پایان نامه

سال سوم، شماره بیست و چهارم

عنوان: بررسی چالش ها و فرصت های آموزش فلسفه به کودکان و ارائه الگویی مطلوب برای آموزش و پرورش ایران
دانشجو: فاطمه السادات موسوی
استاد راهنما: دکتر افضل السادات حسینی
استاد مشاور: دکتر یحیی قائدی
تاریخ دفاع: ۵/۷/۱۳۸۹
خلاصه ای از پایان نامه
در سال های اخیر در کشور ما، برنامه آموزش فلسفه به کودکان بنا به توفیقاتش در جهت پرورش مهارت های فکری در کودکان، توجه مسئولان آموزشی را به خود جلب کرده است. اما با توجه به ویژگی¬ها و کارکردهای خاصی که این برنامه دارد؛ وجود موانع و مشکلاتی در مسیر اجرای این برنامه محتمل است. توضیح مطلب آنکه از آنجا که این آموزش ها دارای کارکردهایی مانند پرورش نیروی نقاد وخلاق است؛ انتظار می¬رود که اجرا و پذیرش آن از سوی جامعه با مشکلاتی مواجه شود. به عنوان مثال ممکن است؛ این چالش مطرح شود که تفکرانتقادی و افراط در پرسشگری بی‌دلیل درکودکان، آنها را از حالت جامعه ‌پذیری خارج کرده و به سوی هنجارشکنی سوق می‌دهد و در نتیجه ما را با آسیب های جدی در سطح اجتماع مواجه می¬کند؛ ویا خانواده هایی که فرزندانشان تحت این آموزش قرار می¬گیرند ممکن است این گله‌مندی را داشته باشند که با اجرایی شدن طرح، فرزندم کودکی پرتوقع بار آمده و دائماً در حال سؤال پرسیدن، دلیل خواستن و دخالت در هر امری است.
از طرف دیگر از آنجایی که این برنامه به نقش¬های تغییریافته¬ای در رابطه با معلم، قوانین و مدیریت مدرسه نیازدارد، روش-های سنتی که بر مدارس ما حاکم است نمی¬تواند زمینه¬ساز مناسبی برای اجرای طرح باشد. این برنامه با شعار رشد خلاقیت ممکن است برخلاف عقیده کسانی باشد که می¬گویند محیط مدرسه باید جایگاه نظم و انضباط باشد. این اعتقاد هنوز در میان بسیاری از مسئولین مدارس وجود دارد که اداره مدارسی که افراد آن غیرخلاق و راضی¬اند راحت¬تر از مدارسی است که دانش¬آموزان با ذهن آفریننده و خلاق نسبت به پذیرش برخی از الگوها و قوانین مدرسه سرکشی می-کنند. پرورش خلاقیت می¬تواند مدیریت مدارس با روش¬های سنتی را به چالش بکشاند و روش¬های مبتنی بر انضباط نمی-تواند جوابگوی اداره این مدارس باشد.
بنا به آنچه گفته شد وجود خصوصیاتی از سوی جامعه، مدارس، آموزش و پرورش، مدرسه و. … در نظام آموزشی بومی ما ممکن است اجرای این برنامه را با موانع جدی مواجه کند. لذا این مشکلات احتمالی در تحقیق حاضر به عنوان چالش های پیش روی اجرای این برنامه نام گذاری و شناسایی شده اند.
از سوی دیگر این برنامه بنا به خاستگاه غیربومی¬ای که دارد ممکن است با داشتن ویژگی¬هایی در سطح مبانی، اهداف، روش و محتوا در مواجهه با خصوصیات مطلوب و پذیرفته شده نظام تربیتی ما ایجاد مشکل کند. لذا در تحقیق حاضر از شناسایی این مشکلات هم غفلت نشده است و سعی شده با تحت بررسی قرار دادن ویژگی¬های اساسی برنامه آموزش فلسفه به کودکان، مشکلات این حیطه نیز به عنوان ضعف های این برنامه شناسایی و نام گذاری شود.
در این تحقیق علاوه بر بحث چالش¬ها و ضعف¬ها، با توجه به اهمیت داشتن همگرایی ها و مشابهتها در سطح نظام تربیتی بومی و خصوصیات این برنامه، جهت ایجاد تعادل در برخورد منتقدانه با برنامه و داشتن نگاه خوش بینانه¬تر به آن، خصوصیات مثبت این برنامه در مواجهه با نظام آموزشی بومی¬مان تحت عنوان نقاط قوت و بسترهای اجرایی مناسب جهت پذیرش این برنامه درسطح نظام تربیتی بومی نیز به عنوان فرصت ها نامگذاری و شناسایی شده است.
از آنجایی که احتمال وجود این چالش¬ها، فرصت ها و ضعف و قوت ها هم در حیطه اجرایی و هم درحیطه نظری وجود داشته است؛ لذا جهت شناسایی موارد مذکور از طریق مصاحبه با متخصصان و معلمان P4Cسعی بر شناسایی این موارد در این دو حیطه شده است.
در نهایت هدف تحقیق این بود که با انتخاب موضع مناسب در برابر این چالش ها و تبدیل آنها به فرصت، و از سوی دیگر با تاکید بر تبدیل نقاط ضعف به قوت الگویی مناسب برای اجرای این برنامه در آموزش و پرورش ارائه دهد.