است که من معتقدم این برنامه درسی که یادم هست اسم انجمن بود"برنامه ریزی درسی"، ICDA، Iranian CurriculumDevelopment Assosiation، و بعد به هر دلیلی "D" آن را برداشتند و گفتند Curriculum Studies. بعد که دیدیم هی برنامه درسی، برنامه درسی می کنند،از برنامه ریزی خبری نیست چون اون ور دنیا یاد گرفتیم دیدم "ریزی" داره و اگر Development رو برداری چیزی ازش نمی ماند. "ریزی" را برداشتند. یعنی اگر آشپز نباشد آشی نخواهد بود. اما این را هم قبول دارم که همین برنامه موجود را هم معایبش را بوسیله شماها میشود (برطرف). تمام کتاب ها و سخنرانی هایی را که تابحال آقای مهرمحمدی و دیگران از آن زمان انجام دادند تا حالا در جهت تلطیف برنامه موجود است همین آش خاله است، این خیلی خوب است. تا حالا نشریات خوب و جلسات و کنفرانس های خوبی دادند.

ما معتقدیم که در چیستی و در چرایی و در لزوم و ضرورت و علت وجوبی و وجودی برنامه باید خیلی تامل کنیم و خیلی کار کنیم و من در آخر بگویم در تمام این کتاب و کتاب های دیگری که نوشتم و درسهایی که در طول این ۴۴ سال داده ام یک کلمه از خودم تعریف برنامه و برنامه ریزی نکردم همش از متخصصان جهانی گفتم. چرا؟ زیرا آن ها سالهاستاز ما جلوترند و می تازند و جلو میروند، ما عقبیم از آنها و باید این عقب ماندگی را جبران گنیم. حالا عنوان رشته را چه بگذاریم؟ گروهی هست که من از سال ۵۰ عضو آن بوده و هستم گروه روش ها و برنامه های آموزشی و درسی. نه درسیِ آموزشی.

این در چارت سازمانی  دانشگاه تهران ثبت شده. گروه روش ها و برنامه های آموزشی و درسی."درسیِ" آن برای مُلا شدن و "آموزشی" برای آدم شدن. دو بعد مادی و معنوی،  روح و جسم. بنابراین بهترین عنوان رشته را "برنامه ریزی آموزشی و پرورشی" پیشنهاد می­کنم. که اگر بگذاریم و دکتری بدهیم از آن گروهی که آموزشی اش را از ما قاپیدند و دکترای آن را دارند می دهند، "Planning" خیلی وسیع تر است.Curriculum فقط برنامه ریزی مدارس است از کودکستان تا دانشگاه. ولی "Planning" میگه چقدر بودجه می خوایم چندتا مدرسه می خوایم و غیره و ذلک. و السلام.

خانم دکتر کشتی ارای

از دانشگاه آزاد اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و خسته نباشید خدمت همه اساتید گرامی و دانشجویان گرامی. سخته اینجا جلوی اساتید صحبت کردن چون بالاخره ما هنوز شاگرد اساتید هستیم ولی خب بر اساس وظیفه ای که هست نکاتی را من اشاره خواهم کرد.

در حقیقت وقتی میخواهیم از برنامه درسی صحبت کنیم من به نوعی برنامه درسی را دو سطح برایش میبینم و تصور خودم این هست که این دو سطح را کمی باز کنیم و در حقیقت بنوعی ارتباط اینها را داشته باشم و جایگاه و نقشی که هرکدام از این دو سطح دارند، یه مقداری برخی از مباحث ممکنه نرم تر بشود. ببینید وقتی از برنامه درسی صحبت میکنم، سطح اولی که اقای دکتر پروند و دکتر ملکی روی آن بیشتر اشاره کردند سطح آشکاری است که به نوعی مانیفیست برنامه درسی ما را تشکیل می دهد.

سطحی است که طراحی هایش انجام شده تو گروه های مختلف، دپارتمان های مختلف و مبتنی بر تمرکزی که بر حوزه دانشی خاصی بوده است، مبتنی بر انتظارات و آنچه که در حقیقت نیازهایی است که مورد توجه قرار می­گیرد، نهایتا این طراحی و تدوین انجام شده است. سوال من این است که اگر قرار است که ما طراحی و تدوین را انجام بدهیم و طراحی و تدوین ما جریان پویایی داشته باشیم، ما مجموعه اطلاعات را کجا خواهیم داشت؟ از کجا می توانیم برنامه ای را طراحی و تدوین کنیم که این آن پویایی خود را داشته باشد؟ غالب­ها و الگوهایی هستند که خب همه دوستان با آن آشنایی دارند، ما محتوا را می خواهیم ببینیم چه کنیم؟ قطعا به اعتقاد من اگر ما بخواهیم جریان برنامه درسی را جریان پویایی باشد و آنچه که بعنوان مانیفیست داریم برنامه درسی ذکر میکنیم، پویا باشد لازم است وارد سطح دوم شویم. آن سطح دوم بنوعی سطح نهفته برنامه درسی است. در حقیقت برنامه درسی مجال و فرصتی را دارد برای ما فراهم میکند که در این مجال و فرصت به نوعی به جستجوی معنا بپردازیم در گستره زندگی مان و در حقیقت بتوانیم در تعاملاتی که با محیط پیرامون داریم این معنا را پیدا کنیم پس قاعدتا وقتی که ما این نگاه را رویش صحبت میکنیم این معناها، این تجارب فردی خواه ناخواه بسیار متفاوت هستند، زیاد هستند و آن در حقیقت به اعتقاد من محوریت و تمرکزی که می تواند پتانسیل آن را داشته باشد که برنامه درسی برنامه ای پویا بشود و برنامه ای بشود که بتواند این حرکتها را ایجاد بکند، این پتانسیل تجارب را در قسمت نهفته نمی توانیم پیدا کنیم، در سطح دوم می توانیم پیدا کنیم که در حقیقت به نوعی میتوانیم با مطالعات و پژوهش هایی که انجام می دهیم بتوانیم ان تجارب و معناها را بازش کنیم.قطعا همه می دانیم وقتی از برنامه درسی صحبت میکنیم، میگوییم برای اینکه برنامه درسی به نوعی برنامه درسی خودمانی بشود یعنی انچه کهعموما در مانیفیست رسمی داریم دنبالش میگردیم باید به گونه ای باشد که فراگیر یا یادگیرنده ما احساس نکند که برنامه درسی زایده ای است اضافه تر بر انچه که لباس خودش است.

پس من چطور می توانم مورد شناسایی قرار بدهم؟ چگونه می توانم بشناسم؟ چگونه برنامه ای را میتوانیم طراحی کنیم، حتی در ان مانیفیست و برنامه درسی رسمی که یادگیرنده ما این برنامه را بپذیرد و احساس نکند که من توی برنامه درسی ام به نوعی دارم برهنه کردنی را برایش انجام میدهم که از انچه که فرهنگش هست، از آنچه که از تجارب اجتماعی اش هست، تجارب فردی اش هست،داریم دورش میکنیم و چیز دیگری را به آن می پوشانیم، و میخواهم که آن را داشته باشد و این هویت را پیدا کند. در حقیقت ما زمانی این احساس وجود نداشت که نیاز به این پژوهش ها و در حقیقت بررسی این معناها نبودیم، یک زمانی من یادگیرنده، یادگیرنده ای بودم کهمحدوده زندگیم بسیار محدود بود، من یادگیرنده اینقدر در حقیقت، موقعیت های یادگیری را نداشتم.

شما الان میبینید از موقعیت های یادگیری فضای مجازی بگیرید تا دور و بر همه را نگاه کنید. ببینید موقعیت یادگیری من خیلی زیاد است. ارتباطاتی که هست، ارتباطاتی که هست،تعاملاتی که وجه بیرونی کار مارا تشکیل می دهد خیلی زیاد است. پس در این شرایط اگر بخواهم حتی قایل به این باشم که بگویم باید آن چهره آشکار برنامه را و چهره رسمی و آنچه که تحت قالب برنامه ریزی درسی و آنچه تحت قالب برنامه ریزی درسی در کشور از ان نام می آوریم بگویم آن پر رنگ تره، زمانی می تواند آن پررنگی خودش را حفظ کند که من بتوانم برنامه درسی ای داشته باشم که با تجارب یادگیرنده ام و آن معناهایی که توی این دنیا باهاش در ارتباط است، بتوانم ارتباط برقرار کنم. وگرنه نهایتا میشود یک چیز اضافه ای که قاعدتا برای بچه ها پذیرفتنی نیست برای یادگیرنده پذیرفتنی نیست. مبتنی بر این نگاه است که اعتقاد من این است ما حوزه پژوهشی برنامه درسی را تحت قالبی که استاد عزیز اقای دکتر مهرمحمدی فرمودند تحت قالب "مطالعات برنامه درسی" داریم به واسطه آن تکثر و تنوعی که اون دانش های موضوعی در رشته های مختلف برای ما ایجاد میکنند، چرا که اون تجارب و معناها جنبه های گوناگونی دارد که نمی توانیم اون جنبه ها را محدود کنیم.

از این جهت اعتقاد من این است که نمی توانیم بگوییم این دو سطح، دو سطحی هستند که آشتی ناپذیرند، نمی توانیم بگوییم که این دو سطح، دوسطحی هستند همانطوریکه دکتر ملکی فرمودند، برای یکی سنگ قبر داشته باشیم و برای یکی حیاتی. به اعتقاد من باید این دو سطح را بهش لحاظ کنیم و توجه کنیم ولی اینکه کجا و چگونه و با چه بسترها و با چه شرایطی باید به ان توجه کنیم این بحثی است که ما در بحث چیستی آن یه جوری بهش برسیم. ما در حقیقت وقتی که بحث حوزه های مختلف اکادمیکی را درباره اش صحبت میکنیم و ماموریت های مختلف برنامه درسی را در رشته های مختلف داریم بررسی میکنیم، مثلا در حوزه اموزش پزشکی، در حوزه آموزش مهندسی و یا همه اینها، به نوعی برنامه درسی را اینها با آن نگاه کاملا پراکتیکال شان نگاه میکنند. چرا که در آن نگاه پرکتیکال توجه و جهت فکری ما معطوف به مشکلی است که توی اون حوزه تخصصی و حوزه معرفتی و حوزه دانشی هست. پس قاعدتا مبتنی بر ان نگاه محوریت مشکل مداری که در آن حوزه وجود دارد قاعدتا طراحی هایی دارد انجام میشود و طراحی ها می رسد به تربیت یک متخصصی که باید صلاحیت ها و Competencyهای خاصی داشته باشد برای احراز ان پست و مسئولیتی که قرار است آموزش عالی ایشان را متخصص آن حوزه بکند. جای دیگر ما توی حوزه خودمان به بحث هایی قاعدتا داریم می پردازیم که به سبب آن تنوعی که در معناها و تجارب فردی است باید بحث "مطالعات برنامه درسی" را قوی تر بکنیم.

بواسطه اینکه ما در حوزه مطالعات برنامه درسی با نگاه آکادمیک داریم این گستره نگاه را بازش میکنیم و هم شناسه میان رشته ای که خاص رشته ما هست در آکادمیک رشته ما باز خودش را دارد نشان میدهد و همین است که به اعتقاد من وقتی می گویم این دوسطح از هم دیگر جداشدنی نیست در حقیقت متمایزند ولی باهم مرتبط اند، باید به نوعی ما بتوانیم اون منبع خروجی پژوهش های ما در حوزه مطالعات برنامه درسی، در تجربیات مختلف یادگیرنده به دانش پدیدارشناسانه، دانش هرمونوتیک می انجامد و سایر این تنوع حوزه های دانشی که می تواند کمک کند در آن بحث برنامه درسی رسمی و آن را غنی تر و پویا تر بکند. پس به اعتقاد من این را تا اینجا داریم از طرف دیگه می اییم تو رشته آکادمیک. باز من این بحثی بود که در جلسه هیئت مدیره انجمن به ان اشاره کردم. گفتم اگر ما عنوان رشته را داشته باشیم، بنظر من عنوان رشته را بر اساس کاری که قرار است انجام بشود، باید یه مقدار عنوان بین دوره های کارشناسی ارشد و دکتری متمایز باشد.

ما توی دوره های کارشناسی ارشد بنوعی داریم فردی را تربیت میکنیم که به نوعی میخواهیم این فرد نیروی عملیاتی متخصص سازمان­هایی باشد که بتواند بخشی از فرآیند طراحی و تدوین و تولید برنامه را انجام بدهد. پس این نگاه که در دوره های ارشد و باتوجه به اینکه دوره های کارشناسی الان با اطلاق عمومیِ علوم تربیتی از آن ذکر می شود، نهایتا خاص تر است ولی در دوره دکتری، ما به دنبال آن مطالعات و پژوهش هایی هستیم که میتواند اطلاعاتش بخشی از منبعی باشد برای تولید برنامه های ما در سطوح عملیاتی.

پس عنوان رشته در دوره دکتری پیشنهاد من "مطالعات برنامه درسی" است که می تواند ان اهداف ما را و آنچه که برنامه  میخواهد رویش کار بکند را داشته باشد. بنظر من باید اینها را از هم متمایز کنیم. نمی توانیم باهم جمعشان کنیم. اگر باهم جمع کنیم دوباره همان اتفاق می افتد که دوستان، خصوصا آقای دکتر ملکی اشاره کردند و گفتند بیرقی که دست گرفتیم، تو دوره های ارشد ما اتفاق می افتد. من برای دوره کارشناسی ارشد خودِ عنوان "برنامه درسی" و برای دوره دکتری عنوان "مطالعات برنامه درسی" را پیشنهاد میکنم. در دوره ارشد برنامه درسیِ نگاه جنبه پراکتیکال می بینم.

دکتر قادری

دانشیار محترم دانشگاه کردستان

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین

خدمت حضار گرامی سلام عرض میکنم از اینکه فرصت مجددی دست داده که در خدمت اساتید معزز اقای دکتر مهرمحمدی، دکتر ملکی، دکتر علی عسگری و بقیه دوستان که اساتید زیادند، اساتیدی که من از محضرشان استفاده کردم، زیادن. خیلی جای خرسندی است تلمذ دوباره بنده در این جلسه، آدم درس پس می دهد.

از اقای دکتر جوادی پور هم تشکر میکنم بخاطر مدیریت این جلسه. مدیریت بسیار خوبی انجام دادند. من خیلی از جلسه ها نمی روم،ولی دیدم بحث داغ و به قول دکتر مهرمحمدی ممکنه بحث شاید تاریخی هم باشد.

خدمت شما عرض کنم این معنای هستی برنامه درسی را و یا معنای هویت برنامه درسی را من به همت هایدگردر کتاب دارد به نام“اسم هستی و زمان". در این کتاب یک اصطلاح خیلی مشهوری دارد تحت عنوان "آنجا بودگی" یا "آنجا هستی". من فکر میکنم نسلهای مختلفی از متخصصان برنامه درسی در جهان در طول صد سال گذشته آمدند در یک خط زمانی و عده ای از متخصصان برنامه درسی در ایران باز در طول ۵۰ سال گذشته آمدند و نظرات و برداشت های خود را مطرح کردند. هستی خودشان را بازنمایی کردند و این اتفاق، اتفاقا زمانی هست و آن هستی برنامه درسی که ما تعریفش را میکنیم وابسته به زمان است. من نمی توانم بگویم برداشتی که اقای دکتر پروند از برنامه درسی دارد اشتباه است. چون این معنا در زمان خاص خودش تولید شده و برداشتی که دکتر مهرمحمدی از برنامه درسی دارد که ممکن است حالا زایشی هم باشد، خیلی از برداشت ها بصورت فردی و شخصی ممکن می باشد، خیلی از برداشت ها به صورت اتوبیوگرافی در معنای برنامه درسی اتفاق بیافته و این معنای برنامه درسی که من ده سال پیش تصور میکردم و این معنایی که اکنون تصور میکنم بسیار متفاوت ممکن است باشد.

معانی جدید برنامه درسی، هر برنامه ای که می آید خیلی مهم است. بعضی وقت ها گفته می شود معنای برنامه درسی کافی است، چهارتا معنا بیشترکه برنامه درسی ندارد. مگر جامعه شناسی یا روانشناسی تربیتی چندتا معنای مختلف ممکن است داشته باشد؟  جامعه شناسی چند معنا دارد؟ در جامعه شناسی سی تا نظریه داریم و سی تا هم از جامعه شناسی معنا داریم. در روانشناسی هم همینطور، حدود شاید سی چهل تا نظریه داریم و سی چهل تا هم معنا از روانشناسی اتفاقا داریم. در حوزه مطالعات برنامه درسی هم این اتفاق دارد می افتد،من فکر میکنم که معنای برنامه درسی شبیه یک کار هنری است، مثل هنرمند مجسمه ساز که یک مجسمه را درست میکند، هنرمند نقاش یک نقاشی را درست میکند. مثالی بزنم. ونسان ونگوگ آمد ویک سبک نقاشی را درست کرد، نئواکپرسیونالیسم که یک تفاوت خیلی خیلی جزئی با سبک اکسپرسیونالیسم داشت. از این جهت که قلم را فشار بهش میداد و رنگ را غلیظ تر میکرد. اینکار کار خیلی ساده ای است.

تعابیر، معانی و مفاهیم برنامه درسی که شما استخراج میکنی خیلی کار ساده ای است، منتها اینکه پذیرفته شود در آن زمان و آن مکان پذیرفته شود. در آن"آنجا بودگی" پذیرفته شود خیلی مهم است دیگران آن معنا را بپذیرند و بکار ببندند، آنجایی که بوده ای پذیرفته شود خیلی مهم است.

در حوزه برنامه درسی، جان دیویی یک کلمه طرح کرد و گفت "تجربه" و تمام سمت و سوی برنامه درسی به این سمت می رود کار جان دیویی شاق و خلاقی بود زیرا بازسازی تجربه و برنامه درسی مسئله محور کل تعلیم و تربیت قرن بیستم را تغییر داد. همین معنای ساده برنامه درسی را در کتابی که نوشت، در کتاب "کودک و برنامه درسی "گفت: "افتراق بین کودک و برنامه درسی، گفت افتراق درستی نیست. کودک برنامه درسی است و برنامه درسی ما کودک است".

حالا باز شوآب آمد و گفت بازگشتی به عمل. یک فلش را نشان داد حتی معنای برنامه درسی را بازگویی نکرد. بازنمایی نکرد. چقدر باز رفتیم سراغ حوزه Delibration، حوزه عمل برنامه درسی حوزه آموزش معلمان و کارهایی که در کف کلاس درس قرارi انجام بگیرد.

یا نوفهم گرایان اصطلاحاتی را مطرح کردند. مثلا گفتند تجربه زیسته، پدیدارشناسان گفتند که برنامه درسی معناش تجربه زیسته است. گفتند تجربه تاریخی، اتوبیوگرافی.گفتند روایت زبانی یا هرمونوتیک یا ادبی یا نظریه های ادبی گفتند پست مدرن یا تنوعی از معانی مختلف. گفتند متن دینی یا فطری یاخداشناسانه، گفتند تصور، برنامه درسی هنری و زیباشناسانه. گفتند مسئله، تجربه و کارهایی که در کارهای جان دیویی است. یا گفتندبرنامه و موضوع درسی چیزی که تایلر گفت. یا Delibration یا تفکر عملی یا عمل فکورانه که شوآب مطرح کرد. و هنر را  به نظر من کسانی انجام می دهند که این معناها را درست میکنند نه کسانی که می روند این برنامه را کپی میکنند مثل یک مجسمه ساز که سبک هنری را تاسیس می کند یا ونگوگ که نئواکسپرسیونالیسم را تاسیس کرد و دیگران می ایند همین سبک را بازتولید میکنند. هنر را در حقیقت خود ونسان ونگوگ انجام داده است، یا نژادی یا برابری نژادی، فمنیسم و برابری جنسی. بنابراین اعتقاد من این است که این معناها تاریخی است. کدام معنا درست و کدام معنا غلط. برنامه درسی معناهایش در حال زاییده شدن است و بازتولید دوباره هست که انجام میشود.

منتها من یک مطالعه تطبیقی در مورد اصطلاح شناسی یا Terminology واژه برنامه درسی انجام دادم که برنامه درسی در زبان های مختلف به چه معنی است یا فقط ما به برنامه درسی واژه برنامه یاProgram یا time table را اطلاق میکنیم یا در زبان های دیگر هم این اتفاق افتاده است؟ در عربی کلمه ای که آقای ملکی از آن راضی بودم،"منهج" است، "منهاج الداراسه" یعنی برنامه های درسی ،در فرانسه Prpgram. سوئدی Courseایتالیایی Programa. چین …… کره ای …… روس plan هست و اصطلاحات زبانهای دیگر اروپا.

در همه اینها واژهTime Table نهفته است. یعنی برنامه. Program. نهفته است. برنامه درسی که آقای دکتر یا هرکسی این برنامه درسی را اختراع کرده. کار بدی نکرده است. این واژه Development است. همین الان هم در فرانسه کسی نمی گوید Program را عوض کنید و یه چیز دیگه ای را بگذارید، جا افتاده. اگر شما یک واژه را بخواهید جایگزین کنید، سالها طول میکشد، این واژه در حوزه عمل برنامه درسی جا بیفتد، در بیم دانشجو، در اموزش و پرورش، در حوزه عمل برنامه درسی، در حوزه تئوری برنامه درسی این کلمه بتونه جا بیوفتد. یک سوال دیشب از خودم پرسیدم: آیا می توان جایگزین مناسبتری را برای برنامه درسی پیدا کرد؟ فکر کردم هم بله هم خیر.خیر، زیرا معناهای برنامه درسی را نمی شود در یک کلمه چپوند. حساسیتی که اقای دکتر مهرمحمدی عرض کردند همینه، یک واژه ای را انتخاب کنی هم برنامه ریزی درسی باشد هم مطالعات برنامه درسی. من همین الان سالهاست که من تلمذ میکنم، دانشجوی این رشته هستم، باز وقتی می گویند روانشناسی، می توانم ذهنم را متمرکز کنم روانشناسی یعنی این و این و این. منتهی ولی وقتی می گویند برنامه درسی، همین جوری گنگ و مات و مبهوت می مانم. چند دقیقه فکر میکنم که برنامه درسی ممکن است، چه باشد؟! چرا؟ چون پیچیدگی برنامه درسی یک پیچیدگی خاصی هست و هم رشته جدید است و رشته، یک رشته میان رشته ای است. واتفاقا باید تفکر دانشجویان رشته یا افرادی که در آن رشته کار میکنند نگاه میان رشته ای داشته باشند که بتوانند بر این پیچیدگی قالب بشوند.

هم بله، به شرط آنکه معنای جدید برنامه درسی را بتوانیم باور پذیر کنیم. چون علم فقط شناخت که نیست، باور پذیری علم یک مسئله خیلی حیاتی است. شما اینکه که واژه را باید بشناسانید. واژه برنامه درسی است و به دانشجویان نشان بدهید. در کتابها بنویسید کافی نیست، دیگران باید باور کنند و اتفاقا نکته اصلی همینجاست، باور پذیری اصطلاح برنامه درسی.

حالا باز برگردیم به ایران ،در ایران تقریبا تمام اهالی عمل برنامه درسی، مدیران و کسانی که در آموزش و پرورش کار می کنند، برنامه درسی را مساوی Programیا برنامه قرار می دهند. در حالی که امروز، در همین جلسه فهمیدم ممکن است برنامه نباشد، چیزهای دیگری هم ممکن است باشد. ما اهالی دانشگاه ها یک مشکلی که داریم یک گفتگوی جدی راجع به معانی برنامه درسی انجام ندادیم، کم انجام دادیم. چرا؟ چون بدیهی بوده، برنامه درسی در حوزه دانشگاه یک مقدار مشخص تر از حوزه عملی برنامه درسی بوده، وارد گفتگوهای جدی در این زمینه نشدیم.

اما از دیدگاه بنده برنامه درسی یک جور سفر است. یک جور سفر است. یک جور سیر و سلوک است. شما از اینجا پا میشوید چهارنفری میروید دماوند. خاطراتی که در این سفر اتفاق می افتد یعنی برنامه درسی. سفر به کجا، سفر به یک موسسه آموزشی یا در یک مجتمع آموزشی، در یک مدرسه.

در برنامه ریزی درسی، به عنوان یک رشته دانشگاهی به نظر گفتگوهای پیچیده است ComplicatedConversation. راجع به تجربه های آموزشی که در این سفر ممکن است اتفاق بیفتد. یکمعنای دیگر گذرگاه اتوبیوگرافی یا گذرگاه شخصی یا مسیر زندگی شخصی فرد چگونه هست؟ولی علاوه بر اینها من اصطلاح جدید انتخاب کردم. در این سفری که ما به دماوند داریم چهارنفری ،چه چیزی مهم است؟ کل سفر مهم است؟ خیر. حوادثی که اتفاق می افتد، رویدادهایی که اتفاق می افتد، بنابراین از دیدگاه من برنامه درسی یک رویداد، یک حادثه یا یک اتفاق است. در این سفر چهار پنج تا اتفاق می افتد، در این مدرسه ،در این کلاس درس چهارتا اتفاق می افتد، که من به سمت اموزش ریاضی رفتم، به سمت فلسفه رفتم، به سمت رشته برنامه ریزی درسی رفتم. همه ما که الان اینجا نشستیم، چهار پنج تا اتفاق باعث شده که مسیر زندگی، مسیر فکری ما به سمت برنامه ریزی درسی حرکت کند. اما اصطلاح مناسب برای برنامه درسی را من "درس پژوهی" قرار می دهم.پژوهش در مورد درس دادن نه به معنی Study که الان باب است به معنای کل چیزهایی، یا کل مطالعات و پژوهش هایی که در حوزه برنامه درسی باید بپذیریم.

الان نظر من در این مقطع این است. ممکن است ده سال دیگر برگردم به واژه قبل و یا نه یک چیز دیگر. "آنجا بودگی" من الان این است. متشکرم

خانم دکتر دهقانی

بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام، احترام وادب خدمت اساتید بزرگوار و عرض خیر مقدم و خوشامد گویی. بسیار بسیار خوشحالم از اینکه در جمع شما بزرگان هستم و خوشحالتر از اینکه همه دعوت را پذیرفتند. عرض خیر مقدم خدمت سایر اساتید و دوستان دانشجویان آنهایی که از راه دور و نزدیک در این همایش شرکت کردند.

و همینطور عرض تشکر دارم از دکتر جوادی پور،بسیار زحمت کشیدند برای برگزاری و هماهنگی این نشست.همینطور می خواهم بگویم امیدوارم که  این نشست تداوم پذیر باشد. ما بتونیمبرنامه ای را همین امروز ردیف کنیم مبنی بر اینکه، این نشست ماهانه تکرار کنیم.در حوزه برنامه درسی درسته که چیستی و مسئله عنوانش بسیار مهم است .در حوزه رشته ما مسئله بسیار وجود دارد،در کاربست رشته ،فهم رشته، قلمروهای آن، همینطور مسائل خیلی زیادی در حوزه نظر و عمل و مسائل دیگر، می توانیم همین امروز این تصمیم را داشته باشیم، این نشستها را ماهانه تکرار کنیم و در واقع به یک نتایج قطعی تر و روشن تری در خودمون در رشته و برای دانشجویان داشته باشیم، امیدوارم این اتفاق بیفتد.

در رابطه با سوالی که مطرح است ومسئله ای که مطرح می شود نکاتی را در ذهنم بود میخواستم بگویم، برخی را همکاران ذکر کردند ولی برای ورود به بحث شاید از این زاویه هم نگاه کنیم مسئله جالب باشد. زمانی که ما چیستی یک مسئله را جستجو می کنیم بدنبال چی هستیم؟ غالبا پاسخ این سوال که چیستی یک شیء چیست، می تواند پاسخهای متفاوتی داشته باشد.یک جنبه آن این است که چیستی یک شیء چیست پاسخ ما به معنی آن لفظ یا واژه است. زمانی که من متنی را می خوانم همین هفته گذشته من  متنی را می خواندم کلمه بربط را دیدم ،نمی دانستم بربط چیست. رفتم و جستجو کردم و دیدم که بربط یک آلت موسیقی است شبیه آکاردئون بزرگتر از آن ،دسته اش کوچکتر، همین پاسخ چیستی مسئله را برای من روشن کرد.این در واقع پاسخی است تعریف لفظی، وقتی چیستی چیزی را نمی دانیم بدنبال آن هستیم، جستجو می کنیم یا می پرسیم یا در لغت نامه جستجو می کنیم.

ولی همیشه اینطور نیست که یک پاسخ داشته باشیم بعضی مواقع یک لفظ ممکن است پاسخهای متعددی داشته باشد،بخاطر اینکه امکان دارد در فرهنگهای مختلف یا در شرایط مختلف پاسخهای مختلفی برای یک لفظ ما داشته باشیم. یک نکته ای که مهم است در برخی مواقع، زمانی که ما پاسخ سوالی را داریم درباره چیزی ما دنبال معنی و لفظ آن نیستیم، لفظ آن برای ما آشناست، مثل اینکه می پرسیم انسان چیست لفظ آن برای ما آشناست، این روشن است، انسان یک موجود دو پا، راست قامت و سخنگو است.ولی بدنبال این هستیم که ببینیم حقیقت و کنه و ماهیت آن چیست. زمانی که اینطوری به دنبال پاسخ هستیم این پاسخ در واقع تعریف حقیقت موضوع است.بنوعی معنای حقیقی آن چیز را یافتن است.

در باره تعریف لفظی و تعریف حقیقی،نکته ای که هست باید دقت داشته باشیم بین این دو، همیشه تعریف لفظی مقدم است. اول باید تعریف لفظ را بدانیم و بعد برویم دنبال تعریف حقیقت آن. تعریف یک چیزی را می دانیم امکان دارد در عرصه های مختلف تغییرات وتحولاتی را داشته باشیم. باید خیلی دقت داشته باشیم در پاسخ چیستی یک چیز، پاسخ ما تعریف لفظی آن است یا تعریف حقیقی. مثلا در حوزه فلسفی این اتفاق می افتد، زمانی که شما  می پرسید فلسفه چیست؟ امکان دارد خیلی ها پاسخهایی را به شما بدهند، پاسخ یک دسته با دسته دیگر ممکن است کاملا متضاد باشد. این به این دلیل است که پاسخ فلسفه چیست به حقایق مختلفی مربوط است نه اینکه لفظ متفاوت است.

این زمانی است که باید دقت داشته باشیم، زمانیکه سوال می کنیم برنامه درسی چیست؟ آیا پاسخهایی که به آن سوال خواهیم داد تعاریف حقیقی مختلف دارد یا وابسته به یک حقیقت است. پاسخ من این است که تعاریف مختلف در پاسخ به برنامه درسی چیست به یک حقیقت مربوط است یعنی در واقع حقیقت همه یکی است ولی امکان دارد، همانطور هم که اشاره کردند در طول زمان، فهم از موضوع، یا دلایل یا شرایط یا نیازها و خاستگاه آن، مسائل دیگری را به آن اضافه شده و توسعه پیدا کرده باشد یعنی برنامه درسی و مفهوم و چیستی آن به یک حقیقت وابسته است ولی در اعصار مختلف، ما متوجه تفاوتهایی شدیم. و این تفاوت ها باعث میشه به نظرم در حوزه برنامه درسی می تواند در عرصه ها، گفتمان ها یا قرائت ها، بستر ها و زمینه ها، متنهای مختلف، هویتهای متفاوتی پیدا کند. و این هویت های متفاوت به یک حقیقت وابسته است. وقتی که ما این را بپذیریم و قبول کنیم که تمام آن تفاوت ها بستگی به قرائت ما، بستگی به اون زمینه ما دارد. مثلا شمادر نظر بگیرید در حوزه نظریه های علمی، آنچه که الان به نظر می رسد، نظریه های علمی فقط در حد اثبات گرایی نیست. الان خیلی از ما می توانیم برای حوزه های نظریه علمی ورود پیدا کنیم.

در مسائلی که ورود پیدا میکند به حوزه انسانی ،حوزه پدیدارشناسی، حوزه هنری، این یعنی علم توسعه پیدا کرده است. به نظرم برنامه درسی به واسطه نیازهای متعددی که برایش ایجاد می شود و همینطور که گفتندرشته ها و گسترش های متعددی که غالبا از بعد روش شناسی در آن بوده است، یا ابعاد مختلفی که بسیار بسیار متکثر است، این مسئله را باید دقت داشته باشیم، با تمام این تکثرها می تواند در خود واژه جمع شود. در واژه برنامه درسی. وقتی میگوییم قلمروهای مختلف برنامه درسی یکی از آن قلمروها، قلمرویی است که به هیچ وجه نمی شود انکارش کرد. قلمروهای ساخت، تولید، اجرا و ارزشیابی،اینها قلمروهای برنامه درسی هستند. حالا نکته ای که مطرح می شود اینست: زمینه ای که در کنار طراحی، اجرا و ارزشیابی داریم زمانی که در یک بستر و زمینه هنری قرار میگیرد، هویت هنری برنامه درسی کاملا هویدا می شود یا زمانی که شما در نظر بگیرید ما از یک فرد می خواهیم تجارب خودش را بازگو بکند. در برنامه درسی هویت پدیدارشناسی کاملا ظهور پیدا میکند و همینطور هویت سیاسی، هویت انتقادی، هویت فمنیست و سایر هویت ها که اساتید به آن اشاره کردند، در حوزه برنامه درسی قابل جمع است.

به نظرمن از یک حقیقت است ولی مسئله اینست که بتوانیم عنوان مناسب تری را انتخاب کنیم. من فکر میکنم انتخاب این عنوان یک مقدار،به فهم رشته هم وابسته است مسئله این است که ما از رشته مان چه فهمی را داریم،فهم ما از رشته برنامه درسی چیست؟ چون بنظر می رسد این فهم ما از رشته باید متناسب با عنوان رشته باشد. و عنوان این رشته  باید بتواند فهم ما را از رشته، بتونه برای خواننده یا پذیرنده یا شنونده روشن کند. مستحضر هستند من قائل هستم که خیلی از علوم ما در خاستگاه دیگری ایجاد شدند ولی به کشور ما بعنوان وارداتی آمدند،مثل رشته برنامه درسی، در واقع خاستگاه این رشته بر حسب نیازی که در جامعه دیگری یا میدان اجتماعی بوده ایجاد شده ولی ما به دلیل نیازمندی که به آن داشتیم این علم را وارد کردیم.پس دو مسئله را تمایز قائل بشویمآیا خاستگاه این رشته در اینجا همین است یا نیازمند به تغییر است.

بنظر می رسد نیازمند تغییره ولی باید چند تا لحاظ را بهش داشته باشیم.اولا عنوان یک چیزی است که جا می افتد مثلا تیمی تشکیل بشود و اسم روانشناسی را تغییر بدهیم یا بهتر کنیم، اگر کسی بخواهد کاملا جابجایی بکند، فهم این موضوع برای دیگران و بعد از اینکه بخواهد در حوزه آموزش و پرورش، آموزش عالی و سایر جا بیفتد بسیار کار سختی است.

همین الان در بین متخصصین بر این نکته قائلیم که حوزه برنامه درسی، حوزه ای است بسیار بسیار جدید ولی بااین حوزه جدید، تعابیرش تقریبا از تمام علمهایی که، جامعه شناسی، روانشناسی،تاریخ و جغرافیا بخواهیم بحث کنیم تعاریف گسترده ای دارد.اگر خودمان بر این قائل باشیم  که بیاییم اسم دیگری که واژه معنای برنامه درسی یا حداقل برنامه درسی  در آن است ،با یک مسئله ای روبرو می شویم، همین الان برای خیلی هانمی تواند جا بیفتد واگر بخواهد جابجایی بزرگی در عنوانش اتفاق بیفتد، آن موقع دو تا کار سخت داریم، فهم خود برنامه درسی و بعد توجیه دیگران که چرا برنامه درسی تغییر کرده است و این قضیه حداقل فکر نکنم به نفع جامعه علمی باشد. پیشنهاد من این است، ضمن اینکه من هم قائلم عنوان برنامه درسی بنظر می رسد یک نقصی دارد ،وقتی ما  برنامه درسی را می شنویم غالبا حوزه درس، فنی،خطی بیشتر به آن می چربد انگار که ما حوزه تربیت و حوزه پرورش اینجا کمتر می بینیم یعنی برنامه درسی است آن بُعدش پر رنگ تر است .

اگر می توانستیم بعد پرورشی یا بعد تربیتی را هم در این اسم قرار بدهیم خوب بود ولی فکر کردم تغییر این عنوان به یک اسم جدیدتر که کلمه برنامه و درسی در آن نباشد حتما بجای اینکه به ما کمک کند ما را با مشکل مواجه خواهد کرد. ضمن اینکه قائل هستم از آنجاییکه رشته برنامه درسی ،یک رشته بین رشته ای است کلمه مطالعات می تواند به آن کمک کننده باشد، اگر بتوانیم مطالعات برنامه درسی را داشته باشیم یا برنامه درسی را داشته باشیم ضمن اینکه بتواند این گستردگی را در گرایشها،  مد نظر در پایان نامه هایی که انتخاب می کنیم،به وسعت دیده شود شاید هم آن مسئله در آن حل بشود. بسیار متشکرم.

 

خانم دکتر زهرا نیکنام

عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام ادب و احترام خدمت اساتید حاضرو کلیه بزرگوارانی که در یک روز زمستانی حول مبحث جذاب در واقع هستی برنامه درسی، و یافتن چیستی آن و یافتن عنوان برای رشته، در اینجا جمع شده اند. تشکر میکنم از برنامه ریزان و بانیان آن. کوتاه کنم.از تک تک اسم نبرم،قدر دانی می کنم از همه.در خصوص اینکه این Curriculum که شده دغدغه ذهن ما چیست و چه تعریفی می شود برایش ارائه کرد و یک عنوان احتمالا، من ترجیح میدهم با یک استعاره شروع کنم و استعاره اینکه رشته ها هم مثل موجودات زنده هستند. به دنیا می آیند، رشد میکنند، فرایند بالندگی را طی میکنند، فراز و فرود دارند، تجارب پیش برنده و اتفاقات و رخدادهای احتمالا کاهنده را تجربه میکنند، پیر می شوند و احتیاج به پوست انداختن دارند و به تعبیری اگر این موجود زنده، رشته را اگر موجود زنده مثل انسان بدانیم در مراحل مختلف زندگی خودش دچار بحران هویت هم می شود. یک انسان وقتی که نوجوان است می خواهد بفهمه کیست؟ در یافتن معنای وجودی خودش بحران هویت را تجربه میکند.سالهای نوجوانی را پشت سر می گذارند، جوان میشود، میان سال می شود، به دهه چهل زندگی می رسد، به تجربه پختگی و پشت سر گذراندن که رسید، دوباره دوره بحران میان سالی به سراغش می آید.

اینگونه نیست که اگر یکبار دچار بحران شد هویت یابی کرد و برای خودش معنا ساخت، و این مسئله تمام بشود، من چون اول از دکتر کاردان اسم آمد، ایشان در اواخر عمر شریفشان در یک مصاحبه ای گفته بودند: من هم در این سن دچار بحران هویت هستم.

یعنی هویت را اگر به تعبیری چیستی بگیریم مسامحه یکبار برای همیشه اتفاق نمی افتد و پرونده اش بسته نمی شود. رشته ها هم همینطورند. تو خلال تعریف دوستان این که زمان بند بودن تعریفِ رشته معنا داشت، همین هویت رشته و اینکه فراز و فرود Context اون کشور و بافت جهانی و بین المللی و مسائلی که با آن روبرو می شود، اون رو به چالش می کشه که من چیستم؟

و باعث میشه من چیستی ام را برای خود تعریف بکنم. تو ادامه من تقلای خودم را که تقریبا ۲۰ سال با مسئله Education درگیر بودم، من دقیقا سال ۷۶ معلم شدم، ۱۰ سال معلم مدارس آموزش و پرورش بودم، ۱۵ سال، ۵ سال بعد از آن در ضمن اینکه معلم بودم در سطوح مختلف ستادی آموزش و پرورش، پژوهش های اموزش و پرورش، موسسه برنامه ریزی درسی و نوآوری آموزشی، بعد پژوهشگاه، سازمان پژوهش های دفتر تالیف و بعد از آن عضو کوچکی از خانواده دانشگاهی برنامه درسی، یا برنامه ریزی درسی یا هرچیز دیگری که قرار بشود خودمان را به آن نام بنامیم، من این سیر را تجربه کردم، عمیقا این فراز و فرود را با زندگی خودم.

در واقع بحران اینکه من به عنوان یک معلم چه بکنم، مدرسه کارکرد و وظیفه اصلی اش چیست؟ شما وقتی هر روز رو در رو با بچه ها از این زنگ به آن زنگ هستید، عمیقا با این پرسش مواجه بودم که چیزی که من به عنوان معلم مواجه بودم، این بود که وظیفه ام چیست؟

کتابی که به من داده می شد از اول تا اخر و جدول زمانی که از من خواسته میشد و هزاران چیز دیگر که به من تحمیل می شد. می آیم سرکلاس و من باید با افرادی که هر روز با آنها زندگی میکنم یعنی بچه های ۱۶، ۱۵، ۱۴ ساله، بالاتر و پایین تر. اگر ابتدایی باشند، سنین آغاز سالهای آموزش رسمی شان را تجربه می کنند، عمیقا آدم را به ان می رساند که من باید چه درس بدهم؟ مهمترین کارکرد و وظیفه یک معلم چیست؟ و بعدا هم به عنوان یک کارشناس، یک پژوهشگر، در سطوح ستادی اموزشو پرورش و یا به تعبیری بخش برنامه ریزی درسی در نظام آموزش رسمی کشورمان بودم، باز هم این سوال  دغدغه ذهن من بود که مهمترین وظیفه من، کارکرد اصلی آنچه که انتظار هست از من چیست؟

و الان هم به عنوان کسی که تو رشته خدمت میکنم و امیدوارم در منشاء کار باشم از خودم می پرسم مهمترین سوال رشته ما، دستور کار اصلی که ما برنامه ریزان  درسی، مطالعات برنامه درسی خوانده ها یا هر چیز دیگر، وظیفمون است که به آن بپردازیم چیست؟ تا برای جامعه ایرانی ثمر داشته باشد و متعلق به جامعه جهانی هم باشیم و هم در ریشه ایرانی پای گذاشته باشیم و هم رو به خورشید دانش جهانی رشته چشم داشته باشیم. مهمترین سوال و مسئله که ما باید به آن بپردازیم چیست؟ من می گویم ما نمی دانیم مهمترین مسئله ما چیست؟

 سوال اصلی ما که زعم من، به فهم ناقص من، به فهم یک عضو بسیار بسیار کوچک در خانواده Curriculum، این نیست که عنوان رشته را چه بگذاریم، مهمترین دغدغه ما، هویت ما را مشخص میکند، اینستاصلی ترین سوالی که باید به ان بپردازیم، در جامعه ایرانی خودمان که البته بی ارتباط با ارتباطات جهانی و در فضای فکری، ذهنی جهانی هم نباشیم، چیست؟ ما این را نمی دانیم. من خودم عمیقا چون شاگرد دکتر مهرمحمدی بودم خاطرشان هست در دوران دانشجویی، علیرغم کسی که کم صحبت میکنم چه مقدار دغدغه این هویت را داشتیم. اون سالها گروه کوچکی به اسم گروه هویت کاوی رشته را ما داشتیم. و با بزرگواری و کمک فکری که می رساند و جلسات ماهانه ای که تعریفی از خودمان بدست بیاوریم. اون موقع این دغدغه همچنان با من بود. این سالها چیزی که من خودم بهش رسیدم اگر بگوییم Core،کانون و انچه که اصل تعریف کننده ماست، چی می تواند باشد؟ من به گمانم چیزی که اولین بار با آن مواجه شدم، به عنوان text اصلی رشته، و مرا عجیب و به صورت حیرت آوری مجذوب کرد، به نظرم توی آن عنوان پاسخ را برای خودم بیابم،و اون کتاب آیزنر بود. Educational Imagination. آیزنر "Educational Imagination" می گوید از دید آیزنر، رشته ما، کسی است که صاحب نظر رشته است، یک جور Imagination است، یک جور تصور و یک جور تخیل است.من چیزی که برای خودم فهم کردم اینست که برنامه درسی گونه ای از خیال ورزی است، گونه ای از تصور است، گونه ای از Imagination است که به من قدرتتفکر شهودی و به گونه ای تخیل مفهومی می دهد که به گونه ای چیزها را ببینیم که اگر این تخیل مفهومی را داشته باشیم، به گونه ای از تصور کردن را می بینیم که Education خاص برنامه داشته باشیم.به گونه ای چیزها را می بینیم که برای دیگران اینگونه دیده نشود.به گونه ای می شویم که دیگران اینگونه نشدند.چیزها را ببینیم که متفاوت از بود آنهاست و متفاوت نمود آنها.بودن چیزها را متفاوت از نمود شان می توان ببینیم، همه بر حسب عقل سلیم و اشتراکهایی که داریم و پیش فرضهای ذهنی که داریم چیزها را به گونه ای میتوانیم ببینیم مسائل آموزش وپرورش، رخدادهای تربیتی،مدرسه ،حتی Curriculum را می توانیم به گونه ای ببینید اما کسی که دارایImagination برنامه درسی هست، خیال ورزی و قدرت تفکر و قدرت خیال ورزی برنامه درسی هست، این امور را به گونه ای دیگر می تواند ببیند و آن چیزی است که من فکر می کنم به ما یک تشخص و یک وجه ممیزه میدهد و من این را از خلال ارتباطاتی که با اساتید جامعه شناسی داشتم ،می بینم که در رشته های دیگر علوم انسانی هم چنین چیزی هست. جامعه شناسی، جغرافی، فلسفه و هر رشته علوم انسانی، آنها هم خودشان را به گونه Imaginationمی بینید philosophical Imagination،Geographical Imagination،Sociological Imagination.

ما انواع و اقسام کتابهایی داریم که خودشان را، text های اصلی شان که افراد صاحب نظر،بنیادگذاران و text های کلاسیک شان، کسانی نوشتند که یه جور فرض بفرماییدImagination جامعه شناسی ،Imagination فلسفه. بااین نگاه، پس باید به خودم بگویم، البته نگاه هم که میکردم به فردی بنام سیرای میلتز، برمیگرده این دید گاه که برای نخستین بار مطرح کرده است.

صاحب نظران رشته های علوم اجتما عی کسانی هستند که به گونه ای مشهود و قدرت ارتباطات را برقرار کردن ،به گونه ای دیگران داشتند برای جامعه شناسی ،جامعه شناسی به مثابه گونه ای از تفکر هنری و گونه ای از هنر است وهنر هم چرا؟ بخاطر اینکه وجه مشترک هنر و تخیل بارز است اولا و در هنر، هنرمند آن توانایی ،آن قابلیت و استعداد را دارد که می تواند در واقع عرض بخدمت شما، استعاره بسازد، چیزهایی که در نگاه اول بی ارتباطند و بهم ربط ندارد را بهم ربط بدهند و یک ساخت معنی داری بسازد و یک چیز متفاوتی ببینید به گمانم چیزی که برای رشته ما، فهم مشترکی به آن برسیم،رآن Imagination خاص برنامه درسی به آن برسیم.

کمک می کند اما چطور می تواند Imagination خاص درسی برسانیم؟ من باز به درجاتی از آیزنز کمک گرفتم از نو مفهوم گرایان، خیلی به من کمک کردند. توی این زمینه حداقل، برای خودم، تصور و برداشتی در این زمینه داشته باشم، آیزنر آنجایی که در بخشی از کار برجسته خودش، آن که به خبرگی و نقد تربیتی می پردازد، اینکه فرد قدرت appreciationکردن ظرافت تربیتی را داشته، ادراک ظرافت تربیتی و گام بعد توان مندی باز نمود کردن وبیان کردن آن را داشته باشد. بعد می گوید:این را کی دارد، کسی که تاریخ می داند، تاریخ تعلیم و تربیت می داند ،فلسفه می داند، جامعه شناسی می داند، کسی که از این عرصه ها بی اطلاع باشد قدرت و توانایی باز نمودن آن ظرایف را درک کرده، به این شیوه ابدا نخواهد داشت.

هنرمند هم همینطور، او ادراک ظرایف خودش را به گونه خاص خودش، این می خواهد موسیقی باشد،این می خواهد نقاشی باشد ،این می خواهد ساخت مجسمه باشد. به گونه خاص می تواند باز نما کند برای دیگرانی که آن  توانمندی را ندارند، آن ظرافت را درک نمی کنند، بتوانند ببینند.

بر این اساس ،اگر اینجوری تصور می کنیم، من فکر می کنم جامعه آکادمیک برنامه درسی ما، عمیقا در فقر نداشتن تاریخ تعلیم و تربیت ایرانی خودش بسر می برد. برای اینکه ما نمی توانیم مسئله خودمان را تشخیص بدهیم در فقر فهم مسائل کلان خودش مشکل دارد. اگرما نگاه جامعه شناسی، نگاه سیاسی، نگاه اقتصادی، وقتی نداشته باشیم، مسئله ها را تشخیص نمی توانیم بدیم.

جامعه آکادمیک رشته ما در Context خودش ریشه نتوانسته بدواند،تاریخ و فرهنگ خودش را نمی شناسد، جامعه ایرانی را نمی شناسد، برای همین هم فرقی نمی کند بخواهد اسمش را چه برنامه ریزی درسی، چه برنامه درسی،چه مطالعات درسی،من بعنوان کسی که در دفتر تالیف هستم، هرچه می خواهید اسمش را بگذارید نمی تواند کارایی داشته باشد. اقدام خوب، حتی برنامه ریزی درسی داشته باشد که developeکردن را داشته باشد، وقتی است که فهم خوبی از جامعه ایرانی داشته باشد، جایگاه مذهب، جایگاه سیاست و قدرت را بفهمد و تشخیص بدهد. فهم خوبی از دغدغه های انسانی آدمها داشته باشد، مدرسه را چشیده باشد، مدرسه را فهمیده باشد.

کسی که اصلا موقعیتهای عملی را تجربه نکرده باشد بهترین درسهای تئوری را هم خوانده باشد در دانشگاه، هیچ جایگاهی نخواهد داشت.

براین اساس تفکر برنامه ریزی یا Curriculum Studies این یک دوگانه به نظر من باطلی است برنامه ریزی دزسی هم حتی برای اینکه بتواند اقدامات واقعی در Contextواقعی انجام بدهد باید بینش، نگرش و به تعبیری آن Imaginationخاصی که در جامعه ایرانی، می تواند مسائل را به گونه ای دیگر صورت بندی کند و بعد برای آن گامهای طراحی و تدوین و ارزشیابی کند، این قابلیت را باید داشته باشد.جامعه آکادمیک ایرانی نتوانسته است تا این لحظه نتوانسته این قابلیت را به افراد حق سعی و خطا و تجربه دارند ،البته از آن طرف نمی خواهم بی انصافی در حق جامعه آکادمیک کرده باشم.

من باور دارم رشته ما، حالا تاریخش را هر جور در نظر بگیریم ،در جامعه ایرانی از زمان اولین کتاب که به فارسی ترجمه شده توسط آقای کظیمی ،در نظر بگیریم و یا از ترجمه ای که آقای دکتر پروند انجام داده ،در نظر بگیریم یا از زمان تاسیس رشته کارشناسی ارشد و دکتری در ایران، برنامه درسی از آن زمان تاکنون بنظرم بالندگی خیلی خوبی داشته و خوب رشد کرده ودر واقع یک حداقلی بدلیل تعهد اولین افراد و کسانی که در تاسیس رشته،تعهدات اخلاقی و انسانی عمیقی داشتند و ایران دوست بودند، بنظرم بنیادهای خیلی خوبی برای رشته شکل گرفته و توسعه یافته است. اما الان ما در مرحله ای مواجه شدیم که در واقع به دلیل ارتباطات و فضای مجازی و اینترنت و دسترسی به داده های بین المللی، بیم آن می رود که نتوانیم ارتباط بین آن وجهglobal  ، اونوجه جهانی و وجه Universalرشته و وجه درونی و وجه بومی و وجه خاستگاه خودمون و آن وجهی که به تعبیر بزرگان و حضرات ،برای ما وجه ایرانی و جهانی را تامین کند نتوانیم این دو را با هم match کنیم ،تبدیل بشویم به کسانی که بدلیل اینکه رشته ما رشته جوانی است، رشتهاینوپاست، تاریخ خیلی دیرین مثل خیلی از رشته ها ندارد، ممکن است دچار آسیب های شدیدی این مشکل ما را انجام بدهد، بعبارتی دیگر، من فکر میکنمبخشی از آنچه که هویت ما را تعریف می کند این است که چطور می توانیم وجه ایرانی و بین المللی را با هم گره بزنیم حالا در غالب هر عنوانی که می خواهد باشد. وقتی ما اجماع فکری، یک فضای بین الاذهانی مشترکی در این خصوصی نداشته باشیم ،عنوان هیچ کاربردی نخواهد داشت.

بر این اساس ،من خلاصه بخواهم آخرین نکته ام را بگویم اگر بخواهیم Imaginationبرنامه درسی را بخواهیم رشد بدهیم،و به آن Currere، خاستگاه و واژه و بوجود آوردن رشته ،terminology  رشته را بخواهیم نگاه کنیم ،این Currereکه یک جور پویش فرد در مسیر یادگیریش در واقع در سامان و مدیریت و برنامه ای که مدارس و موقعیتهای آموزشی تدوین می کنند این Currere،باید بدونیم، ما بعنوان کسانی که متولیان حداقل آکادمیک رشته هستیم، ما انتظار داریم این فرد چه جور پویشی در مسیر شدنش،در مسیر سیرولیت در موقعیت آموزشی داشته باشد؟ ما بحثهایی که بصورت، در واقع دچار این می شویم که نتوانیم این را بفهمیم ،بحثهای هجوم و سیطره و بحثهای آکادمیکی دنیا در صورتی غلبه پیدا بکند نه اینکه نیاز نداشته باشیم ،در صورتی که از تاریخ خودمون، تاریخ تعلیم و تربیت فرهنگ خودمون یک مقدار نتونیم ارتزاق بکنیم.

نکته دوم اینکه اگر می خواهیم برنامه درسی ما هویت و تشخص داشته باشد ما تعهدمان باید به انسان ایرانی باشد. انسان ایرانی حداقل در صد سال اخیر ،یا بهتر بگویم صد و اندی سالی که نظام رسمی آموزش در کشور مان آمده ،یا تحت سیطره انواع و اقسام ایدئولوژیها بوده یا تحت سیطره انواع و اقسام تبعیضها و کسانی بودند که خودشان فی نفسه این انسانرا موضوعیت نداشته است و الان هم اگر Universalبه آن اضافه بشود واقعا برای رشته ما ،باید برای این مسئله یک فکری بکنیم.            والسلام

آقای دکتر صادقی

عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی

بسم الله الرحمن الرحیم 

از فرهنگ شروع می کنم.از همینجا شروع کنم ادامه بحث خانم دکتر،تا حدودی، من سه تا بحث آماده کردم. که هر سه آنها مرتبط است ولی همه آن ها معطوف خواهد شد به پیشنهاد من. که طبیعتا همه دوستان پیشنهاد دادند، من هم باید پیشنهاد داشته باشم .از همین naming یا philosophy of naming  شروع کنم. داشتم فکر میکردم همه اساتید مستحضرید که این بحث سر گرفت و در گروه ،قبل تر و بعدتر همه فکر میکردیم این چیزی ندارد درباره اش صحبت کنیم. فقط یک اسم است دیگر. خیلی از دوستان می گفتند جای کار ندارد، یک اسم است. ولی امروز چقدر لذت بخش بود واقعا، این همه دیدگاه، این همه آراء مختلف.  من وقتی که داشتم در موردNaming سرچ می کردم. در نامگذاری چقدر ِاِلمان تاثیر دارد. اساسا فلسفه naming، فلسفه نامگذاری برایم جالب بود من می خواستم بروم سراغ فرهنگ رفتم، سراغ زبان شناسی که اینجا خود به خود ناخواسته هدایت شدم. لذا اینکار را خواهم کرد و در نهایت خواهم گفت. بخش دوم درباره ترمونولوژی، فکر کردم دیگران در مورد برنامه درسی چکار کردند. گروه های مختلف دنیا به ویژه در امریکای شمالی، اسمشان چیست؟  اینها را استخراج کردم و زیر عنوان ها و در نهایت به پیشنهادم خواهم رسید.

قسمت اول بحثم در مورد naming است. از فرهنگ شروع کنم. کلمه نماد فرهنگ است،کلمه نماد معنا است و خود معنی است و کلمه، فرهنگ و نمادِ فرهنگ است. باید فکر کنیم در نامگذاری جایگاهش چیست؟ در زبان شناسی و در جامعه شناسی به ویژه نامگذاری بسیار بسیار اهمیت دارد. بخشی را دارند در آنجا و به بحث نام و نامگذاری پرداختند. من فقط برای دوستان سوال ایجاد بشود و بعدا بتوانند خودشان سرچ کنند. این ویژگی ها را خواهم گفت. که آیا آن برنامه درسی و هر چیز دیگری که می خواهیم بهش اسم بدهیم آیاحائز اون ویژگی هاست یا نیست؟ اونجا مطرح میشه که عنوان، نمونه ای یا مشخصه ای یا عاریت گرفته ای از فرهنگ است. هر عنوانی. وقتی مسئولین شما پز می دهند اسم علی زیاد است، چرا؟ در زنان زهرا زیاد است، چرا؟  چون نماد فرهنگ است. می خواهند بگویند، اینچنین است. در انجا بحث می شود که آن فرهنگ آنوقت دوباره تزریق می شود در گروه و کلمه. یعنی همه اینا در زبان شناسی و آن بخشی که درجامعه شناسی به آن توجه می شود، همه اینها یک منظر و هدفی دارد و یک ویترینی دارد. به همین جهت اسامی معنای  بسیار تعیین کننده است. یعنی آن چیزی که ما قبلا فکر میکردیم این کلمه ممکن است خیلی اهمیت نداشته باشد، از منظر فرهنگی و زبان شناسی اتفاقا خیلی مهم است.

در ادبیات ما هم اتفاقا به آن تاکید شده است. آن المان هایی که درباره زبان، درباره عنوان، آمده است اینهاست: میگویند عنوان جهت دهنده است، عنوان ترجیحات را مشخص می کند. دوستان هی بروید به عنوان رشته و برگردید، عنوان هستی بخش است و هویت بخش، عنوان قابلیت بخش است، عنوان می تواند انتزاع ایجاد کند، یعنی نگاه حداقلی و حداکثری. می تواند کم کند  می تواند سلسله مراتبی نگاه کند، عنوان می تواند کلیت باشد، عنوان می تواند اتحاد و ادغام درست کند. دوستان خواهش می کنم هر کدام را می گویم ،برگردید به عنوان رشته مان .عنوان می تواند نمایندگی کند از کلی که آن کل ها ممکن است جزء باشد. فقط جزء را نمایندگی کند. آن کلیت بماند، عنوان می تواند شمولیت و نمایندگی از کل کند، عنوان کشف ارزش هاست. جالب بود برایم. عنوان ترجیحات معنایی و انسانی است و در نهایت عنوان نشانه جغرافیایی و تاریخی است.

اگر جایی برنامه درسی گفته شده، یعنی نماد تاریخ است. یعنی در جایی برنامه درسی بوده. اگر ما الان دست کم بعضی از دوستان معتقدند Curriculum studies یک تاریخ است. Curriculum یک تاریخ است.Studies یک تاریخ دیگر است. آنجا میگویند عنوان تاریخ است. عنوان جغرافیا است. همان چیزی که مثلا درباره خلیج فارس میگوییم. چرا همه مان نگران می شویم؟ وقتی خلیج دیگری را می گویند؟ لذا برای ما عنوان مالکیت می آورند، برای ما جغرافیا می اورد، برای ما حس تاریخی می آورد. لذا با این اوصاف فکر کنیم برنامه درسی یا Curriculum را در ایران چه بنامیم؟ با این نگاه ببینیم اونحا چه خبر است؟دست کم اونجایی که پارسال بودم چی هست و جاهای دیگر چه خبر است؟

در امریکای شمالی، چندتا دانشگاه را دیدم. اینها را که میگویم فراوانی اش زیاد بود. Studies of Curriculum Instruction, Curriculum and pedagogy, studies or Curriculum, Curriculum studies, Curriculum and studies، همان کسی که استاد فرمودند پاینار آنجاست، عنوان گروهشان Curriculum است.عنوان گروه، دپارتمان. ولی همه رشته ها آنجاست. هر چه آموزش هست و مرحوم دال، آنجا گروهشون pedagogy، هست، آموزش علوم، آموزش رقص، آموزش موسیقی، هرچه که مربوط به آموزش است، آنجاست. به اضافه اینکه office آنها را پشتیبانی می کند. در یکجا فقط از کلمهProgram استفاده شده بود که مراجعه کردم دیدم به معنی Curriculum نیست. Curriculum یک بخش است وقتی که نهایی شد، در یک جایی هم از Curriculum استفاده شده بود. در دوجا هم از کلمه CurriculumPlanning استفاده شده بود. در یک جا هم ازخودCurriculumاستفاده شده بود. برگشتم به آسیا، ببینم ماها چکار کردیم؟ اونها اغلب از کلمه CurriculumDevelopment استفاده کردند. جالب بود برام. آنها هم هنوز احتمالا در شناخت تاریخی ماندند. یا یک فکر دیگر دارند میکنند. هنگ کنگ برید ببینید، بعضی از دانشگاه های چین را ببینید، اینها اغلب از CurriculumDevelopment استفاده کردند. اما دوباره برمیگردیم اغلب دانشگاه ها و حتی دانشنامه خودمان و دانشنامه برنامه درسی، اونجاCurriculum studies است. اما فراوانی Curriculum studies و فراوانی Curriculum and instruction بیشتراز همه بود.بنظرم این دو تا بیشتر بود. تعبیراتی که دوستان کردند، به همین دوتا میرسیم. بعدا جمع بندی خواهد شد. ولی اغلب اینجا رسیدیم. اما آن چیزی که من احساس میکنم که بایستی از CurriculumDevelopment عبور کنیم، همین هاست. یعنی بایستی تاریخ را در نظر بگیریم. CurriculumDevelopment نمی تواند بازنمایی کند از انچه که ما در حوزه برنامه درسی به آن توجه داریم، و به نظرم تاریخش گذشته است.

ان چیزی که آقای ملکی گفتند، یه چیز دیگری است. بحث مرگ برنامه درسی بعدا به آن بحث خواهیم پرداخت، مربوط به این بود که آدمهایی غیر از حوزه برنامه درسیف رفته بودند برنامه ریزی درسی می کردند. بحث این بود نه آنکه ایشان فرمودند و آنچه که آقای پاینار در آنجا گفتند یک سوال از آقای پاینار پرسیدند کاملا توضیح داده است.

اونجا کاملا توضیح داده، اساسا این نیست که ما قبلی ها را کنار زدیم و آنها ارزشی نداشتند ۵۰ سال را ignore می کنیم و حالا گفتیم من را ببینید، بقیه هیچ. واقعا اساسا این نبود. اما دوسه تا دلیل بیاویم. به نظرمCurriculum studies یا Curriculum and Instruction می تواند باشد، pedagogy را در ایران نمی توانم پیشنهاد دهم چون در ایران جا نیفتاده است و خیلی نمی فهمیم داستان چیست، لذا پیشنهاد من Curriculum studies یا Curriculum and Instruction است. چرا؟ برای اینکه ما نمی توانیم آن بحث هایی که عرض کردم را چه به جهت تاریخی، چه به جهت هویتی، چه به جهت نمادین و چه به جهت آن اتفاق و اتحاد، اگر ما برگردیم به CurriculumDevelopment به نظرم ما جزئی نگر شدیم و نمی توانیم رشته خودمان را آنچنان که، دسته کم در جهان بین الملل از آن یاد می شود ازش یاد کنیم.

خب می خواستم این بحث را بکنم اما ازش بگذرم. در خود برنامه درسی، نمی خواهم فارسی اش  را بگویم چون خودم هم مشکل دارم.  Hidden و Null. دوستان مستحضرند یک مقاله ای دارم. من اساسا برنامه درسی پنهان را از جنس قصد شدگی نمی دانم .برنامه درسی پنهان از جنس قصد شده است. از این جهت نگاه میکنم با آموزش ببینیم از منظر نام هم می خواهم ببینیم. یک بخشش مغفول است، یک بخش محذوف، یک بخش ان عقیم است. باز می گردم. نمی توانیم برنامه درسی را برنامه ریزی درسی بدانیم. لذا پیشنهاد من اگر می خواهیم بر اساس این شواهدی که آوردیم شمولیت ببخشیم وشمولیت را بازسازی کند رشته مان، نمی توانیم از Curriculum studies یا Curriculum and Instruction جدا شویم. متشکرم.

آقای دکتر نوری

عرض سلام و خیر مقدم دارم و تشکر می کنم که این وقت  در اختیار من گذاشته شد تا یک چیزی که چند سالی است در دلم یا مغزم بود را بگویم، نمیدونم کجام بود را بتوانم بگویم. آقای دکتر جوادی پورگفتند که خیلی خلاصه بگویم ،نمیدانم می توانم برسم یا نه.اگر یک نفر دیگر یک دقیقه صحبت کند بنظر یک ساعت می گذرد ولی وقتی خودت صحبت می کنی یک ساعت زود می گذرد.

مجبورم بروم سر موضوع اصلی که چرا ما باید امروز در مورد اینکه مفهوم برنامه درسی را مورد بازنگری قرار بدهیم ترجمه اش را، دلیلش را بگویم و چگونه اینکار را می شود انجام داد.صحبتهای شد که ازطریق یک مفهوم معنای آن را می فهمیم پس مفهوم معنایی را که منعکس میکند تو ذهن می آید. رشته علوم تربیتی یک رشته ای است که خیلی سال است در دنیا گسترش پیدا کرده و در ایران هم هست. ولی ما در ایران مشکلاتی داریم علاوه بر مشکلات جهانی، مشکلاتی که برمی گردد به چندگانگی معادل گذاری داریم. مثل اینکه Educationرا آموزش میگوییم ،آموزش و پرورش می گوییم، برنامه درسی میگوییم. خودتان می دانید چه بلایی بر سرش آمده. یک زمانی تداخل در معادل گذاری داریم. یعنی یک معادل را برای چند تا مفهوم استفاده میکنیم. یا یک مفهوم را برای چند معادلاستفاده می کنیم.

معادلات هم داریم فکر می کنم یکی از این معادلات ناکافیه،برای کلمه educator ،واقعا کلمه مربی دیگر جواب نمی دهد از کلمه تربیت شناس استفاده کنیم حداقل آقای دکتر مهر محمدی یک جایی مصاحبه می کنند در تلویزیون ،ما را که راه نمی دهند،به ایشان بگویند تربیت شناس هستند مثل جامعه شناس. بیاییم بیرون از دنیایی که در ذهن مان است بیاییم در جامعه واقعی زندگی کنیم ببینیم مردم از ما چه انتظاری دارند. چه طوری می بینید؟ اینکه بگوییم حالا کلمه شناس ،معنای علمی به این موضوع می دهد از اینها دیگر بگذریم.این همه رشته وجود دارد برنامه ریزی روستایی ،برنامه ریزی شهری، برنامه ریزی تربیتی، برنامه ریزی اجتماعی، آنها نمی توانستند ریزی ای را بردارند که بگویند رشته ما بین رشته ای است؟آنها همان رشته را دارند و به حیات خود ادامه می دهند. فقط ما باید همش جلسه بگذاریم که برنامه بگوییم یا برنامه ریزی؟ اما Curriculum معادل برنامه درسی و برنامه ریزی درسی یا هردو برایش جایگزین مناسبی نیستند.برنامه ریزی یادگیری پیشنهاد دادم که نظرم عوض شده، حالا می گویم برنامه ریزی تربیتی.

در منابعی که در رشته وجود داشت من رفتم search کردم از این معادلات به ترتیب استفاده شده است ،یعنی بیشتر شیوع دارد. برنامه ریزی در سی، برنامه درسی، برنامه آموزشی و درسی، برنامه آموزشی، برنامه ریزی تحصیلی که در کارهای آقای دکتر صافی استفاده شده است.برنامه ریزی تربیتی اقای دکتر شریعتمداری و دکتر کاردان،اتفاقا در کتاب اصطلاحات تربیتی و جامعه و تعلیم و تربیت شان دکتر شریعتمداری به کرات از آن،استفاده کردند. برنامه ریزی آموزش وپرورش، بعضی منابعی که افرادی تخصصی غیراز علوم تربیتی هستند از آن استفاده کردند.مطالعات برنامه درسی ،اشتباه کردم اگر می خواستم به ترتیب بگویم، جایگاهش سوم بود ولی اینجا آمده است،برنامه پرورشی هم استفاده شدهاست. اما من فکر می کنم از بین اینها برنامه ریزی تربیتی مناسب تر است، بعدا دفاع خواهم کرد.

اما این اصطلاح برنامه درسی نه با ریشه لغویش می خورد نه با معنی استعاره اش،توضیح می دهم.برنامه درسی یک علم است درسته است از روشهای کمی و کیفی استفاده می شود، بعضی ها فکر می کنند ما اگر از روش کیفی استفاده کنیم معنایش این است که علمی دیگر در کار نیست ؟ربطی ندارد پژوهش علمی هم کمی وهم کیفی می تواند باشد. یک پژوهش یا فلسفی است یا هنری است و از این سه تا شکل نمی تواند جدا باشد.پژوهش برنامه درسی می تواند هر سه تا استفاده کند،ولی یک رشته علمی است علوم تربیتی و من تردید دارم که برنامه درسی بین رشته ای باشد. من فکر می کنم هنوز آن جایگاه بین رشته ای را داشته باشد. بر اساس آن تعریفی که خود دکتر مهر محمدی از رشته بین رشته ایدر پژوهشی که برای ریاست جمهوری  ارائه دادند. رشته ها تا ابد که میان رشته ای باقی نمی مانند ،یک رشته کاربردی است مثل سایر رشته های مهندسی ،همه رشته های مهندسی باید مطالعات بهشان بچسبد؟

به لحاظ لغوی که می دانید به معنی میدان مسابقه ،اصطلاح قدیمی ترش است که آقای قادری در باره اش صحبت کرد به نام سفر،پاینار می گوید مسیر مسابقه .بنظر من کلمه برنامه درسی نمی تواند معنای مسیر مسابقه را نشان بدهد،نهایتش می تونه معنای میدان مسابقه را نشان می دهد. برنامه درسی در ذهن یک چیزی موضوعات درسی میآورد واین معنا را منعکس می کند. معنای استعاره اش موضوعاتی که دانش آموزان باید در مدرسه طی کنند، آنها را پوشش نمی دهد شاید بدهد تا حدودی اما معنایی که پاینار می گوید: فعالیت­هایی که دانش آموزان طی می کنند یا همان رخدادهایی که در مدرس اتفاق می افتد را پوشش نمی دهد.

شما از کلمه برنامه واز کلمه درس و از ترکیب این دو تا نمی توانید این معنا را استنباط کنید زور که نیست،ترجمه هم با تعریف­ها هم نمی خواند. تعریف­هایی که از برنامه درسی شد تعریف­های متعددی است.آیزنر تعریف مناسبی  که ارائه داده همه این­ها را تلفیق کرد "مجموعه ای از رخدادهایی است که طراحی شدهو برای یک دوره و یک محتوا در یک دوره تحصیلی خاص ارائه می شود". کلمه طراحی در آن هست. بعد کلمه تجربه یادگیری یا تجربه تربیتی را استفاده می کند.کلمه Education باید در برنامه درسی باشد ،نیست.کلمه Education ندارد.کلمه تربیت در برنامه درسی نیست.پس چرا در این کلمه نیست؟

این هم از لحاظ نام خواهی­اش،با این تعریفها پوشش نمی دهد.در زبان کردی کوری به یک حیوان گفته می شود و در کل Curriculum یعنی پسرکوتوله من.

بیشر دوستان اشاره کردند این موضوع را که اصطلاحی که انتخاب می شود باید کل قلمرو و دستاوردهای مفهومی این رشته را پوشش بدهد،آقای دکتر صادقی اشاره کردند به مفهوم های برنامه درسی، ضمنی ،پوچ، پنهان. مفهوم برنامه درسی ضمنی و پنهان را نمی تواند پوشش دهد. این مفاهیم در برنامه درسی نیست. کلمه برنامه درسی در آن نیست. Curriculum شاید پوشش دهد ولی برنامه درسی نمی تواند پوشش دهد.ما با لاتین مشکلی نداریم آقای دکتر می گوید develompent نیست ما هم می گوییم نیست، ولی ترجمه ای که برای خودمون انتخاب کردیم یعنی برنامه ریزی درسی اونجا اشتباه کردیم. ما می گوییم نیست باید CurriculumDevelopmentمی گفتیم تدوین برنامه درسی، تدوین برنامه درسی یکی از مراحل برنامه درسی است که عملیاتی کردن برنامه درسی است. مشکلی با آن نداریم. پس می تواند باشد. یکی از جاهایی که آموزش را در نظر نمی گیرد، سند مکتوبی است. این نکته ای است که دکتر پروند به آن اشاره کرده.

دکتر پروند :" برنامه ریزی همیشه مقدم بر برنامه است"

برنامه محصول برنامه ریزی است. بعدا می خواهم از شناسه "ریزی" دفاع کنم. دستاورد مفهومی رشته را اشاره کردم. وقتی می گوییم، Curriculum ،برنامه دروس، برنامه درسی هیچ باهم فرق نمی کنند. انگار چندتا برنامه درسی است. شما همین  سر در دفتر اساتید را ببینید، چی نوشته شده؟ برنامه درسی رشته جغرافیا، برنامه درسی رشته تاریخ.بعد چی نوشته؟ شنبه فلان ،یکشنبه  فلان.

مردم اینجوری می فهمند. از دنیای کتابها خواهش میکنم بیاین بیرون. از دنیایی که چهارتا کتاب می خونیم و کنار هم میگذاریم بیایم بیرون. ما تو جامعه زندگی میکنیم. بچه ها چه می خواهند،دانشجویانی که این رشته را می خوانند، فردا بیرون بروند از آنها پرسیدند چه رشته ای می خوانی؟ دوساعت این رشته را باید توضیح بدهد بگه ببین بابت چه کارکرد،  الان آیزنر چه میکند؟ طرف جالب باشه براش. یک کلمه بگوید و اون معنای رشته ای و قلمرویی را پوشش بدهد. کلمه برنامه درسی یک مشکل دیگری هم دارد، آن هم این است که در سطح اموزش و پرورش رسمی این رشته را محدود میکند. همه فکر میکنند، درس جایش در مدرسه است. برو تو یک سازمان و بگو من بلدم، میخواهم برایتان برنامه ریزی آموزشی بکنم، ببین چقدر توجه میکنند. اما بگو می خواهم برنامه ریزی درسی بکنم. اصلا شناسه "ریزی" را برداری اصلا جوابت را نمی دهند،این از این. یکی دیگه هم CurriculumDevelopmentرا خواهش میکنم، اقای مهر محمدی، در کتاب نظرگاه ها گفتند، CurriculumDevelopmentرا می تونیم ترجمه کنیم به تدوین برنامه درسی و به معنی برنامه ریزی درسی نیست. این اشکال باعث شده که فکر کنیم در جهان چون CurriculumDevelopment نیست، دیگه شده Curriculum Studies، نگاه CurriculumDevelopmentحاکم بود،منظورشان همان عملیاتی کردن و طرح های برنامه درسی بود. الان همه هست در رشته. اما در معنی فارسی، برنامه ریزی نمی تواند باشد. فرض کنید برنامه ریزی درسی، ترجمه کنیم. ما چی رو به برنامه ریزی ترجمه کردیم و چی رو به درسی ترجمه کردیم. Development خودش به معنی برنامه ریزی، یعنی تدوین است. آیا Development معنی ریزی می دهد؟ "ریزی" را به طرز شگفت انگیزی برایمان آن وسط گذاشتند، چه اتفاقی افتاده؟ باعث سردرگمی می شود. واقعا باید در مورد موضوعات اساسی صحبت کنیم. چکار کنیم که آموزش و پرورش و آموزش عالی را متحول کنیم؟ نظام های اموزشی غیر رسمی را فعال کنیم.  تکلیفمان را روشن کنیم، از این به بعد به این رشته چه بگوییم؟ چرا برای خودمان دردسر ایجاد کنیم؟ خانم دکتر دهقانی فرمودند چون جا افتاد، اتفاقا همین امروز می توانیم به جای مربی بگوییم تربیت شناس یا تربیت دان. به جای برنامه درسی بگوییم "برنامه تربیتی"، اگه دوست داشتید. دانشجویان، فارغ التحیصلان این رشته واقعا مشکل دارند با آن، با توجه به این ویژگی ها من پیشنهاد "برنامه ریزی تربیتی" را میدهم. کلمه "تربیتی" در این رشته خیلی کمک کننده است، چون تربیتی در واقع به معنی واقعی برنامه درسی است. یعنی کلمه "تربیتی" در عنوان رشته نداشته باشیم، نظریه ها را انکار کردیم.آنجاییکه اقای دکتر قادری اشاره کردند، نظریه ها در روانشناسی و در مورد روان به معنی رفتار و فرآیندهای ذهنی صحبت میکند. می گوییم "تربیتی"، نظریه های برنامه درسی، خود به خود همه می توانند در عنوان این رشته جا گرفته و پوشش داده بشود. ضمن اینکه برنامه تربیتی یک نگاه گسترده تری داشته و به سطح فقط تربیت رسمی ان را محدود نکنیم، به سطح آموزش محدود نکنیم. بنابراین پیشنهاد من این است که "برنامه ریزی تربیتی" مناسب تر است، از این جهت که هویت رشته را پوشش می دهد و هم به لحاظ زیبایی شناختی قشنگتر است، آدم با آن راحت تر است، وقتی می گویی "برنامه ریزی تربیتی". خیلی ممنون که توجه کردید.

 

اقای دکتر علی عسگری

دانشگاه خوارزمی

عرض کنم خدمت تان.خسته نباشید. از حضور همه تشکر میکنم .دو تا شعر است:

هرکس از ظن خود شد یار من

اگر نوشم ندی نیشم چرایی

جمع بسیار خوبی است حیف که نتیجه گیری نکنیم. عرض کنم بحث های امروز ما این دوتا شعر خوب را تاکید میکند. برای اینکه جمع بندی کنیم. ما یک اسم رشته داریم و یکی اسم گروه و یک مسئله مهمتر پیدا کردن معادل فارسی برای واژهCurriculum است. که خیلی از واژه ها از انگلیسی می آید توی فارسی،مثل هلیکوپتر ویک مدت  می ماند،بعد از پنجاه سال معادل چرخ بال برایش پیدا می شود. حالا چقدر جا بیفتد یا نیفتد.

متاسفانه اسم رشته ما با همین برنامه ریزی درسی در زبان فارسی امد. من یادم است اقای دکتر پروند کتابش را "مقدمات برنامه آموزشی و درسی" گذاشته بود، وقتی بهش میگفتیم میگفت باید هوای هردو را داشت. واقعیت این است که دور از جون جناب دکتر پروند، نون را نباید به نرخ روز بخوریم. واقعا این جلسه را انشاا.. که دکتر دهقانی هم فرمودند یک جلسه دیگر بگذاریم و بعد بیاییم روی این سه تا بحث متمرکز بشویم. تا نتیجه ای بگیریم. تا حداقل آنطور که دکتر نوری می گوید، دانشجویان بتوانند بگویند ما خودمان هم نمی دانیم چه هست و چه نیست.

دکتر سبحانی نژاد

عضو هیات علمی دانشگاه شاهد

من هم سلام عرض میکنم خدمت همکاران عزیز و خیلی خوشحال شدم که در جلسه امروز توفیق  پیدا کردم که حضور پیدا کنم و حقیقتا استفاده کردم از مباحثی که فرمودند. به مباحث مقدماتی اشاره نمیکنم. فکر میکنم بیایم سراغ اصل موضوع، بحث پایانی. بحث پایانی این است ما در یک حوزه ای تحصیل کردیم و کار میکنیم و عنوانی داریم که این عنوان بنابر دلایلی ظاهرا مورد تمایل ما نیست. فکر میکنم یعنی در ذهن ما میگذرد که رشته ما عنوانی دارد که آن عنوان توقعات و انتظارات ما را تامین نمی کند. من مثال عرض میکنم. وقتی یک نفر میگوید من رشته ام زیست شناسی است یا مهندسی فرض بگیرید فلان است، دوتا ویژگی دارد، اولا ماهیت را برای افراد اشکار میکند، ثانیا یک عده ای در جامعه که مطالبات مرتبط با این رشته دارند متوجه میشوند که کار را می توانند به ایشان بسپارند و از ایشان توقع داشته باشند. در این جلسه چند نکته جالب دیدیم. در اموزش و پرورش که مستقیم ترین و مرتبط ترین حوزه با رشته ماست، فعالیت برنامه ریزی درسی توسط افرادی انجام می شود که ما خیلی اطلاعی از آن ها نداریم. سراغی از ما در کار بعضا نمیگیرند و من چند موردکه خودم مراجعه کردم به این دوستان که تعامل یا کار مشارکتی و اینها داشته باشم، صراحتا به من گفتند عذر می خواهم که این اصطلاح را بکار میبرم به من گفتند: "ما به شما دانشگاهیان احتیاجی نداریم". یعنی اینکه خودمان کار را به نحو احسنت می دانیم و اطلاعات داریم و انجام می دهیم و نیازی به شما نیست. بحثی که وجود دارد. ما انتظار داریم که عنوانی در اجتماع انتخاب بشود و برگزینیم که این عنوان علاوه بر اینکه کفایت های نظری داشته باشد در عین حال بتواند صلاحیت های  عملی ما را هم اشکار بکند. که کسانی که در این حوزه در جامعه کار دارند، آن کار را به ما ارجاع بدهند. نه اینکه هرکسی با خواندن یکی دو کتاب بیاید و بگوید الفبایش هم مشخص است، چندتا عنصر دارد، هدف و محتوا و روش و فلان و من می روم خودم آن را انجام میدهیم. بنابراین ما مایوس هستیم از عنوانی که داریم.

پیشنهاد من اینست ما این سوال را در دستور کار قرار بدهیم که انتظار داریم عنوانی که برای رشته انتخاب میکنیم این عنوان کدام توقع یا کدام دسته از توقعات ما را تامین بکند؟من در حقیقت فرصت زیاد نکردم اما به اجمال عرض میکنم، عنوان باید شکیل باشد، این حقیقتی است امروز، تیترها و عنوان ها در جامعه حاکمیت دارند. الان شما این را عوض کنید، بگذارید "مهندسی سیستم های آموزشی". همه میگویند این چیست؟ کجاست؟ به ما نشان بدهید کجاست ما برویم یاد بگیریم و افرادش را بیاورید بکار بگیریم. این تیترهای شکیل در منظر جامعه مان جذابیت دارد، پس عنوان باید شکیل باشد. عنوان باید دو بعد عملی و نظری رشته را تامین کند. عنوان باید حائز این باشد که یک محتوایی اینجا وجود دارد که آن محتوا خاص اینجاست.و سایرین با خواندن یکی دو کتاب نمی توانند در آن تسلط پیدا کنند و سایر مواردی که به اصطلاح اینجا وجود دارد. من خیلی قصد باصطلاح گرفتن وقت را ندارم، اما عرضم را در یک جمله تمام کنم و آن جمله اینکه برنامه ریزی درسی محل ابهام است. کسانی که این عنوان را می شنوند، آن معنایی را که باید، از این استنباط نمی کنند، عنوانی را که من باید توضیح بدهم که این عنوان چه محتوایی را در پی دارد، عنوان شکیل و تخصصی و عنوان دقیقی نیست. اگراین جلسات ادامه دارد، این سوال را در دستور کار قرار بدیهم که خودمان انتظار داریم عنوان این رشته کدام توقعات ما را تامین بکند؟ من "مهندسی سیستم های آموزشی" را پیشنهاد میکنم.

 

خانم دکتر صمدی

بنده سخنران نبودم و میدانم همه اینجا برنامه درسی را بلد هستند، فقط من خیلی راحت حرف بزنم همانطور که با دانشجویانم سرکلاس حرف می زنم ،خیلی هاشان علاقه مند این رشته نیستند. حتی در دوره دکتری حتی اقای جوادی پور فرمودند، چون خیلی هاشون به این رشته علاقه ندارند. میگن ما متخصص مدیریت اموزشی علاقمند هستند بروند. ان زمان هم که خودمان قبول شده بودیم می گفتیم علوم تربیتی، می گفتند آهان تربیت بدنی می خوانید؟ هنوز این مسائل هست. من فکر میکنم که آقای دکترسبحانی نژادعنوان رشته به خروجی هاش هم ارتباط دارد. وقتی ما میگوییم پزشکی، می دانیم چکار می خواهد بکند، وقتی میگوییم مهندسی می دانیم چکار میکند، خب برنامه درسی می خواهد چکار بکند؟

من راحت بگویم، من سال ۶۰ معلم دینی بودم تو دوره قاجار،به دانشجویانم می گویم، در اینجا هم میگویم، من رشته های مختلف خواندم حتی پزشکی خواندن تا مرحله stager پزشکی، اما به دلیل علاقه مندی به این رشته و آشنایی با اقای دکتر مهرمحمدی و شیوه تدریس و آموزشی که میدادند. چون معلم دینی بودم  و دینی درس میدادم دغدغه من بحث اموزش بود. من چکار کنم البته به من می گفتند تو تنها آخوندی هستی که دوستت داریم در سال ۶۰، ولی برایم مهم بود ما چه مشکلاتی در تربیت دینی داریم در بحث آموزش. حتی می خواهم بگویم برنامه درسی چیست؟ همه صحبت کردند، اقای دکتر سبحانی نژاد بحث تربیت آموزش کردند، برنامه درسی با تربیت ارتباط دارد، اصلا اون مادرش است و فرزندش اموزش است. برنامه درسی با آموزش ارتباط دارد، برنامه درسی مادر اموزش است.

دکتر فرمودند برنامه درسی قوم شناسی است، تاریخ است، بله نه تنها رشته های علوم انسانی بلکه رشته های پزشکی و رشته های مهندسی برنامه درسی، همه اینهاست. آقای دکتر قادری فرمودند برنامه درسی سفر است. هیوبنر هم همین را می گوید. برنامه درسی خیلی چیزها هست و آخر سرش می رسد به آن پیچیدگی که برنامه درسی دارد. نگاه کنیم کاربردی برنامه درسی است. محضر اقای دکتر مهرمحمدی ما درس پس میدهیم. کلاس ایشان بودیم هرجا صحبت میکرد اخر سر میرسید به معلم. ایشون میگفت پس معلم چکار میکند؟ آموزش می دهد. من فکر میکنم برنامه درسی از مادر خودش که تربیت است و از فرزند خودش که آموزش است، دورش نکنیم تا این معنادار بشود. منِ خروجی برنامه درسی، منِ متخصص برنامه درسی چکار می توانم بکنم؟ طراحی بلد هستم؟ تدوین بلد هستم؟ اموزش پزشکی می خواهم بروم؟

ما در آینده بیشتر از اینکه به عنوان فکر کنیم به آینده آن فکر کنیم. می خواهم با همین General بهش نگاه کنم. با انواع اموزش های پزشکی، آموزش های الهیات، آموزش مهندسی، آموزشی علوم،  اینها همه حرف های برنامه درسی است. با این گستردگی نگاه کنیم. چه عنوانی می خواهید بدهید؟ اقای دکتر صادقی می گویند "مطالعات تربیت و برنامه درسی"، "مطالعات برنامه درسی و آموزش". نمی دانم رویش فکر کنیم.

دکتر عصاره

عضو هیات علمی دانشگاه شهید رجایی

ممنون از جنابعالی و همکاران گرامی تاندر دانشگاه تهران که امروز این برنامه را تدارک دیدید و معلوم می شود عزیزان ما هر جا پای علم ودانش و حرف حساب پیش می آید، خلاصه استقبال می کنند و جلسه شما امروز شلوغی و استقبالش به همین معنی است که تشکر و احترام دارم.

یکی دو نکته را مختصرا عرض می کنم.خب دوستان عزیزم خیلی جالب صحبت کردند همه از ابعاد مختلف در رابطه با عنوان،شمولیت و مسائل مختلفی که مطرح بود ،بیاناتی را فرمودند.جلسه هم نباید امروز تمام بشود برای اینکه بحثهایی که مبنای هویتی، فلسفی و عنوانی دارد قاعدتا بایستی در یک فرایند و پروسه ای خودش را ببیند،بتواند به یک اغنا و یک اشباع علمی برسد.

من فکر می کنم که دو تا سخنرانی اول که انجام شد آقای دکتر مهر محمدی و آقای دکتر ملکی ،در حقیقت دو تا دیدگاه را به لحاظ هویتی و فلسفی داشت دنبال می کرد ومن می خواستم با پوزش از دیگران ،اگر وقت به من می دادند به آقای جوادی پور می گفتم ،اجازه بدهیم این بحث چالشی که یک مقدار ناتمام مانده است را به اتمام برسد و ما در کشاکش این بحث تکلیف خودمان و فهم خودمان را از هویت رشته در کشور داشته باشیم .الان همین پیشنهاد را دارم. فکر کنم در جلسات بعدی شاید این بهتر باشد که دو نفر صاحب کرسی،صاحب بحث که بحثهای دیگر می تواند زیر مجموعه شان باشد،باهم بحث بکنند و در یک مناظره ای که صورت می گیرد ،ما بتوانیم آن پشتوانه های علمی و فلسفی کار را ببینیم و بعد خودمان بر اساس آنچه که دکتر فرمودند: و فبشرعبادالذین………..ما هم در تبعیت شریک باشیم. این یک نکته بود که می خواستم عرض کنم،نکته دوم که هم در صحبتهای دکتر ملکی و هم خانم دکتر نیکنام به آن اشاره کردند،بنظرم بیشتر از آنچه که ما نیاز داریم به عنوان نام برنامه ریزی درسی، بیشتر نیاز داریم به کارکرد و ریشه آن در کارکرد های ملی و برنامه درسی خودمان در کشور. بدون تعارف همه می دانیم که ما امروز در برنامه های درسی علیرغم اینکه الحمدلله رشته برنامه ریزی درسی تحت مدیریت و تحت خوشنامی و سابقه خوب علمی بزرگان و رهبران این رشته درکشورمان گستره وسیعی از تعداد متقاضیان،از دوره های فوق لیسانس و دکتری را الان برای خودش دارد و صاحب نام است در کشور به لحاظ یک رشته مطرح و یک رشته مشهور که واقعا باید تشکر و تقدیرکرد از رهبرانی که توانستنداینقدر سرمایه گذاری و خوشنامی برای رشته تولید بکنند ،اما مابه ازای عملی در جامعه ما ریشه کارکردی و عملیاتی اش در حد انتظار نیست .امروز در Timss وضعیت نابسامانی داریم در پراز که زبان و ادبیات ملی ماست وضع نابسامانی داریم.در برنامه های درسی واقعا وضع کشور ما وضعیت مطلوب بسر نمی برد.اینکه ما بتوانیم این رشته را با هویتهای خودش و اثر بخشی خودش در کتابهای درسی، و در علاقه مندی به دانش آموزان کشورمان به جایی برسونیم که بتواند در یک نماد و در یک شکل ملی وضع برنامه های درسی ما را در مقایسه با کشورهایی که وضع مطلوبی دارند،پیش ببرد بنظرم بالاترین رسالت است باید در این جلسات دنبال کنیم وپیگیری کنیم و پیش برویم. من فکر می کنم که در جلسات آینده یک مقدار هم درباره اینکه ما چکار کنیم، دکتر ملکی گفتند که ما با وضعیتی مواجه هستیم که باصطلاح سند تحول بنیادین همین جوری در حقیقت به شکل بدون برنامه درسی و توجه متخصصین برنامه درسی می خواهد عمل بشود .البته یک مقدار شاید افراط در این صحبت بود ولی بالاخره در اینکه ما الان درآستانه سند تحول در کشور هستیم و به حساب می خواهیم نظام نوین را ایجاد بکنیم و بایستی بتواند یک تحولی در برنامه درسی در کشورمان ایجاد بکند، بنظرم این دغدغه ای است که باید در این جلسه و جلسات دیگر،متخصصان ما باید راهکار مناسبی برایش پیدا کنند و زیاد حرف زدم سپاسگزارم از همه شما.

دکتر ایزدی

دانشیاردانشگاه مازندران

بسم الرحمن الرحیم   

تشکر از عزیزانی که این فرصت را تدارک دیدند، آقای دکتر جوادی پور و سرکار خانم دکتر دهقانی .صحبتهایم را از یک مثال شروع می کنم، زمان رضاشاه ،در یک اداره ای در وزارت راه،آمدند یک معادلی را برایش پیدا کنند اداره اسمش اداره حمل و نقل مستقیم و غیر مستقیم بود ،آن معادلی که برایش پیدا کردند خیلی عجیب بود ،این بود "دایره چپکی ،آماده شد سیخکی"،چون نامانوس بود تمکین نکردند.عده ای را مامور کرده بودند اینجوری معادل گذاری کنند این برای آنها نامانوس بود.

یک اتفاقی که اخیرا در حوزه آموزشی افتاده، حذف برنامه درسی، آموزشی.اما هنوز هیچکدام از اصحاب حوزه علوم تربیتی جانیفتاده چرا واقعا حذف کردند؟ الان هر گونه شوک جدیدی بخواهی به قلمرو علوم تربیتی وارد کنیم باید به دنبال تبعاتش هم باشیم. من نمی گویم این بحثها و گفتمانها شکل نگیرد به عنوان یک محیط آکادمیک،طرح مباحث به عنوان محیط آکادمیکی ،تغییر مباحث باعث غنای رشته می شود و هویتهای جدید، الگوهای جدیدرا برای متخصصین و کسانی که در حوزه، کنش گر اصلی هستند ممکن است باز بکند ولی باید پاسخگوی آن جامعه و مخاطبان هم باشیم.همین الان در حوزه مراکز علوم پزشکی برنامه ای است بنام EDCو چه در سطح دانشگاه هستند مراکز توسعه آموزش و EDOدر سطح دانشکده ها فعال هستند،همان تلقی که ما از جنبه پرکتیکال برنامه درسی داریم، دقیقا در مرکز توسعه آموزش انجا انجام می شود. یعنی دقیقا تمام برنامه هایشون ،فرمهایشون، چارتهایشون دقیقا همان رویکردرفتارگرایی است که نسبت به برنامه درسی داریم ،همان نگاه تکنیکال که همه ما منتقدش هستیم. دانشگاه علوم پزشکی اگر بخواهد استنباطی از برنامه درسی داشته باشد دقیقا جنبه پراکتیکال است یا حوزه آموزش مهندسی.تغییر درس برای حوزه مهندسی مطرح می شود،که روشهای تدریس،شیوه های ارزشیابی ،آنها خیلی برانگیخته می شوند و استقبالش می کنند.حالا بحث جدیدی را مطرح بکنیم و بگیم اینها دیگر مردند،طول عمرشان گذشته.در غالب گفتمان و در محیطهای آکادمیک قابل قبول هست ولی بایستی بدنبال کاربرد این مفاهیم در میدانهای عمل اجتماعی هم باشیم.

حالا من برمی گردم به صحبتهای دکتر نوری که برنامه ریزی تربیتی را پیشنهاد دادند.ما سالها ،آن زمان که من دانشجوی علوم تربیتی بودم در دوره لیسانس، وقتی می پرسیدند چی می خوانی؟ می گفتیم علوم تربیتی، تلقی جامعه از علوم تربیتی، امور تربیتی بود و امور تربیتی یک ذهنیتهایی را از قبل، مخصوصا پس از انقلاب در ذهن مردم شکل داده بود که مثلا ما نیروهای خاصی هستیم که باید همه حواسشان به ما باشد. خیلی تلاش شد بالاخره این تلقی از علوم تربیتی با امور تربیتی و کارکردهایی که  امور تربیتی در آن دوران داشتند خلاصه یک مقداری پالایش بکنیم.

ولی الان اگه مجددا برنامه ریزی تربیتی بگوییم ،می گویند جدیدا این مثلا اعتدالیون آمدند با اصولگران سازش کردند.آمدند تلفیقی از برنامه ریزی تربیتی و آن کارکردهای مثلا امور تربیتی و برنامه ریزی تربیتی و برنامه ریزی درسی را ساختند. مخصوصا مثلا حوزه آموزشهای فنی و آموزشهای مهارتی واقعا دنبال این هستند. مثلا در آموزشهای مهارتی بحث آموزش برنامه درسی مطرح شد،شدیدا بدنبال استانداردسازی هستند مثلادر بحث آموزشمهارتی ما بطور مشخصی استاندارد منابع انسانی داریم که مثلا می گویند معلم باید چه ویژگی داشته باشد ؟ استاندارد  تجهیزات داریم ،استاندارد مواد مصرفی داریم و اینها چیزهای هست که رویکرد ها ی پراکتیکال نسبت به برنامه درسی هست. اگر بخواهیم واقعا پیشنهادی را مطرح کنیم که بتواند جامع الاطراف باشد پیشنهاد مشخص من "برنامه درسی و آموزش" هست،آقای دکترمطالعه ای که داشتند و سابقه ای که داشتند آقای دکتر صادقی فکر کنم پسندیده تر باشد.

 

خانم دکتر نورآبادی

بسم الله الرحمن الرحیم 

از محضر اساتید بزرگوار خیلی استفاده کردیم ،تجدید خاطره ای شد ازکلاسهایی که با اساتید داشتیم. نکته ای که بنظر من آمد یکی این است که عنوان رشته باید مهم بودن رشته را نشان بدهد، یعنی اقدامات فوق العاده مهمی این رشته انجام می دهد و متخصصان این رشته انجام می دهند ولی این عنوان گویای این نیست.در نظام آموزشی مشکلی پیش می آید یا در مدارس یا دانشگاه ها، سریع دانشگاهها به سمت ما می آیند شما چکار دارید می کنید؟زمانی که اسم رشته را می شنوند می گویند یک رشته ساده و بی اهمیت است.البته این دید نه تنها در شاخه های مختلف هست،در شاخه علوم انسانی هم این دید وجود دارد.وقتی گفته می شود رشته ما برنامه ریزی درسی است،برنامه درسی یک رشته کم اهمیت و ساده است وکسانی که ضریب کنکورشان پایین بوده،این دید را دارند، در صورتی که واقعیتش این است ،که این رشته اقدامات مهمی را انجام می دهد وخیلی حیاتی هم است برای نظام آموزشی و هم برای آینده سازان و دانش آموزان و دانشجویانی که می خواهند وارد شدن، واقعا بتوانند مفید واقع شوند. بنابراین این اهمیت را ما باید بتونیم در عنوان نشان بدهیم به صورت سهل و ساده از کنار عنوان و رشته عبور نکنید. یکی دید دیگر این است که جامعیت و کلیت را داشته باشد .اقدامات ریز خیلی زیادی انجام می شود که تحت زیر مجموعه برنامه درسی هست ولی اگر خیلی ریز وارد مباحث بشویم، میبینیم هرکدام یک نقش خیلی مهمی دارند که گسترده است .وارد هر کدام از آن زیر مجموعه می شویم دوباره شاخه های مختلفی را ایجاد می کند.

بنابراین عنوان باید این گستردگی را هم نشان بدهد.علاوه بر اینکه باید آن تخصص لازم را نشان بدهد وقتی یک دانشجو میگه من متخصص برنامه ریزی درسی یا افرادی که فارغ التحصیل می شوند یا مایی که آن را تدریس می کنیم می گوییم برای مثال برنامه ریز درسی هستیم.تخصص را در عنوان نشان بدهیم .برنامه درسی اهمیت زیادی دارد ولی جلوه اجتماعی خیلی محدود و ساده ای دارد یعنی این تخصص را در کلمات زیباتر و تخصصی تر نشان بدهیم.

خب،پیشنهاد من این نکته بود که مطالعات برنامه درسی.یک کاری کنیم آموزش و تربیت هم داخلش بیاید.یعنی علاوه بر اینکه مطالعات برنامه درسی گستردگی را پوشش می دهد ،خوب است ولی بحث تربیت و آموزش را فکر کنیم در عین این گستردگی و تخصصی و اهمیت ،چه عنوانی را می توانیم داشته باشیم در حال حاضر "مطالعات برنامه درسی و تربیتی".

 

خانم دکتر بازرگان

ابتای جلسه را حضور نداشتم ،فقط می خواستم از نگاه بوم شناسانه نگاه کنیم به رشته مان و زمانی که شکل گرفت من یادم هست آقای دکتر پروند، وقتی ما دانشجوشان بودیم، گفتیم اینا چکار میکنند وقتی که فارغ التحصیل میشوند؟ می گفتند جاشان را در جامعه پیدا می کنند و ما هنوز داریم دنبال جامون در جامعه می گردیم. ولیکن یک چیزی را خیلی خوب یاد گرفتیم در سیستم متمرکز آموزشی ما هویت داریم، مطالعات برنامه درسی در خلاء اتفاق نمی افتد. در سیستم متمرکز آموزشی ما هویت داریم بخاطر پیش کسوتها مان که تلاش کردند،تن به تن با کتاب درسی جنگیدیم.دیدیم چطور پیش کسوتهامان تلاش می کنند برای اینکه بچه ها در کلاس درس گرفتار کتاب نباشند. اگر انتظار داشته باشیم عنوان رشته مان ،مفهوم کار رشته مان، وگرنه از همین موسساتی خواهیم بود که جواز میگیرند بحثش هم بود که بچه ها کدام مطالب را در ذهنشان جا بدهند. پس در همه این چالشها ،همه این آموزشهایی که داشتیم، باید بوم شناسانه بگوییم که یک رشته ایکه هم افزایی نظر و عمل است در فرایند، در سفر، با نگاه به بالا وپایین شکل می گیرد ،هنر است، فانتزی است، باضافه زندگی، مجموعه اینها. نامگذاری برایش، ما هویت را داریم ،ما شکل گرفتیم ،من هفته پیش کارگاه داشتم در کرمان این بسته چند رسانه ای را برای اولین بار در ایران دارم درس می دهم کنار آموزش رسمی. برای ابتدایی،برای دبیرستان نوشتم اصلا نمی شود نزدیک کتابها رفت. برنامه کتاب یعنی Time table در سازمان پژوهش، هرکس این برنامه را از من گرفت پنج شال در خدمت آقای دکتر مهرمحمدی، مطالعات راهبردیآموزش عالی را کار کردیم.

سال پیش من فرصت داشتم در چهار کنفرانس بین المللی این را ارائه بدهم بحثمان ،بحث کاملا قابل فهمی بود، همین جا درس خواندم در همین رشته ،با همین هویت. استنباط من این است که ما خیلی خوب پیش رفتیم .خب وقتی این واژه ها را بخواهیم انتخاب بکنیم، دیروز یک مقاله کارشناسی آمده بود ،یک کسی در پژوهشش نوشته بود که می خواست الگوی تربیتی والد ایرانی را کار کند.یکی از سوالهای پاسخنامه اش این بود : بنظر شما کودک با تربیت کیست؟حالا من می خواهم ببینم با این چالش می خواهید چه کنید؟ باتربیت، بی تربیت. ما از خیلی از سختیها گذر کردیم در رشته.رشته مان حیات دارد، بخاطر شخصیتها بسیار تاثیر گذارند از استادهای پیش کسوتی که در این حوزه داشتیم.

بنابراین همه با رویکرد بوم شناسانه جای خوبی ایستاده ایم، واژه را پیدا  می کنیم به هممون هم مراجعه می شود جای نگرانی نیست. بنظرم این است که محصول داشته باشیم .ولیکن روی یک برگه چهارتا واژه فی البداهه بنویسید در ارتباط با مطالعات برنامه درسی،همین را با فراوانی در بیاوریم در رابطه با مطالعه درسی بنویسند،من خیلی از جلسات نمی روم ،چون اینجا افراد مومن و علاقه مند هستند، ولی آمدم یاد بگیرم. و می دانم همه خیلی گفتنی دارند. هر فردی سه تا کلمه را بنویسد من خیلی چیزها از آن بیرون می آورم تا نشان بدهد ما در حوزه مطالعات درسی در دنیا خیلی حرف برای گفتن داریم.

جمع بندی

دکتر مهرمحمدی

آیزنر می گوید:" ما در رشته ای که ورود پیدا کردیم محکومیم به اینکه از یک مجموعه ای از عدم قطعیت ها لذت ببریم".

ما امروز فکر می کنم معنی این حرف را بهتر درک می کنیم که ما حتی در عنوان رشته با عدم قطعیت مواجه ایم و نمیدانیم این رشته را چه بایستی بنامیم و این حرف، حرف درستی است. ما وارد رشته مهندسی نشدیم، ما وارد رشته های کاملا تعریف شده، نشدیم ما وارد رشتهای شدیم که با این عدم قطعیت ها و فرصتهای مواجه ابداعی و خلاق در آن مواجه ایم، این را قدر بدانیم .من از این جهت نگرانی ندارم اما فکر می کنم که بحث درباره پیدا کردن یک عنوان برای رشته، در عین حال و تفاهم کردن روی عنوان برای یک رشته در عین حال مفید است. می تواند به تعبیر بعضی از دوستان، انرژیهای ما را معطوف بکند به کارهای دیگر. اگر از این مرحله و از این مسئله عبور بکنیم همین الان البته معنایش این نیست که ما واقعا انرژی مان را گذاشتیم روی حل مسئله عنوان. من نمی دانم چرا بعضی از دوستان برای این منظور و برای بحث برای چیستی تشکیل شد، اظهار تاسف کردند؟ اظهار تاسف نکنید، به دلیل اینکهدر واقع ما داریم از کارهای اصلی مان باز می مانیم، من فکر می کنم همه داریم یک کارهایی میکنیم، به هر حال داریم از ظرفیت هایمان به طرق مختلف در دانشگاه و در خارج از دانشگاه استفاده میکنیم.

این هم خودش در واقعیک خلاءای بود که تابحال به آن نپرداخته بودیم. به این شکل و در این سطح و با این کیفیت و اینم به نظرم نگران نباشیم و من فکر میکنم که همانطور که عرض کردم معنایش این نیست که ما از کارهایی دیگری که باید انجام بدهیم منصرف شده ایم، اگر بتوانیم به تفاهمی در عنوان برسیم خوب است و اینبه نظرم این از هوشمندی ماست، از هوشمندی این مجموعه است که روی موضوع نام هم متمرکز شدیم و مسئله پیدا کردن نامی که معرف باشد، نامی که شناساننده باشد، داریم گفتگو میکنیم؛ این کم مسئله ای نیست. یعنی به هر حال خیلی می تواند نقش داشته باشد، یک مسئله پیش و پا افتاده نیست انتخاب یک نام شناساننده، یک نام معرف، یک نام عرض میکنم موجه و عنوان مناسب برای رشته.آنچه که در واقع در بحث های دوستان مطرح شد یک نکته هم باید در آن توجه بکنیم، ما داریم برای رشته دنبال یک عنوان مناسب می گردیم و این نشست هدفش این بود که در حقیقت از طریق بحث درباره چیستی، ببینیم عنوانی که می تواند شناساننده باشد، برازنده باشد، دربرگیرنده باشد، چی می تواند باشد؟

اما بحث ما درباره معنای A Curriculum نیست. بعضی از دوستان اشاره کردند که Curriculum معنایش این است و این است. ما درباره Curriculum as a field of study داریم بحث میکنیم. این تمایز را که قبول داریم درباره عنوان رشته بحث میکنیم.می خوایم بدونیم که رشتهرا چه بنامیم و خب می دونیم یکی از کارهایی که در رشته می شود، تولید برنامه درسی است. در این هم هیچ شکی نداریم. ولی آیا فقط تولید و تدوین برنامه درسی یا برنامه درسی یا برنامه ریزی درسی در این رشته اتفاق می افتد؟ ما راضی ایم که بگوییم ما در سطح تحصیلات تکمیلی در دانشگاه به ما برنامه ریزی درسی یاد داده اند؟ ولاغیر؟ به ما تکنیک یاد دادند؟ به ما مجموعه ای از مهارت های وصل کردن مثلا اتفاق های مختلف با تمام اهمیتی که برایش قائلم؛ دوستان می دانند که من برای برنامه ریزی درسی اصلامانند باصطلاح خط بطلان نمیکشم رویش مانند Reconceptualistها. و آنرا اندوخته های مفهومی خوب و ذخایر رشته و ظرفیت های دانش آموختگان رشته می دانم. اما در عین حال واقعا جامعه متخصصان Curriculum تمام ظرفیتشان همین است؟ تمام خاصیتشان همین است؟ ماها راضی هستیم که ما را فقطکسانی که  مهارت تولید برنامه درسی داریم و از تکنیک های تولید برنامه درسی برخورداریم، بشناسند؟ و اسم رشته مان بشود برنامه ریزی درسی یا چیزی شبیه این؟ برنامه ریزی تربیتی یا برنامه ریزی آموزشی و امثال اینها.

من فکر میکنم بر اساس فرمایشاتی که دوستان داشته اند عنوانی که برای رشته می خواهیم انتخاب بکنیم و احیانا بتوانیم رویش تفاهم کنیم بایستی شمولیت از حیث نحله های فکری باید در آن وجود داشته باشد. هیچ نحله فکری ای تصور نکند به خاطردر واقع وابستگی اش به این جریان فکری در رشته یک جوری نادیده گرفته شده است و از آن طرف به هیچ عنوان، عنوان رشته به طور کامل و کمال دربست در اختیار یک نحله هم نباشد. پس بنابراین پاسخگویی نحله های مختلف فکری که با آن سروکار داریم همچنان که در دیگر رشته های علوم انسانی به وفور این نحله ها دیده و پیدا می شود، اما بالاخره آنها توانستند روی یک عنوان تفاهم کنند، اما بهر حال عنوان را به گونه ای انتخاب میکنند که این شمولیت در آن هست. سنت های مختلف را برمی تابد، مکاتب مختلف را برمیتابد، این برتافتن بایستی در این عنوان باشد. این یک نکته هست. نکته دیگر اینکه شمولیت از وجه دیگری باید در عنوان باشد، و آن هم شمولیت کارکردهای مختلفیاست که ما برای دانش آموختگان قائلیم و فکر میکنم آن خدمات، آنfunctionهای اجتماعی است که بایستی دانش آموختگان و کسانی که به تخصص این رشته منتسبت داشته اند و به متخصصان در این رشته منتسب میکنند، همه را در بر بگیرد.ما کارکرد پژوهشی انتظار داریم، بله،کارکرد اموزشی و ترویجی انتظار داریم، کارکرد تولیدی انتظار داریم، همه این کارکردها را انتظار داریم،کارکرد در سطوح مختلف رادر ابتدایی را انتظار داریم، در اموزش و پرورش انتظار داریم، در آموزش عالی انتظار داریم ،در پیش دبستانی هم انتظار داریم. این شمولیت کارکردها به نوعی در این عنوانی که انتخاب میکنیم باید لحاظ بشود تا آن جاییکه می توانیم. این دو وجه شمولیت است.

یک نکته دیگر هم به نظر من برای انتخاب عنوان رشته نامیدن رشته مهم است و آن اینست که بایستی به محیط کشت رشته هم توجه کنیم. محیط کشت رشته، دانشگاه است. آن هم تحصیلات تکمیلی. آخر مفهوم دانشگاه و تحصیلات تکمیلی چیست؟ ما قرار نیست برویم در کالج دوساله، اموزشکده، دانش آموخته برنامه درسی تربیت کنیم. اگر قرار بود آنجا کار بکنیم ،من حتما میگفتماسمش رو بگذارید برنامه ریزی درسی و تکنسین تولید برنامه ریزی درسی تولید کنید. محیط کشت رشته دانشگاهه! Universityاست .شما اگر به این اقتضائات محیط کشت رشته توجه نکنید حتما پرت می شوید، حتما طرد می شوید، حتما به عنوان یک رشته ناچسب،یک وصله ناچسب به دانشگاه طرد می شود.

به نظرم در نظر گرفتن محیط و ویژگی های آکادمیا برای اینکه ما داریم صحبت از دانشگاه ،آن هم در تحصیلات تکمیلی، عمدتا در سطح Ph. D، ما عنوان رشته مان را چه بنامیم که هم آن شمولیت مکاتب را داشته باشد، هم شمولیت کارکردها را داشته باشد و هم در عین حال مقتضی محیط کشت باشد؟ همچنان به نظرم در انتخاب نام دوستان گفتند ویژگی های زبانی، اینکه در زبان مادری، ما در زبان فارسی، آن عنوان افاده معنای مورد نظر را بکند، خیلی مهم است. این ظرفیت زبانی در انتخاب عنوان باید استفاده شود. زبان نماد است و عرض میکنم در حقیقت بایستی تنه اون معانی مورد نظر را بتونه در خودش جای بدهد. زبان مسئله پیش و پا افتاده ای نیست، اصطلاحی که ما خلق برای نامیدن رشته خلق میکنیم مسئله پیش و پا افتاده ای نیست همچنانکه قبلا هم عرض کردم، باید با ظرافت انتخاب را انجام بدهیم. در انتخاب عنوان با ظرافت زبانی باید همراه باشد و معنای روشنی را افاده بکند،و آن ابعاد را در بر بگیرد، پیشینه تاریخی و فرهنگی خود کشور مهم است. اشاره کردند، مثلا اگر ما عنوان را برنامه ریزی تربیتی ،مورد عنایت آقای دکتر نوری قرار بدهیم، خب با امور تربیتی ممکن است خلط بشود. ممکن است در برقراری ارتباط مشکل داشته باشیم. من عرض می کنم ممکنه حتی شاید ما از بخشی از کارکردهایمان هم باز بمانیم. ادعا می کنیم که عنوان برنامه ریزی در سی یا Curriculum در سطح آموزش عالی کمتر توسعه پیدا کرده است. با برنامه ریزی تربیتی ما می توانیم توسعه این رشته در آموزش عالی را هم مد نظر بگیریم؟ من فکر می کنم در بستر فرهنگی ما و زبانی ما خیلی دشوار بشود تصور کرد که یک همچین چیزی اتفاق بیفتد.

بهرحال یک وجه دیگر توجه به پیشینه تاریخی اینه که ما الان چهل، پنجاه ساله، به قرینه موهای سفید حضرت استاد پروند، داریم یک اسمی را بکار می بریم ،برنامه ریزی درسی می گوییم، مطالعات برنامه درسی می گوییم، این Replacement، این جایگزینی هم یک واقعیت است. ببینیم چقدر برای ما هزینه دارد. ما یک رشته جدیدالتاسیس نیستیم ،جدیدالنام می خواهیم بشویم.اگر رشته جدیدالتاسیس بودیم وسابقه نام متفاوتی که الان خلاصه پخش شده و نشر پیدا کرده نداشتیم، کارمان راحت تر بود، ولی الان دشوارتر است، به این پیشینه تاریخی باید توجه داشته باشیم،به محیط فرهنگی توجه داشته باشیم و البته در انتخاب عنوان این نکته ای که اشاره کردند زیبایی،جذابیت،دلبری و کشش، وجه ترغیب کنندگی، این هم باید باشد که این هم یکی از وجوهی است که در فرهنگ معنی می دهد.در مجموع با معیارهایی از این دست، معیارهایی را که از شما گرفتم را با شما مرور می کنم، بر پایه این معیار ها باید گفتگو را ادامه بدهیم .

اینطور که من نوشتم دوستان یازده عنوان را پیشنهاد کردند، شاید بیشتر از اینها هم باشد. می شود همه این یازده  عنوان را براساس معیارها،همه نمره بدهند، این یک کار است ببینیم که به چی می رسیم.پیشنهاد دکتر بازرگان هم شبیه این بود یک نوع دیگر مشارکت برای شرکت کنندگان پیشنهاد کردند. ما معیار داریم این پیشنهادها را بدهیم به همه، به دانشجویان، به استادان همه اینها رو قضاوت بکنند در موردش، ببینیم چی از داخلش در می آید، نهایتا شاید بتوانیم تفاهمی که عرض کردم به آن برسیم. فعلا این یازده تا پیشنهاد شده است:

·                      خانم دکتر کشتی آرای به تفکیک برای ارشد لفظ عملیاتی، عنوان "برنامه درسی" و برای دکتری "مطالعات برنامه درسی" .

·                      آقای دکتر قادری "درس پژوهی".

·                      آقای دکتر ملکی "برنامه درسی و آموزش".

·                      آقای دکتر پروند "برنامه ریزی آموزشی و درسی".

·                      "برنامه شناسی درسی و آموزشی " را کسی پیشنهاد نگفت ولی میشه در موردش فکر کرد

·                      آقای دکتر نوری "برنامه ریزی تربیتی".

·                      آقای دکتر سبحانی نژاد"مهندسی سیستمهای آموزشی". گفتند جدی هستند شوخی هم ندارند.

·                      خانم دکتر صمدی "مطالعات تربیت و برنامه درسی "و " مطالعات برنامه درسی و آموزش " را فرمودند

·                      در سند برنامه درسی ملی "برنامه درسی و تربیتی".آقای رعنایی اینجا هستند،یک همچین چیزی از خودشان ،یک همچین عنوانی را آورده اند.

پیشنهاد من این است که روی این معیار ها بیشتر کار بکنیم آقای دکتر جوادی پور، و بعد این پیشنهادهای مختلف را یک جوری در یک سطحی و روشی به نظر خواهی بگذاریم.

و بعد در نشست بعدی میتونه این نتیجه را درباره اش بیشتر گفتگو می کنیم و بحث را ادامه بدهیم. پیشنهاد ساختاری من در راستای آنچه که خانم دکتر دهقانی و دکتر جوادی پور تاکید داشتند احیای همان سیکلی است که خانم دکتر نیکنام اشاره کردند. احیای سیکل هویت کاوی برنامه درسی، این سیکل پدیده خوبی بود.نشستهای ماهانهدر قالب این سیکل قبلا تشکیل میشد. الان شیر مرد یا شیرزنی پیدا بشود مسئولیت این سیکل را قبول کند،  دوباره می شود آن را احیا کرد و دنبال گفتگو در آن چارچوب میشود ،ادامه داد.